loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب دردسرهای من در راه سولاسولیو (قصه های یک جورکی 10)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب دردسرهای من در راه سولاسولیو، دهمین جلد از قصه های یک جورکی نوشته ی دکتر زیوس و ترجمه ی رضی هیرمندی توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

کتاب فوق قصه‌ی سفر پر ماجرای شخصیتی فانتزی را از زبان خودش بیان می کند. قهرمان قصه به خوبی و خوشی در جایی به نام دره‌ی وانگ زندگی می کرد و هیچ مشکلی نداشت تا این که یک روز پایش به سنگی گیر کرد و زمین خورد؛ زمین خوردن همان و شکستن استخوان دنبالچه اش همان! این اولین باری بود که چنین مشکلی برای او پیش می آمد و با خوش بینی فکر کرد اگر حواسش به جلوی پایش باشد، دیگر چنین اتفاقی نخواهد افتاد و از این به بعد اوضاع بر وفق مرادش خواهد بود. بنابراین موقع راه رفتن با تمام حواس جلوی پایش را نگاه می کرد که ناگهان یک بلدرچین از پشت او را گاز گرفت و جیغش به هوا رفت. بعد با خودش گفت اگر حواسش به جلو و پشت سرش باشد، دیگر هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد. اما حشرات موذی دره‌ی وانگ از بالا و پایین هم به سمت او رفته و نیشش زدند. حالا دیگر آن بیچاره باید حواسش را به بالا، پایین، چپ و راست خودش جمع می کرد تا دچار دردسر نشود. این بود که به نظرش رسید دره‌ی وانگ دیگر جای زندگی کردن نیست و باید به جای دیگری برود. بار و بندیلش را جمع کرد و به راه افتاد، در راه‌مردی شتر سوار را دید که در حال سفر به شهری به نام سولاسولیو بود. مرد گفت در سولاسولیو هیچ غم و غصه ای وجود ندارد و مردمش به قدری خوشبختند که هیچ وقت دردسری برایشان درست نمی شود و بعد به  قهرمان قصه  پیشنهاد کرد که به او همراه شده و به آنجا برود. او هم که دنبال جایی مناسب برای زندگی می گشت، تصمیم گرفت با مرد همراه شود اما خبر نداشت که چه دردسرهایی بر سر راه رسیدن به سولاسولیو انتظارش را می کشد!

مجموعه‌ی فوق در 15 جلد مختلف با عناوینی چون "اگه سیرک دست من بود"، "هیچ وقت گفته بودم چقدر خوشبختی؟"، "هورتون جوجه از تخم درمی آورد"، "فکرش را بکن این ها را در خیابان مالبری دیدم" و... برای کودکان به چاپ رسیده است. هر یک از کتاب های این مجموعه قصه‌ی کوتاه بامزه و جذابی دارد که با لحنی آمیخته به طنز و در فضایی خلاقانه و گاه فانتزی روایت شده است. تصاویر جذاب و طنز آلود، هم خوانی مناسبی با فضای قصه ها و کاراکترهای مجموعه دارد و بر جذابیت اثر می افزاید.


برشی از متن کتاب


مواظب سنگ ها بودم که یکهو تکان خوردم بلدرچین بلدرچینان کله سبز و پررویی از پشت سرم‌ پریده بود بیرون و دمبم را با منقارش گاز گرفته بود. فهمیدم که مشکلات یک جور نیستند بعضی از روبه رو می آیند بعضی از پشت سر. گفتم: "با این حساب باید هوش و حواسم را دو برابر کنم و تخم چشمم را هم به جلو بچرخانم، هم به پشت سر تت از هیچ طرف گرفتتر نشوم." شیرین کاری خطرناکی بود خوبیش این بود که هم از پیش رو خیالم تخت بود هم از پشت سر. اما گرفتاری های تتزه، پشت سر هم می رسیدند از بالا و از پایین. یک اسکرینک پخمالو پایم را می دانی، حالا راست راستی افتتده بودم تو دردسر سنگ ها و بلدرچینان کج بالوها و پخمالوها این همه دردسر. فکرش را نمی کردم! دیگه از هر طرف پاک گرفتار شده بودم. در همین گیر و دار، سر و کله ی آقایی سوار بر یک وابل تک چرخ پیدا شد. آقاهه گفت: "ای جوان، بدان وآگاه باش که هر بلایی سرت آمده سر من و دیگران هم آمده پس خوب گوش هایت را باز کن، ببین چه می گویم... من دارم میروم به شگفت سهر سولاسولیو در سواحل رودخانه ی زیبای واه هو در شگفت شهر هیچ غمی نیست، یا اگر باشد خیلی کم است. راهش آن قدرها دور نیست شتر من هم که پرزور وقبراق است مثل باد ما را می رساند به مقصد پس معطل چی هستی؟ بپر بالا!" پریدم‌ ترکش و تمام روز شتر وابل وابل کنان می رفت. راه، دم به دم پر دست اندازتر می شد و پر سنگلاخ تر می شد و پر پیچ و خم تر چه بگویم، نیمه های شب دلم درد گرفت. گفتم: "آقا، تو را به خدا بگو کی می رسیم به این شگفت شهری که وعده اش را دادی؟ خیلی مانده، هان؟"      

(کتاب های فندق) نویسنده: دکتر زیوس مترجم: رضی هیرمندی انتشارات: افق



نظرات کاربران درباره کتاب دردسرهای من در راه سولاسولیو (قصه های یک جورکی 10)


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دردسرهای من در راه سولاسولیو (قصه های یک جورکی 10)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل