محصولات مرتبط
دربارهی کتاب قلب سگی
کتاب قلب سگی اثر میخاییل بولگاکوف با ترجمهی آبتین گلکار از نشر ماهی به چاپ رسیده است. داستان با آه و نالهی سگی ولگرد و زخمی به نام شاریک و بدبختیها و نامهربانی انسانها با او آغاز میشود. پس از آن مردی با مهربانی برای او سوسیس میخرد و او را به آپارتمان شیک خود میبرد.
او گمان میکند بخت به او رو کرده است و از این پس زندگی راحتی خواهد داشت، چرا که از مرغوبترین غذاها میخورد و صاحب قلاده نیز شده است. مردی که سگ را به خانهاش برده است پروفسور فیلیپویچ است که به پیوند زدن اعضای بدن حیوانات به انسانها و برعکس شهرت دارد. او با دستیارش چند عمل پیوند غده از جوانی تبهکار-که در یک درگیری کشته شده است - را به شاریک انجام میدهد.
شاریک که از عمل جان سالم به در میبرد دچار تحولات فیزیکی میشود و ظاهر انسانی به خود میگیرد و دردسرهای پروفسور و دستیارش آغاز می شود... میخائیل بولگاکف این کتاب را چند ماه پس از مرگ لنین (رهبر انقلاب 1917 روسیه) نوشته که تمثیلی دربارهٔ انقلاب روسیه است. سگ در این داستان، نماد مردم روسیه است که قرنها تحت ستم و خشونت بوده و با آنهاح همچون حیوانات رفتار کردهاند.
جراح عجیب داستان، تجسم حزب کمونیست (یا شاید خود لنین) است و عمل پیوند دشواری که برای تبدیل سگ به انسان انجام میشود نمادی از انقلاب است. بولگاکف در این داستان با طنزی تلخ نشان میدهد این مغز نیست که انسانساز است بلکه قلب شالوده و پایه ساخت انسان است.
بخشی از کتاب قلب سگی
وقتی بوی گوشت از یک فرسخی هم این طور به مشامتان می خورد، هیچ احتیاجی ندارید که خواندن یاد بگیرید. با این حال اگر در مسکو زندگی می کنید و اگر دست کم ذره ای مغز در سرتان باشد، خواهی نخواهی باسواد می شوید، آن هم بدون هیچ دوره ی آموزشی ای. از چهل هزار سگ مسکویی سگی باید کاملا کله پوک باشد که نتواند حروف کلمه ی "کالباس" را تشخیص بدهد.
شاریک تحصیلش را از روی رنگ ها شروع کرده بود. تازه چهار ماهش شده بود که در سراسر مسکو تابلوهایی به رنگ سبز مایل به آبی با نوشته ی "ا.ت.م.م. گوشت فروشی" (مخفف اتحادیه ی تعاونی های مصرف مسکو) آویختند.
تکرار می کنیم که این اصلا اهمیتی نداشت، چون بوی گوشت همین طوری مشخص بود. یک بار هم اشتباهی پیش آمد: شاریک که حس بویایی اش به خاطر بنزین اتومبیلی مختل شده بود، به دنبال رنگ آبی براقی به جای قصابی سر از مغازه ی الکتریکی " برادران آبی دوست" در خیابان قصاب ها درآورد.
