درباره کتاب سوزان سانتاگ در جدال با مرگ اثر دیوید ریف
«سوزان سانتاگ» نویسنده و روشنفکر آمریکایی،در سال 2004 به سومین سرطان خود، سرطان حاد خون، مبتلا شد. سوزان نیز مثل گذشته نبرد با بیماری را برگزید زیرا از 2 مبارزه قبلیاش پیروز به درآمده بود. پسرش طی بیماری مادر ترجیح داد درباره بیماری او چیزی ننویسد و حتی یادداشت هم برندارد. او در آن مدت یار و همراه مادرش شد و در کارهای پژوهشی و فعالیتهایش به وی یاری میرساند، اما نوشتن این کتاب نشان میدهد در مدت زمان بیماری مادر، چیزی را از قلم نینداخته و لحظهها و رویدادهای ماههای پایانی عمر او را به خوبی و با جزئیات ثبت کرده است. کتاب «سوزان سانتاگ در جدال با مرگ» گزارشی است از نحوه رویارویی این زن با بیماری و مرگ. این کتاب، هراس سوزان سانتاگ را از مرگ، اعتقاد به اراده انسانی و اعتماد راسخش را به دانش روز نشان میدهد. سانتاگ در سال 1975 به سرطان سینه مبتلا شد و به طرزی شگفتانگیز از بیماری رهایی یافت و تا سال 2004، 2 بار دیگر به سرطان مبتلا شد ولی با اتکا به روحیه جنگنده خود باور داشت که این بار نیز از پس بیماری برمیآید ولی در سومین بیماریاش، با همه سرسختی، امید و تلاشی که از خود نشان داد، موفق به پیروزی در برابر مرگ نشد. زمانی نویسندهای در قرن نوزدهم نوشته بود که با اینکه از زندگی بیزارم، هیچ چیز نفرت آورتر از مرگ نیست. شاید این جمله بتواند زندگی سرشار از تناقض سونتاگ را روشن کند. ریف در این کتاب تلاش میکند تا بدون دست یازیدن به پیش فرضهای خودش گزارشی بیطرفانه از تقلای مادرش در برابر مرگ را به تصویر بکشد. سونتاگ هم زمان با دوچرخه سوار مشهور امریکایی، یعنی لارنس آرمسترانگ، به سرطان خون آلوده شده بود ولی ناتوانتر از این بود تا بسان آرمسترانگ در برابر مرگ و بیماریاش مبارزه کند. سونتاگ میدانست که آرمسترانگ هم به سرطان آلوده شده و هم چنین میدانست ادوارد سعید یازده سال در برابر سرطان خونش مبارزه کرده بود و در نهایت پس از یازده سال مبارزه در برابر این بیماری مهلک از پا در آمده بود. اما سونتاگ مبارزههایش را بیست سال قبل کرده بود و ضعیفتر از این بود تا دوباره با سرطان بدخیمش بجنگد. سونتاگ مرد و آرمسترانگ زنده ماند. سونتاگ نمانده بود وگرنه قطعا آرمسترانگ و مبارزهاش برای زندگی را تحسین میکرد. قطعا از دو بار قهرمانیاش در تور دو فرانس خوشحال میشد.
برشی از متن کتاب سوزان سانتاگ در جدال با مرگ
موضوع دکتر متخصص مرا به خود مشغول کرد. او پاسخ داد برای هر منظور و هدفی که باشد درمان چندان خوبی وجود ندارد یا دست کم درمانی نیست که بتواند در درازمدت جواب بدهد چه رسد به درمان کامل. مسلما مسکن های موقتی وجود دارد که شرایط «کیفی زندگی» بیمار را بهبود می دهد. این گفته -بگذارید آن را کلیشه پزشکی، تعبیر یا اصطلاح فنی پزشکی بنامیم -همانی است که پزشک ها و پرستارها به طور مداوم طی بیماری مادرم تکرار می کردند. دکتر متخصص ادامه داد که قرصی وجود دارد به نام؛ آزاسی دین 5، که می تواند بهبود موقت ایجاد کند. اما نهایتا بیش از شش ماه تاثیر ندارد. گرچه به غیر از «آزا -5»، تنها راه نجات از ام دی اس به مدت طولانی انجام پیوند مغز استخوان است. اما طبق گفته خودش برای زنی هفتاد و یک ساله مثل مادرم نویدبخش نبود. در حقیقت، توصیه دکتر متخصص آن بود که مادرم کاری نکند تا آن که ام دی اس به «نوع دیگری تبدیل» شود. معنای این عبارت کاملا برای ما نامأنوس بود اما بعدها فهمیدم یعنی آن که ام دی اس به سرطان حاد مغز استخوان (ای ام ال) تبدیل شود.
نویسنده
دیوید ریف در 28 سپتامبر 1952 در بوستن آمریکا به دنیا آمد. او نویسنده ادبیات غیرداستانی و تحلیل گر سیاسی است. کتابهایش بر محور مهاجرت، مناقشههای بین المللی و انسانگرایی استوار است. او مقالات بیشماری در نیویورک تایمز، لسآنجلس تایمز، واشنگتن پست، وال استریت ژورنال، لوموند و… منتشر کرده است. ریف تنها فرزند سوزان سنتگ است که هنگام تولد او 19 سال داشت. پدر دیوید ، فیلیپ ریف، نویسنده "فروید: ذهن اخلاقی" است. ریف در دبیرستان فرانسه در نیویورک تحصیل کرد و در کالج آمشست به عنوان عضو کلاس 1974، با بنجامین دمتوت تحصیل کرد. او کالج در دانشگاه پرینستون را تکمیل کرد، و در سال 1978 با نمره A.B در رشته تاریخ فارغ التحصیل شد. دیوید ریف هفت کتاب منتشر کرده که میتوان از میان آنها به «لسآنجلس پایتخت جهان سوم» و «کشتارگاه: بوسنی و شکست غرب» اشاره کرد.
نویسنده: دیوید ریف ترجمه: فرزانه قوجلو انتشارات: نگاه
نظرات کاربران درباره کتاب سوزان سانتاگ در جدال با مرگ
دیدگاه کاربران