درباره کتاب آلبوم خانوادگی نوشته مجتبا پورمحسن
داستان در مورد پسر یک خانواده چهار فرزندی میباشد و راوی قصه همین پسر است. پدر خانواده که فردی از سطح پایین اجتماع است، جوشکاری میکند و به سختی مخارج زندگی را تأمین میکند. تمام آرزوی این مرد این است که پسرش راهی را که خودش نتوانسته برود، طی کند و درس بخواند. مادر خانواده، به نوعی درگیر مشکلات روحی و روانی است و سه فرزند دیگر خانواده که هر سه دختر هستند، سرگرم زندگی خودشان هستند. روایت پسر از داستان بسیار جالب و متفاوت است. او آلبوم خانوادگی اش را به یکی از دوستانش نشان میدهد و با هر عکسی که ورق میخورد خاطرات بسیاری در ذهنش زنده میشود.
او این خاطرات را برای دوستش تعریف میکند و از این طریق روایت داستان، شکل میگیرد. این کتاب ترکیبی از داستان روایی و داستانهای نوستالژی میباشد و همه خاطرات تعریف شده در دهه شصت و هفتاد اتفاق میافتند. قلم نویسنده پیچیدگی خاصی ندارد و بهسادگی هرچه تمامتر، هر آنچه که در ذهنش میگذرد در قصه پیادهسازی میکند. زیباترین بخش کتاب، حس نوستالژی است که با خواندن آن، به انسان دست میدهد. مخاطب برای لحظهای به خودش میآید و میبیند که در میان روزها و حال و هوای دهه شصت و هفتاد غرق شده و تک تک آن روزها را از نزدیک لمس میکند.
آلبوم خانوادگی، با سبک روایی جدید و متفاوتش، کتابی است که میتوان چندین و چند بار آن را خواند و از مطالعه آن نهایت لذت را برد، پس به همه رمان دوستان پیشنهاد میکنیم این کتاب زیبا را از دست ندهند.
برشی از متن کتاب آلبوم خانوادگی
این تنها باری نبود که اکرم عاشق شد. یکبار دیگر هم درگیر ماجرایی عاشقانه شده و شکست خورده بود. اکرم اگر تا دنیا دنیاست هم عاشق میشد، شکست میخورد. جنس عاشقی او، شکستخوردنی بود. هر چند نمیدانم عشق بدون شکست هم داریم یا نه. انگار همهی ما عشق را چیزی میدانیم که در آن برنده نبودهایم، برای همین از عشقهای از دست رفتهمان به نام عشق یاد میکنیم و بی آنکه بدانیم عشقهای منجر به وصل را از دایرهی عشقهای زندگیمان حذف میکنیمو اکرم عاشق یکی از همکلاسیهایش شده بود. سامان تهرانی بود. اصلیتش را اکرم نمیدانست به کجا برمیگردد، اما میشد کاملا آنها را تهرانی دانست، چون چند دههای بود که در تهران ساکن بودند.
آنطور که خود سامان میگفت، حداقل تا سه نسل قبل از سامان نیز خانوادهشان در تهران زندگی کرده بودند. وضع مالی خانوادهی سامان خوب بود. اصلا کلاسشان خیلی بالاتر از ما بود. نه که عاشقی سامان و اکرم، نسخهی دیگری از داستان شاهزاده و گدا باشد، نه ما وضعمان آنقدر بد بود که بشود ما را در گروه گداها قرار داد و نه سامان و خانوادهاش خیلی پولدار بودند، اما خب کلاس فرهنگی خانوادههایمان به هم نمیخورد. چیزی از سامان نمیدانستیم.
خرید کتاب آلبوم خانوادگی
برای خرید کتاب آلبوم خانوادگی نوشته مجتبا پورمحسن از نشر چشمه میتوانید به سایت کتابانه مراجعه نمایید.
نویسنده: مجتبا پورمحسن
نظرات کاربران درباره کتاب آلبوم خانوادگی | پورمحسن
دیدگاه کاربران