loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب انتخاب | سیمین دانشور

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

معرفی کتاب انتخاب اثر سیمین دانشور

کتاب انتخاب یکی از بهترین کتاب های سیمین دانشور می‌باشد. کتاب "انتخاب"، مجموعه‌ی 16 داستان کوتاه تحت عناوین "لقاءالسلطنه،" "اسطقس،" "انتخاب"، "برو به چاه بگو"، "ساواکی"، "بخت گشایی"، "برهوت"، "میزگرد"، "مرز و نقاب"، "روزگار اگری"، "از خاک به خاکستر"، "باغ سنگ"، "دو نوع لبخند"، "روبوت سخنگو"، "از پرنده‌های مهاجر بپرس" و "متبرک باد خلیفه بودن انسان بر زمین" را در بر می‌گیرد.

این کتاب نشر قطره که "توسط سیمین دانشور"، مترجم و نویسنده ی بزرگ معاصر، در رابطه با موضوعاتی هم چون مسائل اجتماعی و انسانی به رشته ی تحریر درآمده و حکایت هایی زیبا را برای مخاطب نقل می کنند.

به عنوان مثال در داستان "انتخاب"، شخصیت اصلی قصه، "سعید"، پسری جوان است که به عنوان راوی، ماجراهای پیش روی داستان را نقل می کند. قصه در "شیراز" و از مراسم ختم و سوگواری "خان بزرگ"، پیرمردی ثروتمند، صاحب نام و بخشنده آغاز می گردد؛ خان بزرگ، یکی از برجسته ترین و محبوب ترین افراد شیراز است که تمامی اهالی شهر و هم چنین ایلات، به دلیل محبت های بی دریغ و دلسوزی های پدرانه اش، او را دوست می دارند.

بنابراین با انتشار خبر فوتش، همه به منزل او رفته و به سوگواری می پردازند. سعید نیز به همراه مدیر، ناظم و چند تن از هم کلاسی هایش در این مکان حضور دارد. نوع رفتارها، آیین و مرثیه خوانی های مردم ایل، موجب شگفتی سعید شده و او را به خنده وا می دارد. در همین هنگام، "بهمن"، پسر کوچک خان و هم چنین دوست صمیمی راوی، از واکنش سعید به شدت ناراحت شده، او را از مجلس بیرون رانده و رازهایی بزرگ از زندگی و گذشته ی سعید را بر ملا می سازد؛ رازهایی که موجب خلق داستانی زیبا و جذاب می شود.


بخشی از کتاب انتخاب؛ نشر قطره

انتخاب

می رفتیم مراسم ختم خان بزرگ. دبیرستان ما را خان بزرگ ساخته بود. میزها و نیمکت ها و تخته های سیاه را هم خودش خریده بود و به اداره آموزش و پرورش اهدا کرده بود. حقوق و پاداش و عیدی معلم ها و ناظم و مدیر دبیرستان را هم از جیب خود می داد. از زمانی که خان بزرگ به علت کهن سالی در شیراز در باغ انجیری مقیم شده بود، هم به مشکلات افراد ایل و هم به مشکلات مردم شهر می رسید.

خان بزرگ، اتاق نشیمن و راهرو و ناهارخوری را داده بود گل هم کرده بودند و فرش کرده بودند و دو تا پشتی برای نشستن و تکیه دادن، رو به دیوارهای تالار گذاشته بودند. چلچراغ رنگ ها. آن قدر رنگ پشتی ها با رنگ قالی ها هم آهنگ بود که آدم خیال می کرد باغ را به تالار آورده اند. رنگ قرمز، رنگ غالب پشتی ها و قالی ها بود و رنگ های دیگر مثل رنگ های قوس و قزح به رنگ قرمز تعظیم می کردند و درهم تنیده بودند.

