دربارهی کتاب سووشون اثر سیمین دانشور
کتاب "سووشون"، روایتگر داستانی پرماجرا و تاثیرگذار میباشد که توسط "سیمین دانشور"، نویسندهی صاحبنام معاصر، به نگارش درآمده است. حکایت این رمان در بحبوحههای پایان جنگ جهانی دوم شکل میگیرد؛ یعنی هنگامی که بخشهایی از کشور، به اشغال نیروهای نظامی انگلستان درآمده است.
شخصیت اصلی قصه، "زهرا" نام دارد؛ او زنی متاهل، تحصیلکرده و جوان است که همراه با شوهر و سه فرزندش، در شیراز زندگی میکند. این شخص، همواره در طی داستان، با نام "زری" خطاب میشود. بزرگترین و اصلیترین هدف زندگی زری، برقراری آرامش در کانون خانوادهاش میباشد و به اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور اهمیتی نمیدهد.
"یوسف"، شوهر زری است؛ مردی با زبان تند و گزنده که برخلاف همسرش، وطن و وضعیت هممیهنانش، در اولویت زندگیاش قرار دارند. او همیشه، بدون توجه به عواقب سخنان صریحش، به بیان احساسات و تفکرات سیاسی و انتقادانهی خود میپردازد. عملی خطرناک که همواره، زری را دچار اضطراب و تشویش میکند.
داستان از مراسم عقدکنان دختر حاکم شهر آغاز میشود. زری و یوسف همچون بسیاری از مردم شهر در جشن حاضر شدهاند. سربازان و مقامات نیروهای بیگانه نیز به عنوان مهمان، در مراسم حضور پررنگی دارند. در طی جشن، "سرجنت زینگر" -یکی از مقامات بلندپایهی انگلیسی- از یوسف درخواست میکند که محصولات گندم خود را به سپاه انگلستان بفروشد. اما یوسف همانند سالهای پیش، درخواست او را رد کرده و ترجیح میدهد که گندمها را به مردم شهر خود، ارائه کند؛ تصمیمی که او و زری را با مشکلات و اتفاقات شومی روبهرو میکند.
بخشی از کتاب سووشون
همهی کشمکشها و قهر و آشتیها و بیخوابیها یک طرف و اینکه سحر همان صبح جمعه با پای خود به طرف آنها برگشت یک طرف. همگی در ایوان پشت عمارت که آفتاب نمیگرفت و روبروی تپهای قرار داشت که زری و یوسف دیشب با مشقت و دلهره از آن بالا رفته بودند، جمع بودند. زری روی میز صبحانه داشت اتو میکشید. تپه غرق در نور در برابرش آرمیده بود. انگار دیشب نه کسی از آن بالا رفته و نه پایین آمده.
خسرو روبهرویش نشسته بود و قلم و کاغذ و دو سه جلد کتاب روی میز گذاشته. یک جلد کتاب «آیین نامهنگاری» را ورق میزد و میخواند: «نامهای بنویسید به رئیس اداره و تقاضای شغلی کنید.» «نامهای بنویسید به عمویتان و از او بخواهید که...» «نامهای به دوستتان بنویسید و او را به عید مبعث دعوت کنید.» «قربان خاک پای جواهرآسایت گردم.» «باد آمد و بوی عنبر آورد... رقعهی شریف را زیارت کردم.» کتاب آیین نامهنگاری را روی میز گذاشت و بتحقیر گفت: «به قول آقای فتوحی همهاش گدایی و چاپلوسی!» کتاب دیگر برداشت و ورق زد...
با وجودی که صبح بود، هوا داغ بود و هیچ نسیمی داغی را نمیراند. زری احساس میکرد که عرق از پشت گردن به تیرهی پشتش سرازیر میشود. دلش یک نوشیدنی خنک میخواست. مثل عرق شاتره یا بیدمشک با یک تکه برف یخزده که زیر دندان آدم خرد شود. سر خسرو و همچنین دوقلوها که حامله بود، عمه خانم سنگ تمام میگذاشت و هر روزی یک آرمهداری برایش فراهم میکرد.
به حسن آقای عطار سفارش تباشیر هندی میداد که مثل برف سفید بود و زیر دندان آدم صدا میکرد و آدم حس میکرد سلامتی میجود، و میگفت که استخوانبندی بچه را قرص میکند. شکمبهی گوسفند میخرید و خودش پاک میکرد و با یک جوز هندی میپخت و به خوردش میداد تا شکمش سفت شود. اگر با یک کشمکش گرمیش میشد شربت تمرهندی به نافش میبست و اگر با یک غوره سردیش میشد نبات داغ به حلقش میکرد اما از وقتی عمهخانم تصمیم به مهاجرت گرفته بود، از دل و دماغ افتاده بود و حوصلهی هیچکس حتی بچهها را نداشت. واضح بود، اما زری روی خودش نمیآورد...
کتاب سووشون به قلم سیمین دانشور توسط انتشارات خوارزمی به چاپ رسیده است.
- نویسنده: سیمین دانشور
- انتشارات: خوارزمی
نظرات کاربران درباره کتاب سووشون | سیمین دانشور
دیدگاه کاربران