درباره کتاب «حافظنامه» به قلمِ «بهاءالدین خرمشاهی»
کتاب حافظ نامه یک دورۀ دوجلدی است که به بررسی و شرحِ الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ میپردازد. عظمت، نبوغ و بزرگیِ حافظ برهیچ کس پوشیده نیست، حافظ از نامدارترین و پرآوازهترین شاعران پارسی زبان است و یکی از بزرگترین غزلسرایان تاریخ شعر ایران میباشد. او یک نمونۀ کامل از یک ایرانیِ مسلمانِ هنرمند و خوش ذوق است. علاوه بر هنر، همانطور که از اشعارش برمیآید، در علوم مختلف زمانِ خود نیز دست داشته است. عظمت هنری حافظ به قدریاست که در عین هوشمندی در سخنوری و دانش ادبی، جانبِ معنی را نیز نگه داشته است و بلاغت وی در اشعارش آشکار است. با وجود علاقهمندیهای بسیار به این هنرمند بزرگ پژوهشهای حافظ شناسی پربار و به تفصیل نیستند.
بهاءالدین خرمشاهی در مقدمهی این کتاب به بررسی عظمتِ این شاعر بزرگ از نقطه نظرهای مختلف مانند اسطورهشناسی، رند و رندی، فضل و فرهنگ و مقام علمی، عرفان و اخلاق، فلسفه، انتقاد و اصلاح اجتماعی در اشعارش، انقلاب حافظ در غزل، حافظ و موسیقی، تأویل پذیری شعر حافظ، طنز وطربناکی و معنیگرایی شعر حافظ میپردازد. در ادامه او به بررسی، نقد و توضیح و شرح غزلیات حافظ میپردازد و دربارۀ معنی عبارات و کلمات دشوار آنها توضیح میدهد. بهاءالدین خرمشاهی نویسنده، مترجم و طنزپرداز ایرانی است. او یکی از مترجمان و پژوهشگران قرآن است. پژوهش در زمینه زندگی و اشعار حافظ نیز از تخصص های خرمشاهی میباشد که کتابها و مقالات زیادی دربارۀ این شاعر منتشر کرده است، که کتاب «حافظ نامه» از معروفترین آثار او در این زمینه میباشد.
برشی از متن کتاب «حافظنامه» به قلمِ «بهاءالدین خرمشاهی»
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت وی مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت
خوابم بشد از دیده درین فکر جگرسوز کاغوش که شد منزل آسایش و خوابت
درویش نمیپرسی و ترسم که نباشد اندیشۀ آمرزش و پروای ثوابت
راه دل عشاق زد آن چشم خماری پیداست ازین شیوه که مستست شرابت
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی پیداست نگارا که بلند است جنابت
دور است سرآب ازین بادیه هشدار تا غول بیابان نفریبد به سرابت
تا در ره پیری به چه آئین روی ای دل باری بهغلط صرف شد ایام شبابت
ای قصر دلفروز که منزلگه انسی یارب مکناد آفت ایام خرابت
حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت
3)درویش: «خواهنده از درها، گدا، سائل» (لغتنامه). کمابیش به این معنی ـ یعنی فقیر و بیچیز و نه لزوما گدا و سائل ـ در حافظ سابقه دارد: ـ عیب درویش و توانگر به کم و بیش بدست ـ روزی تفقدی کن درویش بینوا را ـ در این بازار اگر سودیست با درویش خرسندست ـ خدارا رحمی ای منعم که درویش سر کویت دری دیگر نمیداند رهی دیگر نمیگیرد ـ توانگرا دل درویش خود بهدست آور ـ ترک درویش میگر ار نبود سیم و زرش سعدی گوید: مرا بوسه جانا به تصحیف ده که درویش را توشه از بوسه به (کلیات، ص 266) درویش و غنی بندۀ این خاک درند و آنان که غنیترند محتاجترند (کلیات، ص 46) معنای دیگر درویش، فقیر صوفی است، از آنجا که صوفیه اهل فقر به معنی مادی آن نیز بودهاند. چنانکه در مقالۀ صوفی گفته شد، صوفی و عارف و درویش کمابیش مترادفند. با این تفاوت که حافظ به صوفی نظر خوش ندارد. ولی به درویش و عارف دارد. این تقسیمبندی درمورد سعدی هم صادق است که از صوفی بد میگوید و از عارف و درویش به نیکی یاد میکند.
(شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ) نویسنده: بهاءالدین خرمشاهی انتشارات: علمی و فرهنگی
نظرات کاربران درباره کتاب حافظ نامه (2 جلدی)
دیدگاه کاربران