loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب قصه و دعا - بنفشه

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب 10 قصه و 10 دعا برای خردسالان اولین جلد از مجموعه ی قصه و دعا نوشته ی لوئیس راک، ترجمه ی مژگان شیخی توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

این کتاب شامل ده داستان در رابطه با مسائلی که کودکان در طول روز و در محیط های مختلف با آن ها رو به رو می شوند، می باشد. " قصه و دعا " مجموعه ای است از تصاویر رنگی زیبا که بیانگر موضوع داستان می باشد. در پایان هر داستان یک دعا آورده شده که در ارتباط با مفهوم اصلی داستان می باشد که به زبان کودکانه نوشته شده است. متن داستان ها ساده، کوتاه و روان می باشد و همین امر موجب تقویت مهارت خواندن و روان خوانی کودکان می شود. کودکان شخصیت های اصلی آمده در این کتاب می باشند، به همین خاطر فرزندان شما به راحتی می توانند با آن ها ارتباط برقرار کرده و با داستان کتاب همراه شوند. با مطالعه ی قصه های آمده کودکان با مفهوم دعا کردن و تاثیر آن در زندگی بیش تر آشنا می شوند. مفهوم داستان های آمده در این کتاب در رابطه با شکر گذاری بخاطر نعمت هایی است که خداوند به ما داده است، قدر دانی از دوستان خود به خصوص کسانی که مدتی است آن ها را فراموش کرده ایم، بی توقع مهربان بودن، انتخاب درست راه زندگی، دعا کردن در حق کسانی که دوستمان دارند و کسانی که دوستشان داریم، داشتن خوشبختی و آرامش در کنار عزیزانمان، دور بودن از بلاها و اتفاقات بد، می باشد.

عناوین داستان های آمده در این کتاب عبارت است از: قلعه شنی، مهمانی آقا شیره، باغ گل های وحشی، دوقلو هایی که دوقلو نبودند، بلندترین برج دنیا، قورباغه های جیمی، بازی های مهد کودک، " سو " ی بازیگوش، یک دقیقه صبر کن، خرسی به نام دارچین.

 


فهرست


قلعه شنی مهمانی آقا شیره باغ گل های وحشی دوقلوهایی که دو قلو نبودند بلند ترین برج دنیا قورباغه های جیمی بازی های مهد کودک سوی بازیگوش یک دقیقه صبر کن خرسی به نام دارچین    

برشی از متن کتاب


قلعه شنی بچه ها می خواستند به دریا بروند. وسایل بازی شان را جمع کردند و به راه افتادند. رفتند و رفتند تا بالاخره به دریا رسیدند و به طرف ساحل دویدند. پل سر جایش ایستاد و با ناراحتی گفت: چه ساحل کوچکی! دبی گفت: ناراحت نباش؛ کم کم آب عقب می رود و ساحل بزرگ تر می شود. او یکی از نجات غریق ها بود. دبی به دریا نگاه و کرد و گفت: راستی. بچه ها! حالا که آب این قدر جلو آمده، چرا نمی روید و توی آن بازی نمی کنید؟ همه به یکدیگر نگاه کردند و بعد به طرف دریا دویدند. چه شالاپ شولوپی راه انداختند! حسابی بازی کردند. بچه ها کم کم گرسنه شدند. دوباره به ساحل برگشتند. همه برای خودشان غذا آورده بودند. پل گفت: وای...چقدر دویدیم! راستی...ساحل خیلی بزرگ است! بعد هم شروع به غذا خوردن کردند. بعد از غذا به طرف چاله های کوچک آب کنار صخره ها رفتند. توی چاله های کوچک آب، خرچنگ کوچولوها، میگو کوچولوها و ماهی کوچولوها بودند. لیزا پرسید: کی از این کوچولوها مراقبت می کند؟ دبی گفت: هر روز آب دریا تا این جا می آید و چاله ها را پر می کند. این چاله ها جای امنی برای این کوچولوهاست. دبی فکری کرد و گفت: بچه ها بیایید قلعه شنی بسازید. آن وقت ببینید وقتی آب دریا جلو بیاید، قلعه ی کدام یک از شما دیرتر خراب می شود؟ هم گفتند: آره...چه فکر خوبی! بعد هم دست به کار شدند. لیزا هما جان مشغول شد. شن های خیس را می کند و روی هم می گذاشت. او شن ها را می کند و دوباره جای آن ها با شن پر می شد. سم کمی دورتر رفت. او شن های نم دار را توی سطل می ریخت. بعد، سطل را بر می گرداند تا قلعه اش را درست کند. پل ایستاد و فکر کرد. بعد رفت و تخته سنگی در ساحل پیدا کرد. سرش را تکان داد و گفت: قلعه ام را این جا می سازم. کار سختی بود. شن های آن جا خشک بود. او باید می رفت تا سطلش را از آب پر کند و به آن جا بیاورد تا شن ها را خیس کند که به هم بچسبند. بعد از مدتی، ساختن قلعه ها تمام شد. آن وقت همه با هم توپ بازی کردند. کم کم آب دریا هم شروع به جلو آمدن کرد...

(10 قصه و 10 دعا برای خردسالان) نویسنده: لوئیس راک مترجم: مژگان شیخی انتشارات: قدیانی  


محصولات مرتبط


نظرات کاربران درباره کتاب قصه و دعا - بنفشه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب قصه و دعا - بنفشه" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل