درباره ی کتاب خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر
داستان کتاب خشم و هیاهو در مورد خانوادهای به نام "کامپسون" میباشد و ویلیام فاکنر در روند داستان، سرگذشت اعضای این خانواده را بیان میکند. پدر، مزرعهدار بزرگی است و همراه با همسر و چهار فرزندش زندگی میکند.
پسر اول "کونتین" پسری باهوش و حساس است که علاقه زیادی به دانستن واقعیت های مرگ دارد. فرزند دوم "بنجامین" پسری لال و عقب افتاده می باشد که هیچ واکنشی به محیط پیرامونش ندارد و سومین پسر با نام "جاسن" شخصیتی اقتصادی و خودخواه دارد. اما داستان کتاب بیش تر روی زندگی آخرین فرزند که تک دختر خانواده هم محسوب می شود می چرخد. این دختر با نام "دیلسی" قبل از ازدواج باردار می شود و مهم ترین قسمت های کتاب حاضر را می سازد.
خشم و هیاهو که به عقیده بسیاری از صاحب نظران، بهترین اثر ویلیام فاکنر محسوب می شود، روایت فروپاشی خانواده کامپسون را از نگاه این چهار فرزند به تصویر می کشد. این رمان قصد دارد نشان دهد که زندگی بی معنا است و این عنوان با بخشی از نمایش نامه مکبث که شکسپیر در آن می گوید "زندگی قصه ای است که توسط ابلهی روایت می شود، سرشار از خشم و هیاهو ولی پوچ" همخوانی های زیادی دارد.
کتاب خشم و هیاهو از مهم ترین آثار دنیای ادبیات می باشد که تاکنون بارها و بارها تجدید چاپ شده است، پس پیشنهاد می کنیم مطالعه این اثر ارزنده را از دست ندهید.
بخشی از کتاب خشم و هیاهو؛ ترجمه ی صالح حسینی
رفتم خیابان، اما غیب شان زد بود و من بدون کلاه ایستاده بودم و از ریخت و قیافه ام بر می آمد که من هم دیوانه باشم. طبیعی بود که کسی فکر کند یکیشان دیوانه است و یکی دیگر خودش را غرق کرد و یکی دیگر را شوهرش از خانه انداخت بیرون پس دلیلی ندارد بقیه هم دیوانه نباشند. همه اش می دیدم مثل شاهین مرا می پایند و در انتظار فرصتی اند که بگویند خوب، تعجبی ندارد همیشه انتظار داشتیم که کل افراد خانواده دیوانه باشند.
بیایی زمین بفروشی که او را بفرستی هاروارد و مرتب برای دانشگاه دولتی مالیات بدهی دانشگاهی که به عمرم بیشتر از دوبار آن هم موقع بازی بیسبال ندیدمش و نگذاری اسم دخترت توی خانه به زبان آورده بشود تا این که پدرمان حتی دیگر پا به مرکز شهر نمی گذاشت بلکه از صبح تا شب با تنگ شراب توی خانه می نشست من پایین لباس خواب و پاهای عریان اش را می دیدم و صدای جلنگ جلنگ تنگ را می شنیدم تا اینکه عاقبت تی پی ناچار می شد برایش بریزد آن وقت مادرمان را باش که می گوید تو حرمت خاک پدرت را نگه نمی داری.
من هم میگویم از کجا معلوم که نگه نداشتم خاطر جمع باش که آن قدر خوب حفظ شده که دوام میاورد. منتها اگر من هم دیوانه باشم خدا عالم است که بر سرش چه خواهد آمد. همین قدر بگویم که نگاه کردن به آب حالم را به هم می زند و اگر جلوی خودم را نگیرم فوری شیشه ای بنزین را مثل گیلاسی ویسکی سر می کشم و لورین به آن ها می گوید ممکن است او مشروب نخورد اما اگر باورتان نمی شود که مرد است بهتان می گویم چه جوری بفهمید.
لورین می گوید اگر یک بار با این فاحشه ها گیرت بیاورم می دانی چه کار می کنم آن سلیطه را می زنم یقه اش را می گیرم و تا می خورد میزنمش و من میگویم اگر مشروب نمی خورم به خودم مربوط است. می گویم ولی تا حالا شده در حق تو کوتاهی کنم اگر بخواهی آنقدر آبجو برات می خرم که باهاش حمام کنی. چون برای فاحشه خوب و درست کار همه جور احترامی قائلند.
چون با وضع مزاجی مادر و موقعیتی که سعی می کنند نگهش دارم کونتین آن قدر برای آنچه سعی می کنم براش بکنم احترام قائل نباشد که اسم خودش و اسم من و اسم مادر را سر زبان مردم نیندازد. یک جایی غیبش زده بود.
دید که من می آیم و خودش را انداخت توی کوچه یگری که توی کوچه پس کوچه ها با یک نمایش چی بی پدر و مادر کراوات قرمز بدود تا همه ببینند و با خودشان بگویند این کدام آدم عوضی است که کراوات قرمز می زند. خوب، پسرک هی با من حرف زد برای همین تلگراف را گرفتم بی آنکه بدانم برای چی آن را گرفته ام.
تا وقتی که رسیدش را امضا میکردم، ملتفت نشدم چیست و در پاکت را باز کردم و چندان اهمیت ندادم چیست. گمانم از اولش می دانستم چیست فقط همین یکی را کم داشتم و تا مبلغ چک را در دفترچه ام وارد نکرده بودم مخصوصا نگهش داشتم.
فهرست
خطابه فاکنر به مناسبت قبول جایزه نوبل
خشم و هیاهو
چند نکته عمده در آثار فاکنر
یادداشتی درباره نام بنجی
زمان در نظر فاکنر
مفاهیم زمان در خشم و هیاهو
مماثله های آینه در خشم و هیاهو
نظرات کاربران درباره کتاب خشم و هیاهو | نشر نیلوفر
دیدگاه کاربران