کتاب برادرزادهی رامو نوشته دنی دیدرو با ترجمه مینو مشیری در نشر چشمه به چاپ رسیده است.
این کتاب که یکی از مشهورترین آثار ادبی جهان است، یک رساله کوتاه میباشد که در سال 1762 نوشته شده است. در این رمان، میان نویسنده و یک شخصیت خاص، گفتوگویی خیالی انجام میشود و مناظره و جدلی بین این دو شخصیت در باب اخلاقیات و تفکرات مختلفی صورت میگیرد. گفتوگویی فلسفی پیرامون نقد جامعه، هنر، نقد اخلاق و عواملی که باعث ایجاد چالش در این مناظرهها میشود و داستانی زیبا و هیجانانگیز میسازد. شخصیت خاص، درواقع دیوانهای خردمند است که موسیقی را میشناسد و نوازندگی میکند. او دیوانه به نظر میرسد اما در حقیقت مانند خود دیدرو، فیلسوف است. درواقع هر دو شخصیت موجود در کتاب، ثمثیلی هستند و دیالوگهای میان آنها جنبه اخلاقی دارد. این که دیدو، برای خلق چنین اثری چه انگیزهای داشته است هرگز مشخص نشد، اما یقینا او هیچوقت چنین مکالمهای را با این برادرزاده رامو نداشته است. با این حال، ژان فرانسوا رامو موجودی خیالی نیست و برادرزاده ژان فیلیپ رامو، موسیقیدان معروف فرانسوی میباشد. دیدرو بهخوبی از پس ساختن شخصیتهای این کتاب برآمده است و ارتباط خواننده با این دو نفر در سرتاسر کتاب حفظ میشود. فضاسازیهای فوقالعاده و موضوع دست اول و خاص، ویژگیهای مهمی هستند که این کتاب را به یک اثر دوستداشتنی و فوقحرفهای تبدیل کرده است. برادرزاده رامو، کتابی است که توصیه می کنیم حداقل برای یک بار هم که شده آن را بخوانید و از خط به خط آن لذت ببرید.
برشی از متن کتاب
او: چه فایده! مگر محکوم نشد؟ مگر کشته نشد؟ مگر شهروندی آشوبگر باقی نماند؟ مگر با بیاعتنایی به قانونی ظالمانه توانست جلو خوار شمردن قوانین عادلانه را از سوی نادانها بگیرد؟ آیا از گستاخی و اعجوبه بودنش کاسته شد؟ همین الان بود که به اعترافی نامساعد به حال نوابغ لب گشودید. من: گوش کنید، آقای عزیز، نباید قوانین غلط در جامعه وضع شوند، و اگر جامعه فقط قوانین عادلانه داشته باشد، هرگز نخواهد توانست به نابغهای ظلم کند. من که به شما نگفتم نبوغ تمام و کمال به شرارت ارتباط دارد یا شرارت به نبوغ. احتمال شرور بودن یک نادان بیش از انسانی فهیم است. به نظر شما اگر نابغهای در معاشرت روی هم رفته بدخو، بدعنق، پر دردسر، غیرقابلتحمل و حتا خبیث باشد، چه نتیجهای میگیرید؟ او: که به درد غرق کردن در آب میخورد. من: یواشتر آقای عزیز، من عمویتان را نمونه قرار نمیدهم، او مردی بداخلاق و سنگدل است؛ نمیداند انسانیت چیست، خسیس است، پدری بد، همسری بد و عمویی بد است؛ اما هنوز روشن نیست که نابغه باشد و هنرش را چنان به کمال رسانیده باشد که آثارش را تا ده سال دیگر به یاد بیاورند. اما راسین چی؟ او بیتردید نبوغ داشت و چندان شهرت خوبی نداشت. اما ولتر چی؟ او: دستپاچهام نکنید. من اهل منطق هستم. من: کدام را ترجیح میدهید؟ آدم خوبی چون بریانسون که دست از کار نمیکشید، یا باربیه که متر آهنیاش را از خود جدا نمیکرد و سالی یک فرزند حلالزاده نصیب همسرش میکرد و شوهری خوب، پدری خوب، عمویی خوب و تاجری درستار بود و فقط همین؟ یا آن مکار، خائن، جاهطلب، حسود و بدجنس اما آفرینندهی آثاری چون آندروماک، بریتانیکوس، ایفژنی، فدر و آتالی؟ او: در مورد شخص راسین شاید بهتر بود همان اولی باشد. من: نظرتان به مراتب صحیحتر از آن است که فکر میکنید. او: امان از دست شماها! اگر حرف درستی بزنیم، خیال میکنید مثل حرفهای دیوانهها و الهام گرفتهها اتفاقی است. فقط خودتان را صاحب نظر میدانید. بله، آقای فیلسوف، من هم خیلی چیزها دستگیرم میشود، نه کمتر از شما. من: حالا چرا این نظرتان فقط در مورد شخص راسین است؟ او: برای اینکه تمام آن آثار زیبایی که خلق کرد، بیست هزار فرانک هم عایدش نساخت، و به این دلیل که اگر او تاجر معتبر ابریشم در خیابان سیدنی یا سنتانوره بود، یا یک خواربارفروش عمده، یا صاحب داروخانهای پر مشتری، ثروت زیادی به دست میآورد.
نویسنده: دنی دیدرو مترجم: مینو مشیری انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب برادرزاده ی رامو - دنی دیدرو
دیدگاه کاربران