- نویسنده: میخاییل بولگاکوف
- مترجم: آبتین گلکار
- انتشارات: ماهی
میخاییل بولگاکف
میخائیل بولگاکف کیست؟
میخائیل بولگاکف، پزشک و نویسنده نمایشنامه های شهیر روسی در قرن بیستم است. در این مطلب قصد داریم تا به بررسی بیوگرافی میخائیل بولگاکف و آثار مهم میخائیل بولگاکف بپردازیم.اگر از علاقه مندان به مطالعه رمان خارجی، بخصوص مطالعه ادبیات روسیه هستید، با وبسایت کتابانه همراه باشید.زندگینامه میخائیل بولگاکف
میخائیل آفاناسیویچ بولگاکف در پانزدهم می 1891 در کییف اوکراین چشم به جهان گشود. پدرش استاد آکادمی علوم الهی و مادرش دبیر دبیرستان بود. او فرزند ارشد خانواده بود و شش خواهر و برادر کوچکتر از خود داشت. میخائیل تحصیلات خود را در کییف گذراند و در سال 1909 وارد دانشکده پزشکی دانشگاه کییف شد. در سال 1910 با تاتیانا نیکلا لاپا آشنا شد و در سال 1913 با او ازدواج کرد که عمر این ازدواج یازده سال بود و آنها در سال 1924 از هم جدا شدند. او در سال 1916 فارغالتحصیل رشته پزشکی شد و به خدمت سربازی رفت. علاقه او به زبان و ادبیات باعث شد که او در کنار پزشکی، ادبیات را نیز دنبال کند و کمکم شروع به نوشتن کرد. او پس از دانشگاه در جبهههای جنگ داخلی روسیه، بهعنوان پزشک، خدمت کرد. اولین کتاب او، مجموعه خاطراتش در خدمت در روستای نیکلسکی، با نام «یادداشتهای پزشک جوان روستا» بود. او تا سال 1920 در ارتش ماند و پس از شکست ارتش سفید و طیکردن یک دوره بیماری سخت، پزشکی را کنار گذاشت و به سمت فعالیتهای فرهنگی و خبرنگاری رفت. بولگاکف پس از این تصمیم به شهرهای مختلفی برای زندگی رفت و در نهایت در سال 1921 در مسکو ماندگار شد. او بین سالهای 1922 تا 1925 در مسکو، در روزنامههای مختلفی بهصورت ناشناس و یا با نامهای مستعار فعالیت داشت. از سال 1925 زندگی او در مجامع ادبی و فرهنگی تکانی خورد و با انتشار داستانها و رمانهایش، به او بهعنوان نویسنده برجستهای نگاه میشد، هرچند که برخی از کتابهایش به دلایل سیاسی اجازه انتشار نداشتند و یا تنها بخشی از آنها منتشر میشد. بولگاکف در سال 1925 با لوبوف بلوزسکی ازدواج کرد که عمر این ازدواج تنها هشت سال بود و آنها در سال 1931 از هم جدا شدند. او با دیدن محدودیتهای زیاد و عدم اجازه چاپ کتابهایش، از آنها، بهصورت اقتباسی نمایشنامه نوشت و آنها را به روی صحنه برد. این محدودیتها زندگی وی را سخت کرده بود و او در تئاتر مشغول به فعالیت ماند و به هر نحوی که میتوانست، دیکتاتوری را به نمایش میکشید و انتقاد میکرد و همین امر باعث شد تا کار در تئاتر را نیز در مقاطعی از دست بدهد. ازدواج بعدی بولگاکف در سال 1932 با یلنا شیلوفسکی بود. گفته میشود یلنا الهامبخش شخصیت مارگریتا در داستان مرشد و مارگریتا است. بولگاکف در دهم مارچ 1940 بر اثر بیماری کبدی که از پدر به ارث برده بود درگذشت. مزار او در گورستان نووودویچی در مسکو است. بسیاری از لیست کتاب های میخائیل بولگاکف بهصورت گسترده و کامل، پس از مرگ او منتشر شدند.موضع گیری سیاسی بولگاکف
یکی از برادران بولگاکف در ارتش سرخ و دیگری در ارتش سفید میجنگیدند. خود او نیز در ارتش پزشک بود. با شکست ارتش از انقلابیون، برادرانش از شوروی گریختند؛ همچنین همانطور که پیشازاین نیز اشاره شد، پدر آنها نیز مدرس مذهبی بود. ازاینرو، این عقبه خانوادگی بولگاکف، باعث شده بود که پس از پیروزی بلشویکها، علیرغم اینکه او اعلام کرده و نشان داده بود که وابسته به هیچ گروه سیاسی نیست، اجازه فعالیت ادبی چندانی نداشته باشد. اما او همواره در آثارش دیکتاتوری را نقد میکرد. حتی در زمانی که اجازه انتشار کتابهایش وجود نداشت، در تئاتر بهصورت سمبولیک این انتقادات را نشان میداد.ممنوعیت آثار بولگاکف در روسیه
بسیاری از کتاب های میخائیل بولگاکف، توسط دولت شوروی و شخص استالین ممنوع شده بودند؛ هرچند که استالین خود آثار او را دوست داشت، اما چون در آنها نکوهش و انتقاد از دیکتاتوری به چشم میخورد، انتشار این آثار ممنوع بود.کتاب های میخائیل بولگاکف
- کتاب گریز
- کتاب مرفین
- کتاب سعادت
- کتاب آدم و حوا
- کتاب جزیره سرخ
- کتاب ایوان واسیلوویچ
- کتاب برف سیاه
- کتاب نفوس مرده
- کتاب مرشد و مارگاریتا
- کتاب یاداشت های یک پزشک جوان
- کتاب قلب سگی
- کتاب خانه زویا
- کتاب احضار روح
- کتاب تخم مرغ های شوم
- کتاب مولیر
- کتاب ژوردن کم عقل
- کتاب جنگ و صلح
- کتاب دن کیشوت
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران