کتاب هی هی - جبلی - قم قم نوشته رضا دانشور توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
این کتاب مجموعهای است که برگزیدهای از داستانهای رضا دانشور در آن گنجانده شده است. این کار سه سال قبل از فوت رضا دانشور، با انتخاب خودش و "یوسف اسدیان" انجام شد و آماده چاپ قرار گرفت. کتاب در دو بخش تنظیم شده و بیش از 20 داستان کوتاه در آن گنجانده شده است. بخش اول کتاب، نام به خصوصی ندارد اما بخش دوم با عنوان "قصههای مهمل تلخک" نامگذاری شده است. نویسنده این اثر فوقالعاده، تکنیکهای زبانی و پیچیدگیهای فنی بسیاری دارد که در این کتاب هم رعایت شده است. با این وجود، نثر داستانها روان و ساده میباشد و این پیچیدگیهای سبک، لطمهای به روانخوانی داستان نزده است. برخی از قصههای این مجموعه به کوتاهی یک صفحه هستند، اما آنقدر پر مغز و زیبا نوشته شدهاند که در همان یک صفحه میتوان به اندازه یک رمان بلند، هنر داستاننویسی نویسنده را دید. دیالوگنویسی قوی، فضاسازی و شخصیتپردازی عالی از دیگر ویژگیهای این مجموعه میباشد که آن را از دیگر مجموعه داستانها متمایز کرده است. سبک و آثار رضا دانشور به خودی خود، دوستداشتنی و پر کشش است؛ حالا تصور کنید که مجموعهای از داستانهای برگزیده توسط خود این نویسنده بزرگ در یک کتاب گرداوری شده باشد، مسلما نمیتوان از کنار چنین اثری بی تفاوت گذشت. هی هی - جبلی - قم قم را چندین و چند بار باید خواند و از خط به خطش لذت برد.
برشی از متن کتاب
عروسی یولاند بود با مارک. حسن آقا از سرکار رفت به خانه، استحمام کرد، صورتش را صفا داد، سرش را با سشوار خشک کرد، لباس مرتب پوشید، ادکلن زد و عازم شد. مارک در شهرداری حومههای نسبتا دور کار میکرد که بیشههای جنگلی اطراف آن به زیبایی مشهور بود. به همین جهت با وجود زمستان، جشن در یک عمارت ییلاقی متعلق به شهرداری برگزار میشد که اختصاص به اردوهای تابستانی پیشاهنگان داشت. یولاند همراه کارت دعوت، نقشهی پیچاپیچ مسیر را، که از چندین شاهراه و حومه عبور میکرد و به دل بیشهها فرو میرفت، کشیده بود. تمام گردش به چپها و چرخش به راستها را با دقت پیکانک زده، توضیح داده و مثل همیشه مقداری خوشمزگی و شوخی چاشنی کرده بود. مثلا:((اینجا مواظب باشید یک دو راهی است، حیف که نمیشود برای همیشه سر دو راهی ماند!))، ((اینجا اگر سمت چپی را بگیرید از خانهی بازنشتگان سر در میآورید و برگشتنتان با کرامالکاتبین است!))، ((آنجا بپایید سرازیری دوم را عوضی نروید که به تولد بچهی دوم هم نمیرسید))، (( اگر از زیر این پل با بیشتر از بیست کیلومتر در ساعت بپیچید، مرحمت زیاد، کارت پستال یادتان نرود!))، الخ... نقشه، گنج نامهای پر رمز و راز شده بود و با همهی بامزگیاش، حسن آقا را که حس جهتیابی خوبی نداشت دچار دغدغه کرد. نزدیک بود بیماری مزمن خارش پوست که در احوالات نا متعادل عود میکرد، ظهور کند؛ اما دیدن زوجی از دوستان مارک که کنار خیابان - بی شک برای رفتن به عروسی - منتظر تاکسی بودند، تشویشش را تسکین داد. چند ماه پیش در مهمانی سالروز تولد یولاند، آنها را دیده بود، همان روز آشنایی با مارک.
فهرست
درباره نویسنده عصرانه با دوستان داماد به عروسی نروا آبی هی هی - جبلی - قم قم آیا پلنگ در البرز راه میرود؟ بازنشستهها / ساعت 9:30 پیش از ظهر تابستان / باغ ملی زندگی گیاهی کرفون من، گنگ خوابدیده آنچه فردا بینی و پسفردا بینی و پسان فردا قصههای مهمل تلخک هیولا و تلخک تربیت عید سعید قتل در طبیعت بیجان احتراز از رودخانه حیوان حرامگوشت سفر نگرانیهای تلخک تشویقکنندگان واریاسیونهای فراموشی یک واریاسیونهای فراموشی دو دشمن تلخک مجاب میشود
نویسنده
رضا دانشور سال 1326 در مشهد به دنیا آمد. او داستاننویس و نمایشنامهنویسی است که از میان آثارش میتوان به "عاشورا عاشورا" و "محبوبه و آل" اشاره کرد. وی در سال 1394 به علت سرطان ریه در پاریس درگذشت.
نویسنده: رضا دانشور انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب هی هی - جبلی - قم قم
دیدگاه کاربران