معرفی کتاب طناب کشی نوشته مجید قیصری
داستان این کتاب، در مورد دو کودک عراقی است که پدرشان ناپدید شده و آنها در زمان نبود پدر به دنیا آمدهاند. این دو کودک، مادری ایرانی دارند اما در مورد پدرشان گمانهزنیهای بسیاری وجود دارد. مردم، مادر این دو کودک را فردی خطاکار میدانند و برچسب حرامزاده بودن، تا انتهای عمر این دو برادر، گریبانگیرشان است.
داستان در زمان جنگ بین ایران و عراق اتفاق میافتد و علاوهبر نادیدهگرفته شدن این دو کودک نزد مردم و اقوام، صدمات روحی و روانی دوران جنگ نیز، با آنها همراه است. این دو برادر که مادرشان از آنها نگهداری نمیکند و نزد مادربزرگشان زندگی میکنند، با کینه و نفرت بزرگ میشوند. داستان این کتاب در مورد یکی از این دو پسر است که حالا بزرگ شده و درصدد انتقام از مادرش برآمده است.
او در سراسر رمان به فکر انتقام از مادر خطاکارش است اما ناگهان همه چیز عوض میشود و این پسر میفهمد مادری که یک عمر با نفرت از او بزرگ شده و همه او را به خاطر چنین مادری سرزنش میکردند، قهرمان ملی بوده است. روایت داستان با تخیل نویسنده همراه است و فضاسازیهای بسیار خوبی دارد. نفرتی که در شخصیت پسر عراقی موج میزند، آنقدر خوب تصویرسازی شده که مخاطب با تمام روح و جانش آن را احساس میکند. طنابکشی، مفهوم جالبی در مورد اتفاقات آن روزهای جنگ دارد.
برشی از متن کتاب طناب کشی
خانم هاویشام. اسمی است که برادر حردان روی مادرم گذاشته. معنای این اسم را نمیدانم. چند بار از خاله میپرسم. از بیبی میپرسم. بیبی میگوید به حرفهای حردان و برادرش گوش نکن. حرفهایشان را جدی نگیر. افکار آنها خراب است. تا روزی که برادر شوهر خالهام، عدنان، را میبینم؛ تنهایی نشسته توی حیاط، از او میپرسم: خانم هابیشام کی هست؟ بهم میخندد. چند بار اسم هاویشام را تکرار میکند تا یاد بگیرم. خالهام صفورا به عدنان میگوید: بچهها را اذیت نکن. عدنان میگوید: اذیت چی؟ یاد گرفتن یک اسم انگلیسی که اذیت نیست. اطلب العلم همین است دیگر. میگوید: هاویشام اسم یک زن مغرور و تنها است در فیلمی به نام آرزوهای بزرگ.
میگویم: فیلم را کی نشان میدهند؟ میگوید: از تلویزیون اینجا ندیدم. شاید روزی نشان بدهند. میپرسم: کی؟ میگوید: معلوم نیست. خالهام از سر و کله زدن عدنان با ما خوشش نمیآید؛ ناراحتیاش را با یک واویلا به همه نشان میدهد. عدنان درسخوانده انگلیس است. صرافی کوچکی دارد که میخواهد با حردان بزرگش کند. بعدها که بزرگ میشوم و کتابخوان، کتاب آرزوهای بزرگ را میخرم و میخوانم. چارلز دیکنز. به همراه چند جلد کتاب دیگر: قلعه حیوانات، سالار مگسها. ازآرزوهای بزرگ خیلی خوشم میآید. زنی که تنهاست. زنی تارک دنیا. زنی زندانی در خانه خودش.
نویسنده: مجید قیصری انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب طناب کشی | قیصری
دیدگاه کاربران