دربارهی کتاب مردی که میخندد اثر ویکتور هوگو
کتاب مردی که میخندد اثر ویکتور هوگو با ترجمهی جواد محیی توسط انتشارات جاودان خرد به چاپ رسیده است. رمان "مردی که میخندد" در ابتدا قرار بود که با نام "فرمان پادشاه" منتشر شود، اما "هوگو" به پیشنهاد یکی از دوستانش این نام را برای کتاب انتخاب کرد. داستان کتاب دربارهی بردهداری کودکان است که در اوائل قرن 18 در کشور انگلستان رخ میدهد.
در این میان کودکی به نام "گوینپلین" توسط خریداران کودک، خریده شده و از ناحیه صورت دچار آسیب می شود. بعد از این حادثه صورت این کودک به صورت همیشگی لبخند بر لب دارد و چهره عجیبی پیدا می کند. خریداران کودک مدت زمانی از این کودک بیگاری می کشند تا آن زمان که دولت انگلستان لایحه ای را تصویب می کند مبنی بر اینکه، هر شخص یا اشخاصی که از کودکان بیگاری بکشند محکوم به اعدام به چوبه دار هستند. در این زمان است که خریداران بچه تصمیم می گیرند تا کودکان آواره و یتیم را در جزیره ها رها کنند.
"گوینپلین" در یک جزیره تک و تنها و بی هیچ چیز و هیچ کس رها می شود. او مدتی را در جزیره به گشت و گذار می پردازد تا آن که به دخترک نابینایی بر می خورد که او هم به مانند "گوینپلین" از همان کودکان آواره و بی خانمان بوده که توسط خریداران بچه در جزیره رها شده است. "گوینپلین" تصمیم می گیرد که آن دخترک را همراه خود هرجا که می رود، ببرد. آن دو در ادامه راه مرد تنهایی به نام "اورسوس" را می یابند و نزد آن مرد زندگی می کنند. "اورسوس" که به چهره مضحک پسرک پی می برد، قصد آن را پیدا می کند تا نمایشی را با همراهی او در سطح شهرهای مختلف برپا کند. پسرک هم این ایده را قبول می کند، و همین امر پس از گذشت زمانی منجر به شهرت او می شود. اما...
بخشی از کتاب مردی که میخندد؛ ترجمهی جواد محیی
کشتی در تاریکی بی پایانی پیش می رفت.
ماتوتینا که از صخره های زیر فانوس جان به سلامت برده بود، از موجی به موج دیگر دچار می شد. در میان خاویه، نفسی به راحت نمی کشید. باد آن را به پیش رانده و امواج به رقص در می آوردند، کشتی دیگر در سمت طول نوسان نمی کرد و این علامت ناگوار لرزه براندام می انداخت. گرداب می چرخاند نوسان طولی نشانۀ مبارزه است. تنها فرمان کشتی می تواند در برابر باد استقامت کند.
هنگام طوفان مخصوصاً طوفان برف. شب و دریا درهم آمیخته و به شکل مه غلیظی در می آیند. کشتی در دنیائی مه آلود دستخوش گردباد، به هر طرف رانده می شد. بدون آنکه نقطۀ اتکاء، وسیلۀ برگشتن از راه منحرف یا توقف داشته باشد، در میان افق نامرئی و عقب سر تیره و تار پیش می رفت.
رهائی از صخره های زیر فانوس برای کشتی شکستگان نوعی پیروزی محسوب می شد، ولی این پیروزی را با بهت و حیرت استقبال می کردند. دیگر از هوراها خبری نبود، در برابر دریا چنین بی احتیاطی ها را بیش از یکبار مرتکب نمی شوند.
تحریک دریائی که نمی توان عمق آنرا اندازه گرفت کار بسیار خطرناکی است. رهائی از خطر صخره ها اجرای عملی بود که غیر ممکن می نمود.
در اثر انجام مانور از پا در آمده بودند. با اینحال کم کم نور امیدی بر دلشان تابید. سراب های خیال چنین معجزه هائی دارد. هیچ تنگنائی نیست که در برابر آن در بحرانی ترین لحظات نوری از امید بر اعماق دل نتابد. تنها دلخوشی این تیره بختان شنیدن این کلمه بود که راه نجات در پیش است و این جمله را برای هم تکرار می کردند.
فهرست
فهرست کتاب مردی که میخندد؛ انتشارات جاودان خرد
بخش اول - سیه دلان
بخش دوم- کشتی بر دریا
بخش سوم - اسیر ظلمت
بخش چهارم - سایه های گذشته
بخش پنجم - جوئین پلین و دئا
بخش ششم -آغاز جدائی
بخش هفتم - سیاه چال
بخش هشتم - دریا و سرنوشت
بخش نهم - استاد متلون
بخش دهم -تیتان
بخش یازدهم - بر اوج قدرت
بخش دوازدهم - زوال
نتیجه - دریا و شب
- نویسنده: ویکتور هوگو
- مترجم: جواد محیی
- انتشارات: جاودان خرد
نظرات کاربران درباره کتاب مردی که میخندد | ویکتور هوگو
دیدگاه کاربران