کتاب قصه های الفبا

معرفی کتاب قصه های الفبا

هر یک از حروف الفبا می توانند برای خودشان قصه ای خنده دار، شادی آور و یا ناراحت کننده داشته باشند و خودشان را با داستان هایی که دارند، معرفی کنند. حتی می توانند شعری از خود بسازند و باعث شوند تا کودکان اول و دوم دبستان، داستانِ آنها را بهتر در ذهنشان ذخیره کنند. حالا با توجه به این که هر حرف الفبا از آ با کلاه تا ی آخر، قصه ای دارد و بچه ها هم عاشق شنیدن شان هستند، نویسنده ی این کتاب با لحنی شاد و کودکانه سعی کرده در قالب شعر و داستان های کوتاه به معرفی و آشنایی کودکان با هر یک از این حروف بپردازد. در کنار معرفی و قصه ی هر حرف، شکل و شیوه ی نوشتن آن به زیبایی و کودکانه تصویرگری شده است تا به خوبی در ذهن کودکان حک شود. هر داستان نیز به گونه ای ریتمینگ و کوتاه تعریف شده تا حفظ آن و جای گزاری کلمات دلخواهِ کودکان در داستان به آسانی انجام شود و بعد از اینکه کودکان حروف الفبا را آموختند، بتوانند از این شعر و قصه استفاده کنند. این شعرها و قصه ها، متونی کمک آموزشی برای علاقه مند کردن کودکان اول و دوم دبستان به یادگیری الفبا می باشد و آنها را با کلمات بیشتری آشنا می کند.

برشی از متن کتاب قصه های الفبا

ح کله پا ح حوله اش را برداشت و رفت حمام. صابون رفت زیر پایش، شترق خورد زمین و کله پا شد. سوسک های حمام عروسی داشتند. دیرشان شده بود. می خواستند زود خودشان را بشویند و بروند عروسی. لی لی لی، لی لی. لی لی، لی لی لی لی، عروس می بریم خونه ی مشدی ممدلی، بادا بادا مبارک بادا، ایشالا مبارک بادا. چشمشان به ح کله پا افتاد که مثل وان حمام شده بود. ح را پر آب کردند و شش تایی با هم شیرجه زدند تویش. ح داد زد: چی کار می کنید، خفه شدم. و حرف هایش حباب حباب بیرون آمدند. سوسک ها صدایش را نشنیدند. خوشحال جیغ کشیدند و به هم آب پاشیدند. بازی بازی بود، آب بازی بود. حباب ها توی حمام چرخ خوردند. چرخ چرخ عباسی بازی کردند. یک دفعه یکی از حباب ها بامبی ترکید. صدای ح پرید بیرون و به گوش سوسک ها رسید: شدم. بعد حباب دوم ترکید و سوسک ها شنیدند که: خفه... بعد حباب های دیگر ترکیدند و صدا های دیگر بیرون پریدند: می کنید، چی کار؟ سوسک ها همه چیز را فهمیدند. زود ح را سر و ته کردند آبش خالی شود. بعد یک کار عالی کردند. ح را شستند و با خودشان بردند عروسی. لی لی لی، لی لی، لی لی، لی لی، لی لی لی لی، عروس می بریم خونه ی مشدی ممدلی. بادا بادا مبارک بادا، ایشالا مبارک بادا.   خ خاکی بی مزه خ داشت تو خاک ها بازی می کرد. یکهو کرم خاکی او را کشید پایین. خ گفت: چی کار داری می کنی؟ کرم خاکی گفت: هیس. هیچی نگو. موش اومده. و پشت خ قایم شد. یک کم که گذشت موش کور آمد. دور خ چرخید و بو کشید. بعد خ را برداشت و برد طرف دهانش. خ داد زد: چی کار داری می کنی؟ موش کور گفت: دارم یه کرم خاکی خوشمزه می خورم. خ گفت: من که کرم خاکی نیستم. من خ ام، خ، اول خر، اول خاک. اصلاً هم خوشمزه نیستم. موش کور گفت: حالا معلوم میشه. و زبانش را در آورد و خ را لیس زد و گفت: اَه اَه اَه. راست می گی. چقدر بی مزه ای. بعد خ را انداخت زمین و رفت. کرم خاکی نفس راحتی کشید و گفت: آخیش، راحت شدم. اگه تو نبودی، حتماً موش کور من رو خورده بود. بعد خ را برد خانه اش و با هم خر بیار، باقالی بار کن بازی کردند. د گفت: من دریام. و دریا شد. مرغ دریایی گفت: تو چه جور دریایی هستی که یه دونه هم ماهی نداری؟ د گفت: می رم می گیرم. قلابش را برداشت رفت کنار رودخانه، انداخت توی آب. یک ماهی گرفت. رودخانه که خواب بود از خواب پرید. داد زد: آهای، آهای، چی کار می کنی؟ ماهیم رو کجا می بری؟ ماهیم رو بده. و ماهی را گرفت و کشید. د گفت: نمی دم. این بکش. اون بکش. این قدر کشیدند که دردشان گرفت. چشم هایشان پر از اشک شد. نشستند دادار دادار گریه کردند. ماهی دلش سوخت. رفت ته آب، آمد بالا. یک مشت تخم ماهی داد به دریا و گفت: بیا این ها مال تو. د پرسید: این ها چی اند؟ ماهی گفت: این ها تخم های منند. ازشون خوب نگه داری کن. چند روز دیگه همه شون ماهی می شند. فقط وقتی دنیا اومدند، بیار من هم ببینمشون. د خوش حال شد و گفت: باشه می آرم. می آرم. بعد تخم ها را برداشت و رفت. چند روز بعد ده تا، صد تا، هزار تا ماهی از تخم ها بیرون آمدند.

فهرست

آ جون ب کوچولو پ بی پیراهن ت بی نقطه ث سه نقطه ج جادوگر چ و بچه هایش ح کله پا خ خاکی بی مزه د ماهی دزد ز یک چشم ر رقاص ز زغالی ژ ژیک ژیکو س سوراخ ش بی شلوار ص ماهی گیر ض و کلاه جادویی ط دام دام دام ظ بی نقطه ع شکم گنده غ یک چشم ف بی کلاه ق قرمزی ک و کوه کچل گ شکمو ل خاک به سر م کله گنده ن سه قلو و وزوزو ه دوقلو ی قایق

• نویسنده: محمدرضا شمس
• تصویرگر: فائزه شکوری
• انتشارات: هوپا