درباره کتاب بهشت بی امکانات
زبان انتقادِ امروز در جامعه، زبانِ شعر و ادبیات است. ادیبان بسیاری در آثار خود دست به نقدهای سیاسی و اجتماعی زده و حتی بزرگان این عرصه و جریان های رایج در اجتماع را به چالش می کشند. این کارکرد ادبیات، ضمن این که به اصلاح اجتماعی کمک شایانی کرده، منجر به رشد سطح ادبیات و هدفمندی آن نیز شده است. در این بین، آنچه که بنابر عقیده ادبیان بیشترین تاثیر را در جامعه دارد، لحن طنز آثار است. طنز به دلیل ماهیت بزرگ نمایی ای که دارد، موجب تفکر بیشتر افراد و در نتیجه جاودانگی اثر خواهد شد. از جمله بهترین نمونه اشعار طنز، کتاب" بهشت بی امکانات" می باشد.
اغلب اشعار این کتاب در قالب مثنوی هستند و چند رباعی در آن دیده می شود. از ویژگی های بارز شعر جوادی، متناسب بودن آن با اوضاع اجتماعی است؛ این ویژگی به خوبی در این دفتر شعر نمود پیدا کرده و اشعار جنبه ی اجتماعی و فرهنگی دارند که در میان آن ها، مضامین سیاسی هم کم و بیش به چشم می خورد. جوادی شعر طنز را تلفیق تفکر و تبسم می داند؛ بنابر این رویکر اصلی او در شعر طنز، واداشتن به تفکر و در نتیجه اصلاح اجتماعی است. ازاین رو در کتاب به باورهای غلط اجتماعی اشاره کرده و با زبان شیرینِ منحصر به فردش، در صدد از بین بردن آن ها برآمده است. زبان کتاب، محاوره ای است و لحن آن ساده و نزدیک به مردم کوچه و بازار است، اما این موارد نه تنها به منزله ی سبکی ساختار شعر جوادی نیست، بلکه دلیلی است بر استواری و همه پسند بودن شعر او. ضمن این که شمارِ چاپ های اشعارش بر این مطلب صحه می گذارد.
برشی از متن کتاب بهشت بی امکانات
" سلام خدا، خدای کل هستی خدای عقل وهوش و عشق و مستی خدای اول و خدای آخر رفیق مومن و شفیق کافر اسب خدایی تو حسابی تاختی یه هفته ای کل کرٌاتو ساختی یه اپسیلن خلل تو خلقتت نیس یه ذره شک توی اصالتت نیس من دارم از بچگی فک می کنم کرات آسمونو چک می کنم یه لحظه ام نمی مونن معطل دارن می چرخن مث روز اول بعد هزار تا انفجار و لرزش یه ذره مو نرفته لای درزش خلاصه ی کلام کارت درسته پایه یِ عقلِ مُنکر تو سُسته میخوام یه بار همینجوری خدایی یه خورده اختلاط کنیم دوتایی حتی اگه شده برای خنده یه لحظه گوش بدی به حرف بنده بدون سیستم و صدای قوی شک ندارم هر چی بگم میشنوی زبون مارو هم که فوت آبی با لهجه مون حال می کنی حسابی
یه عالمه سوال توی ذهنمه سرم داره می ترکه،جا کمه سرم مثه کلاف سر در گمه بس که پر از مغلطه ی مردمه مخم مث کلاف سر در گمه چون که پرازمغلطه ی مردمه بس که جواب دیگران چرنده هر چی میگنن عقل نمی پسنده هر کی رسیده از تو چیزی گفته خودت بگوکه دوزاریم بیفته گفتم اگه وقتشو داشتی از دم هر چه سواله از خودت بپرسم نمی دونم خودت کجا نشستی برای ما سفیر می فرستی اونم نه در حد سه تا چهار تا بلکه صدو بیست و چهار هزار تا !
فهرست
- مقدمه
- بهشت بی امکانات
- نذر فرهنگی
- اسی خلاف
- دشمن خدا
- انتخابات
- حق بوق
- سکه
- این ترنت و اون ترنت
- شمش طلا و ............
(مجموعه شعر طنز) شاعر: خلیل جوادی
نظرات کاربران درباره کتاب بهشت بی امکانات | خلیل جوادی
دیدگاه کاربران