کتاب چنین گفت زرتشت | فریدریش نیچه

درباره‌ی کتاب چنین گفت زرتشت اثر فریدریش نیچه

فریدریش نیچه در کتاب چنین گفت زرتشت، مهم‌ترین اصول فلسفی خود همچون «ابر انسان» را طرح می‌کند. به این معنا که انسان قادر به تعیین تکلیف برای سرنوشت خویش است و نباید با پذیرش تفکر قضا و قدری دچار سکون شود. نیچه در این اثر خود سه مرحله از دگردیسی و تحول آدمی را بیان می‌کند که موجب رشد او می‌شود.

کتاب «چنین گفت زرتشت» همچون سایر آثار برجسته موافقان و مخالفان بسیاری دارد، که حاکی از تاثیرگذاری شگرف این اثر است. چنین گفت زرتشت زبانی آسان ندارد و اثری دیرفهم است چرا که با وجود و چرایی زیستی انسان سر و کار دارد اما هنر واقعی ترجمه ی داریوش آشوری ما را در درک کتاب یاری می کند.

نیچه در این کتاب فلسفی با انتخاب فردی به نام زرتشت که نامش را از زرتشت پیغمبر گرفته است (برخی بازگشت او از کوه را برگرفته از بازگشت زرتشت پیغمبر از کوه سبلان می دانند) عقاید و تفکرات خود را به صورتی شاعرانه و فلسفی ابراز می کند.

زرتشت که مدت ده سال در کوه ها کنج عزلت گرفته بوده، به میان مردمان می آید تا آن ها را با واقعیت آگاه کند و به روشنایی هدایت کند. او مانند هر انسان راستینی توسط مردم رانده می شود، چرا که ذهن آن ها تاب شنیدن حقیقت را نداشته و چنان در امور پست و روزمره غرق شده اند که از آگاهی دور گشته اند. زرتشت نیز مانند هر پیغمبر دیگری به دنبال حواریونی می گردد تا به ثبت و ضبط و نشر اندیشه های وی بپردازند.

---

بخشی از کتاب چنین گفت زرتشت؛ ترجمه‌ی داریوش آشوری

درباره ی نیش مار

زرتشت روزی از گرما در زیر انجیر بنی خفته بود و دست ها را بر چهره نهاده، که ماری در رسید و گرن اش را گزید، چنان که زرتشت از درد فریاد کرد. چون دست از چهره برگرفت، مار را دید. مار چشمان زرتشت را بشناخت و ناشیانه به خود پیچید و رو در گریز نهاد.
زرتشت گفت:«مرو که هنوز سپاس ات نگفته ام! تو مرا بهنگام از خواب برخیزاندی. من هنوز رای دراز در پیش دارم.» مار غمین گفت:«راهی چندان در پیش نداری. زهر من کشنده است.»

زرتشت لبخندی زد و گفت:«کجا اژدهایی از زهر ماری مرده است! بیا زهر ات را بازگیر! تو نه چندان توانگر ای که آن را به من بخشی.» آن گاه مار دیگر بار بر گردن او افتاد و زخمش را مکید.

چون زرتشت روزی این سرگذشت را با شاگردان حکایت کرد، پرسیدند:«زرتشت حکمت حکایت تو چی است؟» زرتشت در این باب چنین توضیح داد؟نیکان و عادلان مرا دشمن اخلاق می دانند: حکایت من ضد [احکام] اخلاق است. اگر دشمنی دارید، بدی اش را با نیکی پاسخ نگویید که شرمسار شود. به جای آن گواهی دهید که در حق شما نیکی کرده است.

خشم گرفتن به که شرمسار کردن! و اگر نفرینتان کنند، خوش ندارم که در بربر دعا کنید. شما نیز نفرینی کنید. و اگر بیدادی بزرگ بر شما روا دارند، شما نیز در برابر بی درنگ پنج بیداد کوچک کنید. هولناک است دیدار کسی که بیداد بر او زور می آورد.
هیچ می دانستید که بیداد سر شکن شده خود نیم داد است؟ و آن را که تاب بیداد کشیدن است باید آن را بر خود آسان کند؟

کتاب چنین گفت زرتشت اثر فریدریش نیچه با ترجمه‌ی داریوش آشوری توسط نشر آگه به چاپ رسیده است.

فهرست

فهرست کتاب چنین گفت زرتشت

دیباچه

پیش گفتار زرتشت

گفتارهای زرتشت: بخش یکم

درباره ی سه دگردیسی

درباره ی کرسی های فضیلت آموزی

درباره ی اهل آخرت

درباره ی خواردارندگان تن

درباره ی شادی ها و شورها

درباره ی بزهکار شوریده رنگ

درباره ی خواندن و نوشتن

درباره ی درخت فراز کوه

درباره ی واعظان مرگ

درباره ی جنگ و جنگاوران

درباره ی بت نو

درباره ی مگسان بازار

درباره ی پارسایی

درباره ی دوست

 درباره ی هزار و یک غایت

 درباره ی همسایه دوستی

  درباره ی راه آفریننده

 درباره ی زنان پیر و جوان

  درباره ی نیش مار

  درباره ی زناشویی و فرزند

 درباره ی مرگ خودخواسته

  درباره ی فضیلت ایثارگر

 چنین گفت زرتشت، بخش دوم

 کودک با آینه

 در جزایر شادکامان

 درباره ی رحیمان

 درباره ی کشیشان

 درباره ی فضیلتمندان

 درباره ی فرومایگان

 درباره ی رتیلان

 درباره ی فرزانگان نامدار

 سرود شب

 سرود رقص

 سرود عزا

 درباره ی چیرگی بر خود

 درباره ی برجستگان

 درباره ی سرزمین فرهنگ

 درباره ی شناخت ناب

 درباره ی دانشوران

 درباره ی شاعران

 درباره ی رویدادهای بزرگ

 پیشگو

 درباره ی نجات

 درباره ی زیرکی بشری

  خاموش ترین ساعت

  چنین گفت زرتشت، بخش سوم

 آواره

 درباره ی دیدار و معما

 درباره ی شادکامی ناخواسته

 پیش از دمیدن خورشید

 درباره ی فضیلت کوچک کننده

 بر کوه زیتون

  درباره ی گذار از کنار

  درباره ی بی دین گشتگان

  به خانه باز آمدن

 درباره ی سه شر

  درباره ی جان سنگینی

 درباره ی لوح های نو و کهن

  شفایافته

 درباره ی اشتیاق بزرگ

 هفت مهر

 چنین گفت زرتشت، بخش چهارم

 ایثار انگبین  بانگ فریاد خواهی

  گفت و گو با شاهان

 زالو  جادوگر

  بازنشسته

  زشت ترین انسان

  گدای خود خواسته

 سایه

 به نیم روز

 دروغگویی

 شام خداوند

 درباره ی انسان والاتر

 آواز اندوه

 درباره ی علم

 در میان دختران صحرا

 بیداری

 جشن خر

سرود مستانه

 نشانه

  حاشیه های ترجمه

معنای برخی از واژه ها

• نویسنده: فریدریش نیچه
• مترجم: داریوش آشوری
• انتشارات: آگه