کتاب مجموعه شعر پنهان نوشتههای یک عاشق قرمطی، سروده نزار قبانی با ترجمه رضا انصاریراد در نشر چشمه به چاپ رسیده است.
مجموعه کتابهای شعر جهان که در "انتشارات چشمه" منتشر میشوند، دربردارنده سرودههایی از شاعران مختلف از تمام جهان است، تا به این ترتیب مخاطبان فارسی زبان، اندیشه و احساس افرادی از جنس خودشان را در جای جای دنیا بشناسند و با در هم شکستن مرزهای جغرافیایی، مرزهای نامحدود و بینهایت ادبیات، خصوصاً شعر را پدیدار سازد."نزار قبانی"، شاعر عرب، متولد سال 1923 در سوریه و متوفا به سال 1998 در لندن، با عاشقانههایش شناخته میشود. گاه او را، شخصیت و اندیشههایش را درهم تنیده با عشق میدانند. نمود این عشق را در همه زمینهها میتوان به نظاره نشست، عشق به انسانیت، وطن، خانواده، زیبایی و... که همگی در قالب شعر، به بار نشستهاند. مخاطب اشعار "قبانی" به راحتی میتواند با شعرهای او ارتباط بگیرد چراکه میل به عشق در وجود هر انسانی بوده و "قبانی" در پس سادهترین کلمات، توانسته مفاهیم عمیق عشق را به نمایش بگذارد. به خوبی میتوان در لابهلای اشعار "پنهان نوشتههای یک عاشق قرمطی"، گریز وی از جنگ و برهم زدن آرامش را، نگاه خاص به شخصیت زن و پیوند این جنس به عشق را و لطافتهای شاعرانگی "نزار" را مشاهده کرد. این اثر در بردارنده 91 قطعه شعری با اوصافی یاد شده است که به صورت اشعاری کوتاه یا بلند گرد هم آمدهاند.
فهرست
مقدمه یک خبر فرهنگی پیکرها کودکان سنگ روزی خواهد آمد آن که به من عشق را آموخت... مرا بنده خود ساخت شاعر گفتوگو با زنی بیدرد ابدیت انگیزهای برای سرودن عمل زیبایی ماهی زبان سکوت پرسش عطر تو شعر و عشق پیشه من است مانیفست بسیار محرمانه تابلوهای عبور و مرور نقشهام، بدن توست عاشقت هستم، یک خواسته زنانه سفر نمایشنامه قصیده شهرت کافه زمستانی چرا؟ مرغان دریایی هدایای نور شمع گفتوگو با یک مانکن درخشش محصول توکیو درس طبیعت محاصره ابیات چوبین امضا گیسوان مشکی عنوان چشمان تو و اسلحه من آفرینندگان فروپاشی انعطاف برانگیختن گل بوی خوش استمداد ... استمداد ... استمداد جنسیت هنر معماری یادی از دیگر زنان سخنی با زن بیتفاوت پنهان نوشتههای عاشق قرمطی خورشید نخستین نفر معشوق برگزیده بعد از صد سال عزلت هاراکیری قصیدههای من شکار گنجشک واحه سستی درگیری مسلحانه امنیت حکومت نغمههای رباب پاییز شبیه من است پاسخ مجادله با خداوند فرهنگ نوشتن دادگاه تفتیش عقاید همه قصیدههایم عروس شدهاند بهار فرهنگ شهر شب استراتژی مهاجرت بازگرداندن آسمان حلقآویز استراحت جنگجو جنگهای زیبای من مادرم عنوان من غذای مجانی متنبی گفتاری در عشق مرد زمستانی ملاحظات زمانه عشق و جنگ گفتوگویی پشت درهای بسته اتاق خواب اولین مشکل تنها راه مناظره تلویزیونی با گودوِ عربی (1) در انتظار گودو (2) در انتظار گودو (3) در انتظار گودو (4) در انتظار گودو (5)
برشی از متن کتاب
یک خبر فرهنگی پادشاه صاحب شوکت پادشاه سبز دست با اوصافی به کمال و القابی شایسته و درخور برای تحقق آرزویش آرزوی عدالت برای همه مردمان و فراهم شدن نان و لباسشان چنین فرمان داده: واردات هرگونه کتاب و دفتر توسط وزارت بازرگانی ممنوع، و بازرگانان برای واردات غلات پوست کنده مجاب شوند. پیکرها زنان پیانو هستند مردان اما موسیقی نمیدانند بسیار اندکاند مردانی که موسیقی آموخته باشند زنان چون کلمات یک زباناند مردان اما در تمام زندگی یک کتاب هم نخواندهاند زنان چون مزرعهای حاصلخیز مردان چون بولدوزری ویرانگر زنان تفرجگاهی دلپذیر مردان اما قطار سریعالسیر شبانه