درباره کتاب ماه در حلقهی انگشتر
این کتاب که تا به حال چندین بار تجدید چاپ شده، داستان قوی و زیبایی دارد و به شدت لطیفه و شاعرانه نوشته شده است. تصویرسازیهای فوقالعادهای دارد و دیالوگمحور نیست اما تاثیر دیالوگها در متن بهخوبی احساس میشود. آنقدر نثر و تصویرسازی قوی دارد که با کمی بازنگری میتوان یک فیلم خوب از آن ساخت. زبان راوی اول شخص است و در زمان حال روایت میشود، اما در برخی از قسمتها فلش بکهای به جا و جالبی وجود دارد که به زیبایی داستان کمک بسیاری کرده است.
برشی از متن کتاب ماه در حلقهی انگشتر
یکشنبه است. همه جا تعطیل است. همه جا غیر از قبرستانها و بیمارستانها و کافهها تعطیل است. ماهان میگوید: ((برویم بیمارستان، سری به باربارا بزنیم.)) میگویم: ((باربارا را که نمیشود دید، اما بیژن آنجاست، میتوانی سری به اون بزنی.)) میگوید: ((تو نمیآیی؟)) میگویم: ((نه)) و میگویم: ((تو برو، همین که کسی پیش او باشد خوب است.)) و نمیگویم که من پیش از آنکه نگران بیژن باشم، دلتنگ کتاب "نامههای نیما یوشیج"ام که از دیشب آن را در پشت کتابهایم پنهان کردهام، و نمیگویم این احساس که کتاب "نامههای نیما یوشیج" دارد آن پشت خفه میشود، دارد خفهام میکند، و نمیگویم در جستوجوی مفری هستم که کتاب را از آن پشت بیرون بکشم تا هوایی بخورد.
نویسنده: مسعود کریم خانی (روزبهان) انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب ماه در حلقه ی انگشتر
دیدگاه کاربران