درباره ی کتاب وامق و عذرا
این کتاب در زمینه داستانهای عاشقانه و پند آموز میباشد که از نثر و نظم کهن الگو گرفته است. داستان وامق و عذرا منظومهای از سرزمین یونان و مربوط به پسر پادشاه یمن و دختر پادشاه حجاز در طائف است. این داستان یونانی، هم ردیف داستانهای عاشقانه ی ایرانی مثل شیرین و فرهاد و لیلی و مجنون میباشد. گویند روزی وامق پسر امیر یمن که بسیار مشغول باده گساری بود خوابی میبیند و تعبیر آن این است که شاهزادهای زیبا در انتظار اوست . وامق کسی را مامور میکند تا این شاهزاده را پیدا کند. پس از پی گیریهای فراوان به دختری زیبا روی میرسد که دختر پادشاه حجاز است و از قضا او نیز خواب دیده است از یمن قاصدی پی او خواهد آمد. حسن تصادف این دو خواب و رسیدن قاصد وامق آغاز گر داستانی شیرین و عاشقانه میباشد که در ادبیات ماندگار شده است. از این داستان روایتهای گوناگونی توسط ادبا به رشته تحریر درآمده که در این کتاب به مقایسه این روایتها پرداخته شده است. نامههای عاشقانه و شعرهایی که در وصف عشقِ این دو نفر سروده شده اند از منابع مهمی هستند که مورد بررسی و مقایسه قرارگرفتهاند. منابع پراکنده در این زمینه تا حد امکان جمع آوری شده و با استناد دقیق به آنها، کم و کاستی، تفاوت روایتها و میزان صحت و اعتبار اسناد و نامهها مورد سنجش قرار گرفته اند.
برشی از متن کتاب
عشق های حاشیه ای : عشق های حاشیه ای در جریان اصلی داستان شکل می گیرد. این عشق های حاشیه ای به چند گونه در داستان های عاشقانه ظهور می کنند: برخی از این عشق ها مثل عشق فرهاد به شیرین در جریان اصلی داستان خسرو و شیرین شکل می گیرد که ارتباط مستقیم با داستان اصلی دارد گاه نیز این عشق های حاشیه ای گرچه منجر به ازدواج عاشق با شخص سوم می شود مثل ازدواج رامین با گل در جریان اصلی داستان ویس ورامین ، ولی ارتباط چندانی با داستان ندارد. گاه جریان عاشقانه ای به موازات داستان اصلی پیش می رود که قهرمان جریان حاشیه ای ، عاشق یا معشوق نیز هست. مثل چهار داستان مهر و مهربان ، بهزاد و پری زاد، محمد و علی و کمال و جمال در داستان اصلی گل و نوروز خواجوی کرمانی که این چهار داستان در ضمن داستان اصلی و در پیوند با آن ، خود داستانی مستقل نیز به شمار می آیند. در مواردی که معشوق ناخواسته به عقد کسی دیگر جز عاشق در می آید از مقوله ی عشق حاشیه ای نیست ، مثل لیلی که ناخواسته به عقد ابن سلام در می آید. این موارد را باید جزئ موانع داستان دانست. نامه نوشتن پدر نزد قدر خان و خواستگاری عذرا به نام آن که از فرمانروایی دهد بیگانگان را آشنایی خدواندی که بی مثالست و مانند به او کس را نه خویشی و نه مانند پس از حمد خداوند نکوکار سلام من با آن فرخ جهاندار سلامی مایه بخش آشنایی چراغ دوستی را روشنایی به سر سبزی جهان را شاد دارد ولایت را به عدل آباد دارد زداعی چون که بپذیرد دعا را بود حاکم قبول مدعا را شنیدم هست شه را در شبستان سهی سروی چو گل پاکیزه دامان به خوبی همچو گل گردیده مشهور دلی در پرده همچون غنچه مستور نبیند گل و گشت در سوی گلزار که گل بی پرده می آید به بازار به جز سرمه ندیده چشم جادوش به جز وسمه نسوده طاق ابروش ندیده ساعدش را غیر یاره نسوده گوش او جز گوشواره بود از عکس خود چندان حجابش که هست از دیدن آب اضطرایش ز صورت خانه رفتن هست دلگیر که می افتد به رویش چشم تصویر چو بخرامد به طبع عصمت اندیش کشد آزردگی از سایه ی خویش مرا هم هست در ایوان شاهی مهی شایسته ی صاحب کلامی اگر فرمان دهد کاین تازه شمشاد شود پیوسته با آن سرو آزاد دو اختر را شود منزل به یک برج دو گوهر جای گیرد در یکی درج کند در سلک خاصان گرامی مرا فرزندی و شه را غلامی دو کشور حکم یک اقلیم گردد بنازد دوست دشمن بیم گردد.
نظرات کاربران درباره کتاب وامق و عذرا | شعیب جوشقانی
دیدگاه کاربران