![کتاب The Girl You Left Behind](./images/202308/48030-19058C5E-2DD7-4DBA-A216-5FCC19E4D49D.webp_190_0_80.webp)
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب دختری که رهایش کردی اثر جوجو مویز
کتاب دختری که رهایش کردی همانند دیگر کتابهای جوجو مویز در زمانهای مختلف میگذرد و شخصیتهای اصلی داستان که ابتدا ارتباطی با یکدیگر ندارند، در نهایت به هم مرتبط میشوند. موضوع اول کتاب در سال 1916، بحبوحه جنگ جهانی دوم و در روستایی دور افتاده به نام سنت پرون در فرانسه است.
این روستا توسط آلمان ها اشغال می شود، مردم با قحطی غذا رو برو هستند و از طرفی از دشمن اشغالی هم متنفرند. خانواده ای صاحب یک رستوران در روستا هستند، به آن ها دستور داده می شود هر وعده غذایی برای سربازان آماده کنند و خانواده علی رغم میل باطنی مجبور می شوند قبول کنند و در مقابل می توانند غذایی، هر چند کم داشته باشند.
شوهر یکی از دخترهای خانواده که نقاش است و در جنگ شرکت کرده، نقاشی ای از او (سوفی) کشیده که مورد توجه یک افسر آلمانی قرار می گیرد. افسر آلمانی به سوفی علاقه مند شده و از هر راهی به او کمک می کند. موضوع بعدی کتاب درباره لیو است، شوهرش به طور ناگهانی در خواب فوت می کند و لیو توانایی نگه داری از خانه مجللشان را ندارد و از طرفی هم نمی خواهد آن را از دست بدهد. شوهر لیو تابلویی برای او خریده که او را درگیر ماجراهای پیچیده می کند.
بخشی از کتاب دختری که رهایش کردی؛ نشر میلکان
"روزها گذشت. من و هلن مثل دو تا بازیگر داشتیم به کارهای روزانه مون می رسیدیم. شاید اگه کسی از دور ما رو می دید، به نظر همه چی مثل همیشه بود اما هر کدوم از ما غرق در یه ناراحتی روز افزون بودیم. هیچ کدوم مون راجب چیزی که اتفاق افتاده بود، حرفی نمی زد. دیگه خیلی کم تر از قبل می خوابیدم، بعضی وقت ها فقط دو ساعت در شب.
به سختی می تونستم غذا بخورم. معده م از ترس به خودش می پیچید، می ترسیدم بقیه وجودم هم، به هم بریزه. اجبارا برگشتم به مسائلی که مربوط به اون غروب شوم می شه. اومدن سربازهای آلمانی برای شام- خودمو برای سادگی و حماقتم و غروری که دیگر شکسته بود، سرزنش می کردم. چون باید غرور منو به این روز انداخته باشه.
اگر وانمود می کردم که از توجهات فرمانده لذت می برم، اگه از نقاشی خودم تقلید می کردم و ادای اونو در می آوردم، بدون شک همیشه مورد تحسین و شگفتی اون قرار می گرفتم. من شوهرم رو نجات می دادم. یعنی واقعا همچین کاری اینقد وحشتناکه؟ در عوض، خودم رو درگیر یه تصور مضحک کردم و اجازه دادم بقیه با من مثل یه عروسک رفتار کنن. انگار به روشی می خواستم گناه خیانتم رو کم تر نشون بدم. بین خودمون یه جورایی همون آدم بودم.
گویی برای ادوارد، اصلا هیچ فرقی نمی کرد. هر روز در حالی که قلبم تو دهنم بود و بی صدا به سربازهایی که وارد کافه می شدن نگاه می کردم، منتظر بودم، اما فرمانده دیگه باهاشون نیومد. می ترسیدم دوباره باهاش مواجه شم، اما از نبودنش بیش تر می ترسیدم، چون واقعا نمی دونستم نیومدش چه معنی ای می تونه داشته باشه. یهو به سر هلن زد و از یکی از افسرها که سبیل جو گندمی داشت، راجب فرمانده سوال کرد، اما اون فقط دستی تکان داد و گفت: خیلی سرش شلوغه"
کتاب دختری که رهایش کردی اثر جوجو مویز با ترجمهی کتایون اسماعیلی توسط نشر میلکان به چاپ رسیده است.
- نویسنده: جوجو مویز
- مترجم: کتایون اسماعیلی
- انتشارات: میلکان
مشخصات
- نویسنده جوجو مویز
- مترجم کتایون اسماعیلی
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- تعداد صفحه 470
- انتشارات میلکان
نظرات کاربران درباره کتاب دختری که رهایش کردی | جوجو مویز
دیدگاه کاربران