زنان چون معبد مردان قهوهخانه بین راهی زنان به پرندهای قانعاند مردان اما تصاحب تمام زنان را میخواهند کودکان سنگ دنیا از وجودشان چنان غرق در نور شده که دیدنشان سخت است در دستهایشان سنگ دارند اما چون چراغ نور بخشیده و چون بشارتی نمایان میشوند میرزمند و میشکفند و شهید میشوند ما چون خرسهای قطبی و پیکر آنان در برابر گرما مقاوم آنها از جانب ما میجنگند و کشته میشوند ما در قهوهخانهها نشسته، فقط حرف میزنیم چون پرورشدهندگان خردهپای خرچنگ یکی سخن از تجارت میگوید یکی هم از سود یک میلیونی تازهاش یکی از چهارمین ازدواجش یکی از رنگین پوستانی که متمدن شدهاند یکی از قصر باشکوهی که در لندن است یکی هم از کارش، خرید و فروش سلاح دست دوم یکی در کافهها بارها به دنبال زیبارویان میگردد یکی به دنبال سرزمینی برای حکمرانی و لشگریان و حکومتی برای خود ای مردمان عصر خیانت ای مردمان دوره بیگاری ای مردمان دوره دربهدری ای مردمان عصر بیاخلاقی اگر تاریخ اندکی آهسته بگردد خواهید فهمید این روزگار نیازمند همان کودکان سنگ است روزی خواهد آمد روزی خواهد آمد که دوستت خواهم داشت آن روز خواهد آمد اگر فصل بهار دیر آمد، نگران نباش و اگر باران دیگر نبارید، غمگین مشو آسمان را چارهای جز تغییر رنگش نیست و ماه را غیر قرص کامل شدن راهی نیست روزی خواهد آمد که دوستت خواهم داشت آن روز خواهد آمد آن روز آموختههایم را به دقت مرور کرده کتاب زنانگی را حرف به حرف و سطر به سطر خواهم خواند و به آیین بنفشه و شقایق در خواهم آمد آن روز خواهم آموخت چرا تمدن (الحضاره)، قصیده (القصیده)، و نامههای عاشقانه (الرساله) جملگی مؤنثاند آن روز خواهم دانست زنان چرا به گاه عاشقی پروانه نور و آتش میشوند روزی خواهد آمد که من در کلاس پیچ و خمهای تنت عریان خواهم نشست تا بیاموزم اصول گفتوگو را روزی خواهد آمد که من به سرزمین صلح قدم بگذارم و دریابم تفاوت میان جنون مستی و آرامش سنگوارهای را و بفهمم تفاوت دستان منفعلم را با حلقههای گیسوانت زیر چتر تاریکی و تفاوت گریههایم را بر زانوانت با گریه کبوتران روزی میآید که من دوران انحطاط را پشت سر گذاشته و درباره تو به شایستگی بنویسم و در آن مرزهای زبان را زیر پا گذاشته حصار شیشهای حرف را خواهم شکست روزی میآید که من از بند صحرا رها گشته به دریاهای دور سفر کنم و متحیرانه دستانم را پر از سنگ قیمتی کنم روزی خواهد آمد که صورتم را به آب فروریخته از دستان فرهیختهات بشویم و تودههای غبار را در پس خود جا بگذارم روزی خواهد آمد که نقشههای زندگیام را دیگرگون کنم یا به آتششان کشیده منفجر کنم و هیچ گاه نخواهم دانست چه وقت آتش در لباسم شعله خواهد کشید و از پنجره کدامین لباس مرگ به سراغم خواهد آمد روزی خواهد آمد که به تو عشق بورزم و آن روز خواهم دانست من نیز چون قصیده به بالای دیوار کشیده میشوم روزی خواهد آمد که به تو عشق بورزم و میدانم که عاشقی دیوانگی است. عاشق شدن خودکشی است پس اگر قطارم در رسیدن به تو تأخیر داشت نگران مشو قطعاً به آرامش رسیدهام روزی فراخواهد رسید که اندیشهام را پالوده غرورم را سر بریده درونم را از مرده ریگ قبیلهام شستوشو دهم و به صاحبان قدرت اعلان جنگ دهم... روزی خواهد آمد که آن روز لشکریانم را فراخوانم و نعره سوارانم را بپراکنم و فتوحاتم را پایان دهم و به ملتم اعلام کنم رسیدن به ساحل چشمان تو فتحالفتوح من است
شاعر: نزار قبانی مترجم: رضا انصاری راد انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب پنهان نوشته های یک عاشق قرمطی - نزار قبانی
دیدگاه کاربران