loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب حکایت های کلیله و دمنه - اندیشه کهن

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب حکایت های کلیله و دمنه با بازنویسی افسانه چراغی توسط انتشارات اندیشه کهن به چاپ رسیده است.

کتاب کلیله و دمنه حاوی حکایات و قصه های پند آموزی است که نسخه‌ی اصلی آن در زمان انوشیروان شاه ایران، در هند و به زبان سانسکریت نوشته شده است. وقتی انوشیروان درباره‌ی این کتاب که به دستور پادشاه هند به شدت از آن مراقبت می شد شنید، کنجکاو شد که از شرح مطالب آن باخبر شود و به پزشک دربارش برزویه که مردی دانا و حکیم بود، دستور داد به هند رفته و نسخه ای از این اثر ارزشمند را برای او بیاورد. برزویه راهی هند شد و با استفاده از علم خود در پزشکی توانست به دربار پادشاه هند راه پیدا کند. از آنجا که پادشاه هند دستور داده بود محتوای کتاب کاملا مخفی و مانند یک راز نگه داشته شود، دسترسی به آن کار بسیار دشواری بود. برزویه کم کم با فردی که از کتاب نگهداری می کرد ارتباط دوستانه ای برقرار کرد و پس از گذشت سال ها، وقتی محافظ با سرشت پاک برزویه آشنا و از نیت خیرش باخبر شد، مدتی به طور پنهانی کتاب را در اختیار او قرار داد تا نسخه ای از روی آن تهیه کند. این کار پس از گذشت مدتی طولانی به پایان رسید و پس از سالهای زیاد، برزویه با خوشحالی همراه نسخه ای از کلیله و دمنه به دربار انوشیروان بازگشت. انوشیروان دستور داد وزیرش بزرگمهر مقدمه ای برای این اثر بنویسد و در ابتدای آن از زحمات برزویه برای تهیه‌ی نسخه ای از آن تشکر کند. در حال حاضر ترجمه های زیادی با عناوین گوناگون از این اثر وجود دارد و اثر فوق بر اساس کتاب داستان های "بیدپای" با ترجمه و تصحیح پرویز ناتل خانلری و محمد روشن نوشته و به چاپ رسیده و پر از قصه ها و حکایات شیرینی است که درس های بسیاری در خود جای داده و خواندن آنها خالی از لطف نخواهد بود. یکی از این حکایت ها، دوستی لاک پشت و میمونی را روایت می کند که در کنار برکه ای از مصاحبت یکدیگر لذت می برند. همسر لاک پشت از وقت گذرانی های شوهرش در کنار میمون ناراحت می شود و تصمیم می گیرد دوستی آنها را از بین ببرد. او با همدستی طبیب خودش را به بیماری می زند و طبیب به شوهر لاک پشت می گوید تنها راه مداوای همسرش خوردن قلب میمون است! لاک پشت باید بین نجات جان همسر و حفظ دوستی اش یکی را انتخاب کند...


فهرست


پیشگفتار نویسنده حکایت برزوی پزشک آغاز کتاب کلیله و دمنه مقدمه‌ برزوی پزشک حکایت شیر و گاو حکایت دمنه به کجا رسید حکایت کبوتر طوقدار و کلاغ و موش و لاک پشت و آهو حکایت کلاغ ها و جغدها حکایت میمون و لاک پشت حکایت زاهد و راسو حکایت گربه و موش زیرک حکایت شاه و فنزه حکایت شیر و شعهر حکایت شاهزاده و یارانش

برشی از متن کتاب


روزی برای عابد مهمانی رسید. پس از خوردن غذا، عابد از مهمان پرسید: از کجا می آیی و به کجا می خواهی بروی؟ مهمان مرد جهاندیده و دنیا گشته ای بود و عجایب بسیاری برایش اتفاق افتاده بود. شروع به تعریف قصه خود و شگفتیهای شهرهای مختلف کرد. عابد هر چند دقیقه یک بار در بین سخنان او دست می زد تا مرا از سبد دور کند. وقتی این کار چند بار تکرار شد، مهمان خشمگین شد و گفت: از من پرسیدی، من هم دارم می گویم. دائم بین حرفهای من دست می زنی؛ مگر فکر می کنی حرفهای من نادرست است؟ بگو علت این کار تو چیست؟عابد از مهمان عذرخواهی کرد و گفت: گوش من به سخنان توست. اما من برای آن دست می زنم که موشها را برانم. مرا خسته کرده اند. هر غذایی می گذارم، فوراً می خورند. مهمان پرسید: یک موش است یا بیشتر؟ عابد گفت: در خانه موش بسیار است اما یکی از آنهاست که مرا کلافه کرده است. مهمان گفت: هر چه هست، سری در این کار نهفته است. این ماجرای تو مرا یاد داستانی انداخت. عابد پرسید: آن داستان چیست؟ مهمان گفت: "روزی شخصی در جایی مهمان شد. او را گرامی داشتند و برایش غذا آوردند. وقتی خوردن او به پایان رسید، برایش رختخواب آوردند و خودشان به خانه ای دیگر رفتند. بین آن دو خانه پرچینی از چوب و علف قرار داشت. صاحب خانه به زن خود گفت: فردا باید غذایی آماده کنی؛ چون می خواهم چند نفر را به خانه بیاورم. زن گفت: چگونه می توانی چند نفر را مهمان کنی؟ در خانه چیزی بیشتر از مصرف خودمان وجود ندارد. به خاطر ولخرجیهای تو پس اندازی نداریم. مرد گفت: بر چیزی که با دست خود خرج می کنی، افسوس نخور و پشیمان نباش. چه بسیار ذخیره هایی که عاقبت آنها ناخوش است مانند عاقبت آن گرگ. زن پرسید: حکایت آن چیست؟ مرد گفت: روزی صیادی تیر و کمان خود را برداشت و به شکار رفت. پس از پیمودن مسافتی، چشمش به آهویی افتاد. آن را با تیر زد. آهو به زمین افتاد. آن را برداشت و به سمت خانه به راه افتاد. در راه گرازی با صیاد رو به رو شد و می خواست به او حمله کند. مرد آهو را زیر پایش گذاشت و یک تیر به سمت گراز انداخت. تیر از یک پهلوی گراز وارد شد و از پهلوی دیگر بیرون آمد. گراز زخمی و خشمگین به مرد حمله ور شد و او را زخمی کرد.تیر و کمان از دست او افتاد و هر دو از زخم زدن به یکدیگر هلاک شدند. در آن هنگام گرگ گرسنه ای به آنجا رسید و صیاد و آهو و گراز را دید...

بازنویسی: افسانه چراغی انتشارات: اندیشه کهن



نظرات کاربران درباره کتاب حکایت های کلیله و دمنه - اندیشه کهن


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب حکایت های کلیله و دمنه - اندیشه کهن" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل