درباره کتاب چهار کمان و یک تیر
نورالدین عبدالرحمن جامی، شاعر، ادیب و صوفی ایرانی سده ی 9 قمری بوده است. به گفته برخی از مستشرقین، وفات او مقارن با پایان عصر طلایی ادبیات کلاسیک فارسی است، به همین علت لقب خاتم الشعرا را به او نسبت داده اند. تخلص اولیه ی وی در سرودن شعر دشتی بوده، اما به علت سکونت در جام و هم چنین علاقه به شیخ الاسلام احمد جام، لقب جامی را برای خود برگزید. عبدالرحمن جامی هم آثار منظوم و هم منثور به زبان فارسی و عربی از خود به جای گذاشته است؛ آثار منظوم او دیوان های سه گانه با نام های فاتحة الشباب، واسطة العقد و خاتمة الحیاة و هم چنین هفت اورنگ است. اثر منثور جامی بهارستان نام دارد که بخش هایی از آن به پیروی از گلستان سعدی نگاشته شده است. این کتاب شامل هشت بخش است که هر بخش آن یک روضه نام دارد و در باب موضوعات مختلف همچون عدالت، بخشندگی، حکایات و امثال حیوانات و ... نگاشته شده است." چهار کمان و یک تیر" گزیده ای از بهارستان جامی است که گرچه سبک اصلی آن نثر است، اما مزین به برخی اشعار فارسی و عربی می باشد. لازم به ذکر است عبارات عربی در آن ثقیل نبوده و سعی شاعر بر این بوده تا از واژگان عربی رایج استفاده کند. همان گونه که بیان شد بهارستان به تقلید از گلستان سروده شده اما جامی چنان دقتی در ساده تر کردن مفاهیم داشته که رنگ و بویی از تقلیدِ صرف در آن به چشم نمی خورد. ضمن این که طبق گفته ی وی، بهارستان به هدف تعلیم و تربیت فرزندش( ضیاء الدین یوسف) نگاشته شده، بنابراین سادگی زبان لازمه ی نگارش بهارستان بوده است. کتاب مملوء است از صنایع بدیعی، استشهاد به آیات قرآنی و ... شاعر برای پندو اندرز به مخاطب از قالب قطعه، بهره گرفته است. از چاپ های مشهور بهارستان، نسخه ی چاپ وین در سال 1846 میلادی است. امید است این اثر بتواند سهمی در احیای ادبیات اصیل پارسی داشته باشد.
فهرست
جامی و بهارستان روضه ی نخستین: از صدر نشینان بارگاه ولایت روضه ی دوم: در سخنان حکما روضه ی سوم: در باب عدالت روضه ی چهارم: در سخا و کرم روضه ی پنجم: در تقریر حالت عشق روضه ی ششم: مطایبات روضه ی هفتم: در احوال شاعران روضه ی هشتم: در حکایات و امثال حیوانات خاتمه منابع
برشی از متن کتاب چهار کمان و یک تیر
فردوسی_ رحمة الله علیه_ وی از طوس است و فضل و کمالات وی ظاهر. کسی را که چون شاهنامه نظمی بُوَد، چه حاجت به مدح و تعریف دیگران. می گویند که وی به دِهقَنَت مشغول می بود، بر وی تعدّی رفت. به قصد تَظَلُّم روی به غزنین که تختگاه سلطن محمود بود آورد و چون به آن جا رسید و بر باغستان آن جا می گذشت، دید که سه کس نشسته اند و به معاشرت اشتغال تمام دارند. دانست که از ملازمان سلطان اند. با خود گفت پیش ایشان رَوَم و از کیفیّت حال معلوم کنم. چون نزدیک ایشان رسید، از وی متوحش شدند و گفتند: مجلس ما را مُنَغَّص خواهد ساخت. هیچ به از آن نیست که چون بیاید بگوییم ما شاعران پادشاهیم و با غیر شاعران صحبت نمی داریم، و سه مصراع بگوییم که رابع نداشته باشد. پس بگوییم هرکس مصراع رابع بگوید با او صحبت می داریم و اگر نه، ما را معذور دار. چون به ایشان رسید، آن چه با خود مُخَمَّر ساخته بودند، با وی بگفتند. گفت: آن مصرع ها که گفته اید بخوانید. عنصری گفت: عارض تو ماه نباشد روشن فرخی گفت: همرنگ رُخَت گل نَبُود در گلشن عَسجُدی گفت: مژگانت همی کند گذر از جوشن چون فردوسی این سه مصرع را بشنید، بر بدیهه گفت: مانند سِنان گیو در جنگ پَشَن ایشان از آن متعجب شدند و از قصه ی گیو و پَشَن استفسار نمودند. آن را مشروح باز گفت. بعد از آن به مجلس سلطان رفتند و مقبول نظر وی شد و وی را گفت: مجلس ما را فردوس ساختی و بدان سبب فردوسی تخلص کرد. و چون چندگاه برآمد به نظم شاهنامه مامور شد. هزار بیت بگفت و پیش سلطان آورد، تحسین ها یافت و هزار دینار زر سرخش انعام فرمود. پس در مدت سی سال، شاهنامه را تمام ساخت و پیش سلطان آورد و به دستور آن چه پیش تر واقع شده بود، در مقابله ی هر بیتی یک دینار زر سرخ توقع می داشت. حاسدان خوص کردند و گفتند: شاعری را چه قدر آن که وی را بدین قدر عطا سرافراز گردانند و صِلِه ی وی را بر شصت هزار درم قرار دادند. فردوسی از آن معنی برنجید می گویند. در آن وقت که آن درم ها آوردند، وی در حمام بود، و چون از حمام بیرون آمد بیست هزار درم به حمامی داد و بیست هزار درم به فُقاعی که فقاعی چند آورده بود و بیست هزار به آن کسانی که آن را آورده بودند.
(گزیده بهارستان) شاعر: عبدالرحمن جامی به کوشش: طلیعه خادمیان انتشارات: جهان کتاب
نظرات کاربران درباره کتاب چهار کمان و یک تیر (گزیده بهارستان جامی)
دیدگاه کاربران