loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب The Stranger

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب The Stranger

رمان The Stranger، اثر آلبر کامو داستانی است که در دهه 30 الجزایر اتفاق افتاده است. نویسنده درباره رمانش می‌گوید، "در جامعه ما هر مردی که در مراسم خاکسپاری مادرش گریه نکند، انگار محکوم به مرگ است. قهرمان رمان من هم محکوم است، چون خودش است و نقش بازی نمی‌کند."

مرسو، مرد جوانی است که در الجزایر زندگی می‌کند. او تلگرافی دریافت می‌کند که خبر از فوت مادرش می‌دهد. به همین دلیل، اتوبوسی می‌گیرد و راهی مارنگو، محل سکونت مادرش می‌شود. او تقریبا تمام مسیر را در خواب می‌گذراند و زمانی که به مارنگو می‌رسد، با صاحب خانه‌اش صحبت می‌کند. صاحب خانه که متوجه شده است مرسو پسر متوفی است، او را به اتاقی که مادرش آنجاست راهنمایی می‌کند. او هیچ احساسی از خود بروز نمی‌دهد. حتی گریه هم نمی‌کند‌. انگار اصلا از فوت مادرش متاسف نیست. حتی وقتی خدمتکار از او می‌پرسد که آیا می‌خواهد صورت مادرش را از زیر کفن ببیند، او نمی‌پذیرد.

او تمام شب را تا صبح بالای سر مادرش می‌ماند و به جای دعا، سیگار می‌کشد و قهوه می‌خورد. برخلاف میل باطنیش، سرایدار وراج نیست او را در این شب زنده داری همراهی می‌کند. مرسو کم کم خوابش می‌برد. صبح روز بعد قبل از مراسم خاکسپاری، او دوباره با صاحب خانه ملاقات می‌کند. صاحب خانه به او می‌گوید که توماس پرز، پیر مردی که سال های بسیار با مادرش آشنایی داشته نیز قرار است به مراسم بیاید. اما مرسو عکس العملی نشان نمی دهد. چون او را نمی شناسد و اگر هم می شناخت برایش مهم نبود.

همگی به سمت روستای محلی که قرار بود مراسم آنجا برگزار شود راه افتادند. توماس پرز به دلیل کهولت سن، به سختی می‌توانست پا به پای جمعیت راه برود و از شدت آفتاب کاملا بی رمق شده بود. بالاخره مراسم تمام شد. مرسو می گوید که چیز زیادی از خاکسپاری مادرش به یاد ندارد و خوشحال به الجزایر باز می گردد. روز بعد مرسو برای شنا به ساحل می رود و آنجا همکار سابق خود، ماری کاردونا را می بیند. آن ها عصر برای دیدن یک نمایش کمدی به تئاتر می روند و شب را باهم می گذرانند. وقتی مرسو از خواب بیدار می شود، ماری رفته است. او تا ظهر در تخت خوابش می ماند و تا عصر در بالکن آپارتمانش مردم کوچه و خیابان را تماشا می کند. روز بعد، دوشنبه مرسو به محل کارش می رود و با دوستش ایمانوئل، نهار می خورد. تمام روز را تا عصر سخت کار می کند. هنگام بازگشت به آپارتمان و بالا رفتن از پله ها، همسایه اش ریموند سنتی را در راه پله می بیند.

همه می گویند که کار او فراهم کردن شغل برای روسپیان است اما مرسو اهمیتی نمی دهد که او چه کاره است و وقتی ریموند او را به صرف شام دعوت می کند، دعوتش را می پذیرد. بعد از صرف شام، ریموند ماجرای ضرب و شتم معشوقه سابقش که به او خیانت کرده بود را برای مرسو تعریف می کند. ریموند قصد دارد آن دختر را شکنجه کند و به نوعی از او انتقام بگیرد انگار که کتک زدن او را راضی نکرده بود. به همین خاطر از مرسو درخواست می کند که نامه ای به معشوقه سابقش بنویسد و به دروغ از او بخواهد که دوباره به رابطه برگردد. مرسو نیز می پذیرد که نامه را بنویسد. برای او هیچ اهمیتی ندارد که آن دختر، از نظر احساسی ضربه ببیند ...

بخشی از کتاب The Stranger

After that everything seemed to happen so fast, so deliberately, so naturally that I dont remember any of it anymore. Except for one thing: as we entered the village, the nurse spoke to me. She had a remarkable voice which didnt go with her face at all, a melodious, quavering voice. She said, "if you go slowly, you risk getting sunstroke. But if you go too fast, you work up a sweat and then catch a chill inside the church." She was right. There was no way out. Several other images from that day have stuck in my mind. For instance, Pereze's face when he caught up with us for the last time. Just outsidr the village. Big tears of frustration and exhustion were streaming down his cheeks. But because of all the wrinkles, they werent dripping off. They spread out and ran together again, leaving a watery film over his ruined face. Then there was the church and the villagers on the sidewalks, the granimus on the graves in the cemetery, Perez fainting, the blood red esrth spilling over Maman's casket, the white flesh of the toots mixed in with it, more people, voices, the village, waiting infront of a cafe, the incessant drone of the motor, and my joy when the bus entered the nest of lights that was Algiers and I knew I was going to go to bed and sleep for twelve hours.

کتاب  Stranger نوشته‌ی Albert Camus توسط انتشارات Vintage International آن را به چاپ رسانده است.



  • متن انگلیسی کتاب بیگانه
  • winner of nobel prize in Literature
  • نویسنده: Albert Camus
  • انتشارات: Vintage International


محصولات مرتبط

آلبر کامو

درباره آلبر کامو نویسنده کتاب کتاب The Stranger

آلبر کامو (Albert Camus)، نویسنده و فیلسوف فرانسوی است که بسیاری وی را با «کتاب بیگانه» و «رمان طاعون» میشناسند. او به عنوان یکی از نمایندگان مکتب اگزیستانسیالیسم شناخته می‌شود و در اشعار، رمان‌ها و نمایشنامه‌های خود، مفاهیمی چون بی‌معنایی زندگی، تناقضات انسانی، و اهمیت تصمیم گیری فردی را بررسی کرده است. ...

نظرات کاربران درباره کتاب The Stranger


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب The Stranger" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل