
کتاب The Mousetrap
- انتشارات : Morrow
- دسته بندی : رمان انگلیسی
کتاب تله موش به قلم آگاتا کریستی و ترجمهی مریم زکریا در انتشارات هرمس به چاپ رسیده است.
کتاب "تله موش" مجموعهای از هفت داستان کوتاه را دربرمیگیرد که توسط "آگاتا کریستی"، داستاننویس معروف انگلیسی به رشتهی تحریر درآمده است. هر یک از این داستانها، شخصیتهایی متفاوت را به خواننده معرفی میکند و روایتهایی جنایی، پلیسی و مهیج را در اختیار او قرار میدهد. این داستانها تحت عناوین زیر هستند:
تله موش، آخرین جلسه، یک اتفاق، فقط ساعت شاهد بود، شبان بزرگ، روی موج عوضی و لانه بلبل
به عنوان مثال، ما در اینجا، به معرفی داستان "تله موش"، میپردازیم. داستانی که یکی از معروفترین و پرطرفدارترین، آثار کریستی محسوب میگردد. شخصیتهای اصلی داستان، "مولی دیویس" و "ژیل" نام دارند. آنها زوجی جوان هستند که به تازگی با یکدیگر پیمان زناشویی بستهاند. خانم "اموری"، (عمهی مولی) از دنیا رفته و تنها دارایی خود، یعنی عمارتی بزرگ را برای مولی به ارث گذاشته است.
زوج داستان در ابتدا تصمیم میگیرند که این عمارت را به فروش برسانند. سپس، با پول آن، آپارتمان کوچکی را خریداری نمایند. اما مدتی بعد، مولی فکر بهتری به ذهنش میرسد. او به شوهرش پیشنهاد میکند که به اتفاق یکدیگر مهمانخانهای مجلل را در این عمارت راهاندازی نمایند. با اعلام موافقت ژیل، آنها اقدامات اولیه را انجام میدهند. پس از آماده شدن شرایط، آگهی افتتاح مهمانخانهی خود را در روزنامه چاپ میکنند. بنابراین، اولین مهمانان این عمارت، اتاقهای خود را پیش از ورود، از طریق تلفن، رزرو مینمایند. میهمانانی با شخصیتها و ویژگیها و انتظاراتی بسیار متفاوت.
اصل ماجرای داستان دقیقا در اولین روز شروع فعالیت مهمانخانه و با ورود مشتریان به آن آغاز میشود. روزی که سرما و کولاک همهجا را فرا گرفته و قتلی مرموز در خیابان "کولور پدینگتون" روی میدهد و قاتل نیز از صحنهی جرم فرار میکند. مصادف شدن زمان ورود مهمانها به عمارت و وقوع قتل و فرار قاتل، با یکدیگر، شخصیتهای داستان را با ماجراهایی مهیج و پرفراز و نشیب مواجه میسازد.
سه موش کور،
سه موش کور،
هاه، هاه، چگونه آنها میدوند!
هاه، هاه، چگونه آنها میدوند!
با عزمی راسخ به سوی زن دهقان میدوند.
زن دهقان کاردی بزرگ در دست میگیرد.
ای وای، ای وای، پخ پخ!
ای وای، ای وای، پخ پخ!
زن به سرعت دم موشهای بیچاره را میبرد.
اوه، چه صدای پخ پخ وحشتناک بیرحمانهای برای سه موش کور.
سرمای ویرانگری حکمفرما بود؛ گویی ذرات هوا آغشته به یخ شده بود و خون را در رگها منجمد میکرد. ابری سیاه، اآستن برفی سنگین، آسمان را به تاریکی کشانده بود.
مردی که پالتوی تیرهرنگی به تن داشت خیابان کولور را پیمود و از پلکان ساختمان شمارهی 74 بالا رفت. کلاه را تا روی پیشانی پایین کشیده بود و شالگردنش نیمی از چهرهاش را میپوشاند. تکمهی زنگ را فشار داد و پژواک جیغمانندش را از طبقهی زیرین شنید.
خانم کیسی که مشغول شستن ظرف بود، با تلخی زمزمه کرد:
- صدای این زنگ لعنتی هرگز مرا آرم نمیگذارد!
با نفسهایی سنگین و هیجانزده پلکان را پیمود و در را گشود. مردی که سایهروشنهای قامتش لبههای پیکر تاریکش را از تیرگی دلتنگ آسمان متمایز میکرد، زمزمهکنان گفت:
- خانم لیون؟
خانم کیسی پاسخ داد:
- طبقهی دوم؛ باید از پلهها بالا بروید، آیا ایشان منتظر شما هستند؟
مرد به آرامی سرش را به علامت نفی تکان داد.
- بسیار خوب. بالا بروید و در بزنید.
زن با نگاهش او را در حالیکه از پلکان نیمه تاریک مفروش بالا میرفت، تعقیب کرد. بعدها به یاد آورد که او باعث بیدار شدن احساس غریبی در من شده بود. در واقع اندیشید که مرد باید سرما خورده باشد که فقط قادر به زمزمهکردن است و توان گفتن ندارد. به محض آنکه غریبه در پلکان از تیررس نگاه زن مسئول میهمانخانه ناپدید شد، به آرامی شروع به سوتزدن کرد. چقدر شگفت! این سرودی کودکانه بود که مرد آن را با سوت مینواخت: سه موش کور. سه موش کور
مولی دیویس در خیابان گامی به عقب برداشت و با دقت تابلو تازه رنگشدهای را در کنار در، زیر نظر گرفت و سرش را با رضایت تکان داد.
میهمانخانهی
مونکسول مانور
تابلو میهمانخانه این گمان را که براستی ...
نظرات کاربران درباره کتاب تله موش | آگاتا کریستی
دیدگاه کاربران