کتاب شرفنامه نوشته حکیم نظامی گنجوی توسط نشر قطره به چاپ رسیده است.
این کتاب بخش اول مثنوی اسکندرنامه است و نظامی در اسکندرنامه زندگی اسکندر را با نظم به تصویر میکشد. در شرفنامه، اسکندر دست کمی از یک اسطوره ندارد؛ چرا که نظامی او را شخصیتی جنگاور، رشید و خردمند معرفی کرده و از او به عنوان یک فاتح بزرگ یاد کرده است. نظامی ضمن بیان اینکه گروهی اسکندر را کشورستان و آفاقگیر و گروهی دیگر حکیم و گروه سوم پیغمبر خواندهاند تصریح میکند که قصد دارد هر سه جنبه را در هم آمیزد و مشخص است که حاصل این ترکیب موجودی فوق تصور خواهد شد که کسی مثل "کیخسرو شاهنامه" هم به گرد پای او نرسد. نظامی در قالب شعر در بیان فتوحات، جنگاوریها، رشادتها و خردمندی اسکندر سنگ تمام گذاشته است. مثنوی اسکندرنامه جز اشعار غنایی دستهبندی میشود؛ ولی بعضی معتقدند نظامی در این اثر خود قصد رویارویی با شاهنامهی فردوسی را داشته است. اشعار و معانی این کتاب توسط "حسن وحید دستگردی" تصحیح شده است. همچنین دکتر سعید حمیدیان" که استاد ادبیات فارسی هستند در ویرایش نهایی این کتاب کمکهای ارزندهای کردهاند. بخش دوم مثنوی اسکندرنامه با عنوان "اقبالنامه" در نسخه دیگری به چاپ رسیده است.
برشی از متن کتاب
خدایا جهان پادشاهی تو راست ز ما خدمت آید خدائی تو راست پناه بلندی و پستی توئی همه نیستند آنچه هستی توئی همه آفریدست بالا و پست توئی آفرینندهی هر چه هست توئی برترین دانشآموز پاک ز دانش قلم رانده بر لوح خاک چو شد حجتت بر خدائی درست خرد داد بر تو گدائی نخست خرد را تو روشن بصر کردهای چراغ هدایت تو بر کردهای توئی کاسمان را برافراختی زمین را گذرگاه او ساختی توئی کافریدی ز یک قطره آب گهرهای روشنتر از آفتاب تو آوردی از لطف جوهر پدید به جوهر فروشان تو دادی کلید جواهر تو بخشی دل سنگ را تو در روی جوهر کشی رنگ را نبارد هوا تا نگوئی ببار زمین ناورد تا نگوئی ببار جهانی بدین خوبی آراستی برون زان که یاریگری خواستی ز گرمی و سردی و از خشک و تر سرشتی به اندازه یکدیگر چنان برکشیدی و بستی نگار که به زان نیارد خرد در شمار مهندس بسی جوید از رازشان نداند که چون کردی آغازشان نیاید ز ما جز نظر کردنی دگر خفتنی باز یا خوردنی زبان برگشودن به اقرار تو نینگیختن علت کار تو حسابی کزین بگذرد گمرهیست ز راز تو اندیشه بیآگهیست به هرچ آفریدی و بستی طراز نیازت نهای از همه بینیاز چنان آفریدی زمین و زمان همان گردش انجم و آسمان که چندان که اندیشه گردد بلند سر خود برون ناورد زین کمند نبود آفرینش تو بودی خدای نباشد همی هم تو باشی به جای کواکب تو بربستی افلاک را به مردم تو آراستی خاک را توئی گوهر آمای چار آخشیج مسلسل کن گوهران در مزیج حصار فلک برکشیدی بلند در او کردی اندیشه را شهربند چنان بستی آن طاق نیلوفری که اندیشه را نیست زو برتری خرد تا ابد در نیابد تو را که تاب خرد بر نتابد تو را وجود تو از حضرت تنگبار کند پیک ادراک را سنگسار نه پرکندهای تا فراهم شوی نه افزودهای نیز تا کم شوی خیال نظر خالی از راه تو ز گردندگی دور درگاه تو سری کز تو گردد بلندی گرای به افکندن کس نیفتد ز پای کسی را که قهر تو در سرفکند به پامردی کس نگردد بلند همه زیر دستیم و فرمان پذیر توئی یاوری ده توئی دستگیر اگر پای پیلست اگر پر مور به هر یک تو دادی ضعیفی و زور چو نیرو فرستی به تقدیر پاک به موری ز ماری برآری هلاک چوبرداری از رهگذر دود را خورد پشهای مغز نمرود را چو در لشگر دشمن آری رحیل به مرغان کشی پیل و اصحاب پیل گه از نطفهای نیک بختی دهی گه از استخوانی درختی دهی گه آری خلیلی ز بتخانهای گهی آشنائی ز بیگانهای گهی با چنان گوهر خانه خیز چو بوطالبی را کنی سنگ ریز