تک تک که تعظیم نمی کردند، همگی با هم ــ چند بار بهمن، پسر کوچک خان و دوست جان جانی من در دبیرستان را به باغ انجیری به ضیافت رنگ ها، برده بود و من مبهوت از آن همه رنگ، می ترسیدم پا روی قالی ها بگذارم. خیال می کردم پا روی دست ها و چشم های قالی باف های شان گذاشته ام و روی پشتی ها هم که می نشستم، باز خیال می کردم روی نوه های قالی ها نشسته ام. بافندگان شان حالا کجا بودند؟ خدا می داند. اگر هم مرده بودند، آثارشان که مانده بود.

قالی ها و پشتی هایی که از پنجره ها نور می گرفتند می درخشیدند و آن ها که در تاریکی قرار داشتند، منتظر بودند تا نور جابه جا شود. غیر از نور پنجره ها، چراغ برق ها هم از نورپاشی دریغ نمی کردند. نه چراغ برق ها منتی بر تالار می گذاشتند و نه پنجره ها. همه شان به علت همجواری سالیان دراز با هم قوم و خویش شده بودند. به هم لبخند و چشمک می زدند و اینک در غروب روزی که مراسم ختم خان بزرگ برگزار می شد، لبخندها و چشمک ها جای خود را به چه داده بودند؟ لابد گره های قالی ها و پشتی ها خود را به رخ می کشیدند و اخم می کردند. شاید در دل های شان اشک هم می ریختند.

مدیر و ناظم و معلم ها از جلو و چند نفر از هم شاگردی های بهمن در پی آن ها قدم به باغ گذاشتیم. بهمن به پیشوازمان آمد و ما را به تالار برد که مراسم سوگواری در آن جا انجام می شد. مردها با کلاه های دولبه شان و پوشش های ایلیاتی و زن ها با چارقدهای سیاه در تالار نشسته بودند.

بهمن مرا کنار خود روی یک تشکچه سیاهپوش نشاند. مدیر و ناظم و معلم ها هم گرداگرد ما نشستند.

یکی از مردان ایل پا شد و مرثیه ای برای خان بزرگ خواند. صدایش آن قدر گیرا بود که از پنجره های باز به گوش درخت های باغ می رسید و آن ها هم برای همدردی سر تکان می دادند:

«مثل پیش تر نزنم تیر و به نشونه بالمو چرخ اشکنه دلم رو زمونه چو کفتر چاهی تیر خورده او بالم بهلینم من کلک، بهلینم تا بنالم» پوشش های خان روی یک چهارپایه گذاشته شده بود. مردی پا شد و عزاداری همگانی با آوای او رسما اعلام شد.

مرد کفش خان بزرگ را در دست گرفت و خواند: ای واویلا همی کفش او پاش بی. زن ها و مردها در جواب او، واویلای کشداری را از اعماق سینه های شان بیرون می فرستادند و سینه می زدند. صدای واویلا، زمین و زمان را به هم پیوند زده بود گفتی تمام درخت ها و باغچه ها و آب های جاری در جوی های باغ واویلا می گفتند...


خرید مجموعه داستان انتخاب اثر سیمین دانشور

کتاب انتخاب اثر سیمین دانشور از نشر قطره، به همراه سایر کتاب های رمان را از فروشگاه اینترنتی کتابانه خریداری نمایید.


فهرست


لقاءالسلطنه

اسطقس

انتخاب

برو به چاه بگو

ساواکی

بخت گشایی

برهوت

میزگرد

مرز و نقاب

روزگار اگری

از خاک به خاکستر

باغ سنگ

دو نوع لبخند

روبوت سخنگو

از پرنده‌ های مهاجر بپرس

متبرک باد خلیفه بودن انسان بر زمین



  • مجموعه داستان
  • نویسنده: سیمین دانشور
  • انتشارات: قطره


درباره سیمین دانشور نویسنده کتاب کتاب انتخاب | سیمین دانشور

«سیمین دانشور»، مترجم فرهیخته، نخستین بانوی داستان‌نویس حرفه‌ای ایرانی و همسر «جلال آل احمد» می‌باشد. وی خالق رمان پرطرفدار سووشون است که در سال 1348 منتشر شد و هم اکنون به 17 زبان دنیا ترجمه شده است. ...

نظرات کاربران درباره کتاب انتخاب | سیمین دانشور


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب انتخاب | سیمین دانشور" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل