دربارهی کتاب گناه مضاعف اثر آگاتا کریستی
کتاب "گناه مضاعف"، مجموعهای از شش داستان کوتاه و پلیسی را در برمیگیرد که دو شخصیت کارآگاهی با نامهای آقای "هرکول پوآرو" و خانم "مارپل"، به طور جداگانه، در آنها نقشآفرینی میکنند. دو شخصیت محبوب قصههای جنایی و پلیسی که توسط خانم "آگاتا کریستی"، نویسندهی صاحبنام انگلیسی، خلق شدهاند. این مجموعه تحت عناوین زیر هستند:
گناه مضاعف، لانهی زنبور، سرقت یاقوت سلطنتی، حماقت گرین شاو، سرنخ اضافی و تحصن
به عنوان مثال در داستان "گناه مضاعف"، شخصیتهای اصلی قصه، از "هرکول پوآرو" و "هستینگز"، (دوست و همراه همیشگی کارآگاه پوآرو) تشکیل میشود. مطابق روال همیشگی داستانهای پوآرو، هستینگز راوی این قصه است و خواننده روایتها را از زبان همین مرد میخواند.
قصه از سفر پوآرو و هستینگر، به سوی "چارلاکبی" آغاز میشود. هستینگز، با اصرارهای پیدرپی، پوآرو را متقاعد میسازد که به وسیلهی اتوبوس به سوی مقصد خود حرکت کنند. بنابراین او و پوآرو، سوار بر اتوبوس، به راه میافتادند. آنها در طی سفر، با مسافری به نام "مری دورانت" آشنا میشوند.
مری، دختری زیبا و جوان و در عین حال سادهلوح است که در کنار عمهاش، خانم "الیزابت پن"، زندگی میکند. ماری و الیزابت، یک مغازهی عتیقه فروشی را اداره مینمایند. در واقع هدف مری از این مسافرت نیز انجام ماموریتی کاری میباشد؛ ماموریتی بسیار مهم که درآمد زیادی را نصیب او و عمه اش خواهد کرد.
او همراه با خود، مجموعهای از آثار مینیاتوری نفیس و ارزشمند را حمل میکند؛ مجموعهای که باید درچارلاک بی، به عتیقه شناسی به نام "بیکر وود" تحویل داده شود. بیکر وود نیز در مقابل موظف است که مبلغی هنگفت را به ماری ارائه کند. اصل ماجرا، پس از به سرقت رفتن این محموله شکل میگیرد؛ ماری جهت درخواست یاری، نزد هرکول پوآرو رفته و او را با پروندهای جدید و پیچیده مواجه میسازد.
بخشی از کتاب گناه مضاعف آگاتا کریستی
غروب همان روزی که آن حادثه اتفاق افتاده بود، بازرس ولچ در خانهی ریموند وست بود. بجز او چهار نفر دیگر هم در اتاق بودند. ولچ نگاه خود را هرازگاهی از چهرهی یکی برمیگرفت و به چهرهی دیگری میدوخت. او به خانهی ریموند وست آمده بود تا یکبار دیگر به اظهارات لوئیز گوش کند.
ولچ از لوئیز پرسید:
- شما کاملا مطمئنید که خانم گرین شاو گفت: «من تیر خوردم. کار آن جوانک بود؟»
لوئیز سرش را به علامت تایید تکان داد. بازرس پرسید:
- در مورد زمان حادثه هم مطمئنید؟
- بله. من یکی دو دقیقه بعد به ساعتم نگاه کردم. ساعت دوازده و بیست و پنج دقیقه بود.
- ساعتتان دقیق است؟
- من به ساعت دیواری هم نگاه کردم.
به این ترتیب لوئیز هر نوع شک و شبههای را از میان برد.
بازرس اینبار رو به ریموند وست کرد و گفت:
- آقای وست، ظاهرا شما و مردی به نام هوراس بیندلر، حدود یک هفته پیش، به عنوان شاهد وصیتنامهی خانم گرین شاو را امضا کردید، درست است؟
ریموند وست وقایعی را که آن روز بعدازظهر در هنگام دیدار از عمارت «حماقت گرین شاو» اتفاق افتاده بود به اختصار شرح داد.
بازرس ولچ گفت:
- شهادت شما ممکن است خیلی مهم باشد، آقای وست. پس شما تایید میکنید که خانم گرین شاو به شما گفته که وصیتنامهاش را به نفع خانم کرسول تنظیم کرده و خانم کرسول هم باید در عوض برای او مجانی کار کند؛ درست است؟
- بله خانم گرین شاو همین چیزها را گفت.
- به نظر شما، خانم کرسول از این موضوع خبر داشت؟
- بله، بدون شک. خانم گرین شاو به خود من گفت که اگر کسی در وصیتنامهای ذینفع باشد نمیتواند به عنوان شاهد آن را امضا کند. خانم گرین شاو این حرف را در حضور خانم کرسول زد و او هم منظور او را فهمید. گذشته از این، خانم گرین شاو به من گفت که قبلا در این مورد با خانم کرسول به توافق رسیده.
- پس خانم کرسول میدانسته که وارث خانم گرین شاو است. بنابراین، انگیزهی ارتکاب قتل را داشته. ولی دو نکته هست که او را از اتهام مبرا میکند...
نظرات کاربران درباره کتاب گناه مضاعف | آگاتا کریستی
دیدگاه کاربران