فهرست
پیشگفتار ویراستار درباره این دفتر چند تذکر در ستایش یزدان مناجات به درگاه یاری در نعت خواجه کاینات در معراج پیغمبر اکرم در سابقه نظم شرفنامه در حسب حال و انجام روزگار در شرف این نامه بر دیگر نامهها تعلیم خضر در گفتن داستان ستایش اتابیگ اعظم، نصرهالدین ابوبکربن محمد خطاب زمینبوس فروگفتن داستان به طریق ایجاز فهرست تاریخ اسکندر در یک ورق رغبت نظامی به نظم شرفنامه آغاز داستان و نسب اسکندر دانش آموختن اسکندر پادشاهی اسکندر به جای پدر تظلم مصریان از زنگیان پیش اسکندر پیکار اسکندر با لشکر زنگبار بازگشتن اسکندر از جنگ زنگ با فیروزی سگالش نمودن اسکندر بر جنگ دارا آیینه ساختن اسکندر خراج خواستن دارا از اسکندر شتافتن اسکندر به جنگ دارا رای زدن دارا با بزرگان ایران نامه دارا به اسکندر پاسخ نامه دارا از جانب اسکندر جنگ دارا با اسکندر کشتن سرهنگان دارا را نشستن اسکندر بر جای دارا ویران کردن اسکندر آتشکدههای عجم را خواستاری اسکندر روشنک را به پادشاهی نشستن اسکندر فرستادن اسکندر روشنک را به روم رفتن اسکندر به جانب مغرب و زیارت کعبه داستان نوشابه، پادشاه بردع بزم اسکندر با نوشابه رفتن اسکندر به کوه البرز گشودن اسکندر دز دربند را به دعای زاهد رفتن اسکندر به دز سریر رفتن اسکندر به غار کیخسرو رفتن اسکندر به ری و خراسان رفتن اسکندر به هندوستان رسیدن نامه اسکندر به کید هندو رفتن اسکندر از هندوستان به چین نامه اسکندر به خاقان چین سگالش خاقان در پاسخ اسکندر مناظره نقاشان رومی و چینی افسانه مانی صورتگر مهمانی کردن خاقان چین اسکندر را بازگشتن اسکندر از چین رسیدن اسکندر به دشت قفچاق رسیدن اسکندر به کشور روس جنگ اول اسکندر با روسیان جنگ دوم اسکندر با روسیان جنگ سوم اسکندر با روسیان جنگ چهارم اسکندر با روسیان جنگ پنجم اسکندر با روسیان جنگ ششم اسکندر با روسیان جنگ هفتم اسکندر با روسیان پیروزی یافتن اسکندر بر روسیان رهایی یافتن نوشابه نشاط کردن اسکندر با کنیزک چینی افسانه آب حیوان رفتن اسکندر به ظلمات بیرون آمدن اسکندر از ظلمات باز آمدن اسکندر به روم در ستایش اتابگ، نصرهالدین تذکار ضربالمثلها فهرست اعلام پیوست 1 پیوست 2
نویسنده
جمالالدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤیَّد، متخلص به نظامی در سال 535 هجری قمری متولد شد و در قرن ششم هجری بهعنوان داستان سرای پارسی شناخته شد. نام و آثار نظامی آنقدر بزرگ است که تمام دنیا علاقهمند به آثار او هستند. همچنین روز 21 اسفند در تقویم رسمی ایران روز بزرگداشت نظامی گنجهای است.
- اثر: حکیم نظامی گنجه ای
- تصحیح و حواشی: حسن وحید دستگردی
- به کوشش: دکتر سعید حمیدیان
- انتشارات: قطره
نظرات کاربران درباره کتاب شرف نامه - حکیم نظامی گنجوی
دیدگاه کاربران