دربارهی کتاب آبهای بهاری اثر ایوان تورگینیف
کتاب آبهای بهاری اثر ایوان تورگینیف نویسندهی مشهور روسی میباشد. داستان روایت مردی است به نام سانین دیمیتری پاولوویچ که شبی بعد از برگشت از ضیافت به خانه، احساس ملال و خستگی شدیدی در خود نمود. کنار شومینه دراز کشید تا شاید خستگی در کند، اما تاثیری نداشت. او به سمت میزش که در اتاق بود رفت و شروع کرد به باز کردن کشوهای میز که ناگهان در یکی از کشوها جعبهی هشت ضلعی دید که خیلی قدیمی بود، نظرش را جلب کرد.
سانین جعبه را برداشت و آن را باز کرد و با کمال تعجب در آن صلیب کوچکی از یاقوت دید. چند لحظه به صلیب خیره شد و بعد چهره اش حالت تأسف و شادی را توأمان در خود گرفت. در آن لحظه بسیاری از خاطرات دور به یادش آمد. این است آنچه او به یاد آورد: این پیشامد در تابستان 1840 روی داد.
"سانین" در آن زمان 22 سال بیشتر نداشت. او دارایی زیادی نداشت اما آدمی آزاد و مستقل بود. بعد از درگذشت یکی از اقوام دور، ارثیه ای به او رسید. او تصمیم گرفت قبل از اینکه به خدمت سربازی برود با این پول به خارج از کشور سفر کند. سانین تصمیم گرفت به ایتالیا سفر کند و در راه بازگشت به روسیه، به شهر فرانکفورت آلمان رفت.
سانین همانطور که از کوچه های فرعی در شهر فرانکفورت می گذشت چشمش به یک شیرینی فروشی ایتالیایی افتاد و تصمیم گرفت به آنجا برود و نوشیدنی بخورد. در همین موقع که وارد شیرینی فروشی شد ناگهان چشمش به دختر سیه موی زیبایی افتاد که از همان لحظه اول دل او را برد. اسم این دختر "جما" یک دختر زیبای ایتالیایی بود. بعد از مدتی که از آشنایی آنها گذشت، سانین می فهمد که جما نامزد یک آلمانی ثروتمند و کم شعور است. به دنبال دوئل قهرمانانه ای که سانین برای آبروی جما به آن تن می دهد، جما نیز عاشق سانی میشود و اتفات هیجان اگیزی رخ می دهد که ...
بخشی از کتاب آبهای بهاری تورگینیف
ساعت دو بعد از نیمه شب به اتاق کارش برگشت. پس از روشن کردن شمع ها، پیشخدمت را از اتاق بیرون کرد، روی مبل کنار شومینه افتاد و صورتش را با دو دست پوشاند. هرگز چنین خستگی جسمی و روحی را نچشیده بود. تمام شب را با بانوان دلپسند و مردان با فرهنگ گذرانده بود، برخی از آن بانوان زیبا بودند و تقریباً همه مردان در هوش و استعداد ممتاز. خود او هم، هم صحبتی خوب بود... با وجود همه اینها آن حس تنفر از زندگی (که رومیان در باره اش بسیار سخن گفتهاند) هرگز با چنین نیرویی به او دست نداده بود.
اگر جوانتر بود از دلتنگی و ملال و خشم به گریه میافتاد، تلخی زهر آگین و سوزان مانند تلخی کاسنی در دل و جانش راه یافته بود. از هر طرف سنگینی غمباری مانند غروب دلگیر پاییز او را احاطه کرده بود و نمیدانست چگونه باید خود را از این تاریکی و غم آزاد سازد. امیدی به خوابیدن نداشت چون میدانست خوابش نخواهد برد به فکر فرو رفت. اندیشه اش کند بود و حالت افسردگی و خشم داشت. به تکاپوی بیش از اندازه و بیهودگی و ظاهرسازی رذیلانه ی انسانها فکر میکرد و نسبت به هیچ انسانی، چه بزرگ و چه کوچک (خود او چندی پیش به سن پنجاه سالگی رسیده بود) رحم و شفقت احساس نمیکرد.
کتاب آبهای بهاری اثر ایوان تورگینیف با ترجمهی عبدالحسین نوشین توسط نشر بوتیمار به چاپ رسیده است.
نویسنده
دربارهی ایوان تورگینیف
ایوان تورگنیف رمان نویس، نمایشنامه نویس و شاعر روسی بود. تورگنیف در 28 اکتبر 1818 در روسیه به دنیا آمد. او از یک خانواده اشرافی بود و اجدادش از شخصیتهای معروف روس بودند. این نویسنده روسی در اکثر آثارش اوضاع زندگی هموطنان خود را که اکثر آنها دهقان و از طبقات پایین جامعه بودند به رشته تحریر درآورد. و حقایق تلخ و ناگوار زندگی طبقات محروم را نشان داده است. از دیگر آثار او میتوان به "یادداشت های شکارچی"، "رمان رودین"، "آشیانه اشراف" و "پدران و فرزندان" اشاره کرد.
- یک داستان عاشقانه
- نویسنده: ایوان تورگینیف
- مترجم: عبدالحسین نوشین
- انتشارات بوتیمار
نظرات کاربران درباره کتاب آبهای بهاری | ایوان تورگینیف
دیدگاه کاربران