کتاب گربه‌ی شکمو 2

معرفی کتاب گربه‌ی شکمو 2

این کتاب جلد دوم از مجموعه کتاب هایی با عنوان " قصه های دبستانی برای دخترها " می باشد. داستان های آمده در این مجموعه برای مخاطبین خاص که دختر بچه ها هستند نوشته و طراحی شده است. انتخاب کتاب برای کودکان دبستانی امری حساس و نیازمند تحقیق و آشنایی با روحیات و ادبیات کودکان است. در این سن کودکان در آستانه ی ورود به مدرسه و سال های اولیه ی مدرسه به سر می برند و خواندن کتاب به تقویت مهارت خواندن، نوشتن، آشنایی با الفبا، تجزیه و تحلیل، نتیجه گیری، جمله سازی و... بسیار کمک می کند.

کودکی که از سنین پایین تر به کتابخوانی عادت کرده است در این سنین و با آشنایی با الفبا لذت بیش تری از کتاب خواندن خواهد برد و کم کم قادر خواهد بود داستان های طولانی تر و مفاهیم پیچیده تر را بخواند. در این سنین خواندن داستان هایی که قهرمان آن هم سن و سال کودک باشد و بتواند کار مهم و هیجان انگیزی را انجام دهد، بسیار برای کودکان جالب خواهد بود. اما در کنار خواندن داستان های جذاب، خواندن کتاب های غیر داستانی، علمی و یا تاریخی می تواند قدرت کتاب خوانی کودک را افزایش دهد. داستان این کتاب به زبانی ساده و با تصاویری که سیاه و سفید می باشند نوشته شده است. " " دیلینگ " و " سوتک " دو تا گربه ی حنایی رنگ بودند که با " ارنی " صاحب شان زندگی می کردند.

ارنی عاشق موسیقی بود و از صبح تا شب آهنگ گوش می کرد. او هر روز به گربه هایش غذا می داد و آن ها را می شمرد. گربه ها بسیار آرام و ساکت بودند و زندگی راحتی داشتند تا روزی که گربه ی شماره ی سه یعنی " ملوسک " که گربه ای سیاه، لاغر، خرابکار و شکمو بود، سر و کله اش پیدا شد. او جا کره ای را می شکست، روی کوسن دوست داشتنی گربه ها لم می داد، همه جا را بهم می ریخت و حتی یکبار هم یک موش مرده را داخل دم پایی ارنی انداخت.

ابتدا ارنی از دست او عصبانی بود و می خواست از شرش خلاص شود تا روزی که فهمید ملوسک هم علاقه ی خاصی به موسیقی دارد. از آن روز او گربه ی شماره ی سه نام گذاری شد. دیلینگ و سوتک دلشان می خواست هر چه زودتر از شر این گربه خلاص شوند. یک روزی که ارنی بعد از غذا دادن به گربه ها مشغول شمردن بود متوجه می شود که گربه ی شماره ی سه غیبش زده و نیست. او همه جا را به دنبال او می گردد اما خبری از ملوسک نبود... چه بلایی بر سر ملوسک آمده؟ آیا دیلینگ و سوتک نقشی در گم شدن گربه ی شماره ی سه دارند؟...

برشی از متن کتاب گربه‌ی شکمو 2

یک روز دیلینگ از او پرسید: نگفتی چه جوری آمدی اینجا؟ ملوسک گفت: با ماشین! دیلینگ گفت: اما ماشین ها این طرف و آن طرف می روند و ممکن است یک وقت راه بیفتند و بروند دامپزشکی یا جایی بدتر از آن. ملوسک آهی کشید و گفت: معلوم است که این ور و آن ور می چرخند...وگرنه من چطور می رسیدم خدمت شما؟ سوتک پرسید: منظورت این است که یک نفر تو را آورد این جا؟ ملوسک جواب داد: او که نمی خواست بیاورد. راستش بیچاره خانمه اولش اصلا خبر نداشت که همراهش هستم. دیلینگ پرسید: بعد چی شد؟ من را که دید زد روی ترمز! بعدش تازه خبردار شد که همبرگرش را نوش جان کرده ام...بعدش حسابی عصبانی شد و...دیگر خودتان آخرش را حدس بزنید. دیلینگ گفت: حقش بود عصبانی شود. بعد تو چی کار کردی؟ ملوسک گفت: یک جایی پیدا کردم دیگه...مثل همیشه...دیلینگ حدس زد حتما همان مرکز نگهداری حیوانات اهلی بوده؛ حتما رفته ای پیش خانم مدیر...و سوتک اضافه کرد و بعدش هم از اینجا سر درآوردی! ملوسک دیگر چیزی نگفت. فقط به آشپزخانه رفت تا ببیند چه چیزی برای کش رفتن پیدا می کند. ارنی تمام بعد از ظهر رور بعد را بیرون از خانه بود و وقتی برگشت با دوتا بلندگوی خیلی بزرگآمد و فوری هم مشغول وصل کردن سیم هایش شد. دیلینگ و سوتک هم با خیال راحت خوابیدند و خواب های خوب دیدند. وقت عصرانه ارنی غذای گربه ها را آورد و مثل همیشه آن ها را شمرد: یک، دو،...پس شماره ی سه کجاست؟ دیلینگ و سوتک سرهایشان را بالا آوردند، ولی دهانشان پر بود و نتوانستند جواب بدهند. ارنی بیرون رفت و یک عالمه صدا زد و سوت کشید، ولی بدون ملوسک برگشت. بعد هم رفت طبقه ی بالا توی کمدها و زیر تخت را بگردد. دیلینگ و سوتک هم به کاناپه نگاهی انداختند ولی از گربه سیاهه خبری نبود که نبود. دیلینگ گفت: برمی گردد. و پنجه هایش را لیسید. سوتک هم گفت: آره برمی گردد....اما از صدایش معلوم بود که خیلی هم مطمئن نیست...

(قصه های دبستانی برای دخترها) نویسنده: آلیسون پرینس مترجم: آتوسا صالحی انتشارات: پیدایش