کتاب من فقط یک الکترون هستم اثر منصوره لمسو توسط انتشارات شانی به چاپ رسیده است.
منصوره لمسو شاعر جوانی که با تنها کتابش غوغایی در دنیای شعر به پا کرد، سال 1363 در تهران متولد شد. او تحصیلاتش را در رشته ادبیات فارسی به اتمام رساند و در راستای هدف و علاقه همیشگیاش "شعر" دست به قلم شد. مجموعه شعر حاضر، که شامل 27 چهار پاره میباشد، توسط این شاعر سروده شده است. چهارپاره قالب شعریست که پس از مشروطیت در ایران رواج یافت. چهارپاره از دوبیتیهایی با معنای منسجم تشکیل شده، با این تفاوت که بر خلاف دوبیتی، معمولا مصرعهای اول با مصرعهای دوم و چهارم هم قافیه نیست. وزن چهارپاره اینگونه است که برای درست در آمدن قالب، فقط کافیست مصرعها هموزن باشند. من فقط یک الکترون هستم، مجموعه شعری با سبک خاص شاعر است. کلمات و بازیهای زبانی استفاده شده در شعر، یکی از نقاط قوت این اثر است. بهطور کلی، سبک کار منصوره لمسو متفاوت با دیگر شاعران است و شاید همین نکته باعث شده که اولین و تنها کتاب او به سرعت محبوبیت به دست آورد و چندین بار تجدید چاپ شود. نکته جالب توجه این مجموعه، شعریست که به دلیل قوانین سانسور حذف شده، و تنها عنوان آن و صفحهای خالی، در کتاب باقی مانده است.
برشی از متن کتاب
من همین جا به وقت تهرانم سایهها از درخت افتادند والیومهای خسته در لیوان خوابها زیر تخت افتادند چارچوب مرا تکان دادهست روح آزرده زنی در تن طعم همبرگر سه شب مانده بوی جورابی از نشسته شدن از رئیسم که فکر جمهوریست برج میلادی از قناسی زشت حبس مرغی که مرده در یخچال حبس پرهای فنچ در بالشت بوی سرگیجههای نفتالین قتل پروانگی شدن در بید میجود مغز مهر و مومت را فکرهایی که در سرت گندید سر نداری کمی هوا بخوری پر نداری کمی مگس بپری حس نداری که آرزو بکنی تن نداری کمی کفن بخری فکر سیگار ناشتا با سرب هی خمار از سکندری خوردن چمدانی که عین دربه دریست له شد از دست تو سری خوردن من همینجا به وقت تهرانم طرح ترویج دود در آوند فکر تحلیل این معما که: پشهها روزها کجا خوابند؟! من که در دسترس نمیباشم قبضهای نداده مسدود نوعروس همین خیابانهاست نیمهای را که گم شدم در دود نیمهای را که عاشقش بودی وقت پر دادن از کفات نرسد مهر تاریخ انقضا بخوری وقت تاریخ مصرفت نرسد در همین پرسه کسالتبار زنگ در را بزن که در بروم شک ندارم اگر نفس بکشی روی اعصاب شهر سر بروم من همینجا به وقت تهرانم شهر روی مدار افتاده ساعتی که مچ تو را وا کرد سالها از قرار افتاده کارگرهای برج همسایه در همآغوشی سکوت دو بیل والیومها نخورده خوابیدند رأس یک صبح جمعه تعطیل * مثل این درد بی پدر مادر هی تو را در خودم فرو بردم چرک از مغز استخوانم ریخت ذره ذره من از تو میمردم از جنینم فسیلتر شدهام زخمهایم عجیب میدردند هی تو را عق زدند در لیوان قرصهایی که خودکشی کردند تو انرژی ... هستی که سرم را به باد خواهی داد یا به گاوی که میچرد در دیس فیلسوفانه یاد خواهی داد: عشق چیزی شبیه کنسرو است مثل دریا درون یک ماهی! مثل کاناپههای لم داده مثل دیگر مرا نمیخواهی خودکشی در جنین مصنوعی هی به روی تو مینیاوردم ذره ذره من از تو میمردم فکر کردم که زندگی کردم عشق تصویر مضحکی دارد مثل یک زن بدون پیراهن یا مقدس مآب تر از این: به! چه لبهای خوشگلی دارن! حس آزادی از بدن یعنی: گیر کردن به پای اختاپوس ما به کنجی دو خوابه محدودیم مثل زنهای عهد دقیانوس درد یک لحظه از خماری را هر چه انسان بیرگی فهمید مثل این گاو بیزبان جز تو ...............................................
نویسنده: منصوره لمسو انتشارات: شانی
نظرات کاربران درباره کتاب من فقط یک الکترون هستم - منصوره لمسو
دیدگاه کاربران