کتاب بیست زخم کاری
کتاب بیست زخم کاری اثر متفاوت در کارنامهی حسینیزاد محسوب میشود. این رمان که دربارهی قتل و حول محور این موضوع روایت میشود، دارای مفاهیم و پیامهای سیاسی نیز هست و بیشک یکی از آثار مهم منتشر شده در سالهای اخیر میباشد که در سبک تریلر نگاشته شده.
نکته مهمی که در نگارش این کتاب مورد توجه حسنیزاد بوده، استفاده از «عنصر تعلیق» است. او در این رمان، روان مخاطب خود را به بازی میگیرد و هر دم او را با اتفاق جدیدی شگفتزده میکند. داستان با مناسب ترین ریتم ممکن پیش میرود؛ نویسنده در جای مناسب سکوتی شاعرانه اختیار کرده و در جای دیگر شما را آماج حوادث گوناگون قرار میدهد؛ حوادثی که نفس را از سینه حبس کرده و ضربان قلب را بالا میبرند!
در توصیف بهتر چنین کتابی باید گفت که هنگام مطالعهاش حس خواهید کرد که به تماشای یک فیلم اکشن با محوریت قتل نشستهاید و آنچنان درگیر وقایع فیلم شدهاید که زمان و مکان از دستتان خارج شده است.
چیزی که حسینی زاد در این کتاب ماندگار به تصویر کشیده است مفاهیمی چون طمع، سرمایهداری و دروغ است؛ اگه به ژانر معمایی و هیجانانگیز در کتابها علاقهمند هستید، کتاب بیست زخم کاری میتواند یکی از بهترین گزینههای ممکن در بین رمانهای ایرانی برای ارضای حس هیجانطلبی شما باشد.
کتاب بیست زخم کاری نوشتهی محمود حسینیزاد میباشد که توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
برشی از متن کتاب
هوای شب ایستاده بود. بی هیچ وزشی. ماه گوشه ای از آسمان نسیمی لا به لای شاخه های درخت های بلند، شر شر آب در نهر کنار کوچه، سرشاخه ی درخت های دو طرف خیابان در تاریکی، و از دور صدای رفت و آمد اتومبیل ها در خیابان اصلی. کریم پشت بوته های بلند حاشیه ی پیاده رو کنار نهر آب چمباتمه زده بود و چشم از عمارت رو به رو برنمی داشت. عمارت پوشیده با مرمر سفید، غرق در مهتاب. در بزرگ آهنی باغ عمارت باز شد. کریم خود را جمع کرد. مردی از در آمد بیرون و با دو کیسه زباله در دست رفت آن طرف خیابان و کیسه ها را انداخت توی زباله دانی. دست ها را کشید به پاچه های شلوارش و برگشت و وارد حیاط شد و در را بست. عین دیشب. کریم نگاهی به ساعتش انداخت: یازده و نیم. لبه ی کلاه بافتنی اش را کشید روی صورتش، خمیده و از کنار دیوار به سرعت دیود طرف در آهنی بزرگ و میله ای گذاشت لای دستگیره های دو لنگه ی در و به سرعت برگشت سر جایش و باز پشت بوته ها مخفی شد. چند دقیقه گذشت. نوری بوته ها را روشن کرد. کریم بیشتر قوز کرد و بیشتر خود را چسباند به بوته های انبوه و چشم از اتومبیلی که پیچیده بود توی خیابان و نزدیک می شد، برنمی داشت. اتومبیل آهسته و آهسته تر نزدیک شد. از مقابل کریم گذشت. در آهنی بزرگ تکانی خورد و تلقی کرد. باز نشد. اتومبیل ایستاد. چند ثانیه طول کشید تا شیشه ی سمت راننده کشیده شد پایین، دستی با کنترل در باز کن آمد بیرون و انگشتی چند بار دکمه ای را فشار داد. کریم از جا پریده بود. آمده بود توی خیابان و به سرعت می رفت طرف اتومبیل و از سمت راننده نزدیکش می شد.
- نویسنده: محمود حسینی زاد
- انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب بیست زخم کاری | محمود حسینیزاد
دیدگاه کاربران