درباره کتاب پنجشنبههای سالن
این کتاب داستانِ زندگیِ دختری را روایت میکند در دوراهیِ سختی برای تصمیمی قرار میگیرد. طناز دختریست به همراه مادرش به تازگی به شهر تهران پا گذاشته تا فصل جدیدی از زندگیاش را آغاز کند. او که برای تحصیل در رشتۀ حقوق، برای ثبتنام به همراه مادرش عازمِ دانشگاه در شهرکی اطراف تهران میشود، تمام پولهای همراهشان به سرقت میرود. آنها مجبور میشوند به تهران برگردند و به سراغ یکی از آشناهایشان در پایتخت میروند که خانم و آقای ترابی نام دارند. آنها زوجی سالمند هستند که به تنهایی زندگی میکنند. هنگامی که خانم ترابی از ماجرا خبردار میشود از مادر طناز میخواهد که طناز پیش آنها بماند.
برشی از متن کتاب پنجشنبههای سالن
گیرهی نقرهای لیوان چای را میگیرم. با احتیاط از روی سینی بلندش میکنم. دستم میلرزد. گیره را محکمتر میچسبم. لرزش دستم آشکارتر میشود. خم میشوم؛ همانجور محتاط. با همان دست لرزان لیوان چای را میگذارم روی میز. میز کوچکِ دم دست خانم ملکافضلی. درست کنار ظرف شکلات. کمر صاف میکنم. دستهاش تمام نگاهم را به خود میگیرد. نه. اینبار چای را پس نمیزند. آهسته سر بالا میبرم. بالاتر. چشم میدوزم به دهانش. لب از لب برنمیدارد. چیزی مثل بغض، خشم، شاید هم نفسِ گرهخورده، توی گلویم بالا پایین میرود. باید قورتش بدهم. قورتش میدهم. سینی را میزنم زیر بغل. میچرخم و روی پنجهی پا راه میافتم. وسط سالن قدمهام تند میشود و پاهام میپیچد توی هم. چند جفت چشم دارند نگاهم میکنند؟ مشتریِ گلی... دخترِ خانم حجاران... زنی که پژمردگی صورتش آدم را یاد پاییز میاندازد.
نویسنده: ملیحه صباغیان انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب پنجشنبه های سالن
دیدگاه کاربران