معرفی کتاب با خانمان
این داستان مشتمل بر 31 گفتار می باشد. این رمان موفق به دریافت جایزه آکادمی فرانسه شد و تنها اثر هکتور مالو است که هنوز تازگی و تاثیر شگرف خود را بر نسل جوان حفظ کرده است. داستان سرشار از نکته های پند آموز می باشد. "پرین" دختر مردی فرانسوی و زنی هندی می باشد. پدر پرین در اثر بیماری از دنیا می رود. او قبل از مرگ از همسر و دخترش می خواهد که به زادگاهش که شهری به نام "ماروکور" در شمال فرانسه است برگردند، تا تحت حمایت پدربزرگ پرین باشند. بعد از مرگ پدر، پرین به همراه مادرش مسافرت خود را آغاز می کنند.
در طول راه اتفاقات جالبی برای آنها رقم میخورد و آنها با آدم های زیادی آشنا می شوند که هر کدام برای آنها تجربه ای را در بر دارد. مادر در طول راه مریض می شود و این مریضی رفته رفته گسترده تر می شود و مادر را به شدت ضعیف می کند. پرین برای مخارج دارو و درمان مادر مجبور می شود که هر آنچه را دارند، حتی پاریکال الاغ دوست داشتنی اش را نیز بفروشد. اما متاسفانه علی رغم این تلاش ها مادر همین که به فرانسه می رسد از دنیا می رود. پرین می ماند، تنها و بدون حامی.
او بعد از تحمل سختی های زیاد خود را به شهر پدری اش یعنی ماروکور می رساند و متوجه می شود که پدربزرگش یکی از کارخانه داران و مالکان بزرگ شهر است. پرین خود را با نام "اورولی" معرفی می کند و برای امرار معاش خود در کار خانه پدربزرگش مشغول کار می شود. در ادامه اتفاقات بسیار جالبی برای او رخ می دهد. خلاقیت ها و شجاعت این دختر کم سن و سال برای گذران زندگی و تربیت محکم و درست او و کارهایی را که می کند تا زمینه را برای معرفی خود به پدر بزرگ آماده کند، در این داستان بسیار جذاب و خواندنی است.
برشی از متن کتاب با خانمان
"پرین آن روز چند بار از خود پرسید چگونه می خواهد در اتاقی که تقریباً در آن به حال خفگی رفته بود، بخوابد. مطمئن بود که آن شب اوضاع بهتر نمی شود، نه آن شب، نه شب بعد و نه شبهای بعد و اگر نمی توانست بعد از یک روز کاری سخت، استراحت کند چه بر سرش می آمد؟ در ذهن کوچکش تمام جوانب این سوال وحشتناک را بررسی کرد. اگر توانایی کار در کارخانه را نداشت مطمئناً اخراج می شد و این پایان تمام آمال و آرزوهایش بود.
پس در این صورت مریض می شد و کسی هم نبود به دادش برسد. در نتیجه باید پای درختی می خوابید و درجا می مرد. خستگی اش را فراموش کرد و با رشته های نی، دم جارو را به هم گره زد و آنها را به چوبی بلند وصل کرد. با همان سرعت مقداری زیادی سرخس، طوری که بتواند به راحتی به خانه ببرد، جمع کرد. پرین کسی را در جاده نمی دید. سرخس ها را پشتش گذاشته بود، جارو به دست از تپه پایین دوید و از جاده گذشت.
نویسنده: هکتور مالو مترجم: مهرداد مهدویان انتشارات: پیدایش
نظرات کاربران درباره کتاب باخانمان
دیدگاه کاربران