درباره کتاب اومون را
داستان کتاب در رابطه با پسربچهای میباشد که عاشق فضانوردی است که به دنبال علاقه خود میرود؛ اما وضعیت آنطور که او دوست دارد پیش نمیرود. به طور کلی کتاب حول محور فضانوردی پیش میرود اما طنزسیاه داستان، گاهی درونمایهقصه را به مباحث فلسفی میکشاند. تم کلی این رمان، علمی - تخیلی است و برخی از روایتهای داستان شامل صحنههای ترسناکی هستند. این کتاب که در کشور روسیه دو میلیون و پانصد هزار نسخه فروش داشته، یکی از محبوبترین کتابهای ترجمه شده در کشور ایران نیز میباشد. اومون را، اولین بار در سال 1992 میلادی منتشر شد و پس از آن ترجمه انگلیسیاش در سال 1996 به بازار آمد. پیمان خاکسار، این ترجمه را از نسخه انگلیسی اثر انجام داده است. این رمان، اولین اثر ویکتور پلوین به حساب میآید و او پس از این کتاب با داستانهای کوتاهی که به چاپ رساند شهرت خود را دو چندان کرد. او رماننویس مشهوری در روسیه به حساب میآید و هر اثری که خلق میکند، بهعنوان یک اتفاق نو، در روسیه شناخته میشود. کتاب اومون را تا به حال به زبانهای متعددی ترجمه شده است و یکی از مهمترین رمانهای قرن بیستم روسیه محسوب میشود. متون پیچیده و چند لایه پست مدرنیستی این کتاب با استفاده از قواعد ژانر علمی - تخیلی نوشته شده است اما این متون پیچیده هیچ لطمهای به روان بودن داستان وارد نکرده است. قلم پلوین ساده و روان است و میتواند در ذهن خواننده فرمانروایی کند. او با شخصیتپردازی و فضاسازی فوقالعادهاش هر داستانی که بنویسد را به یک اثر شگفتانگیز تبدیل میکند. اصولا ویژگی مشترک همه کارهای پلوین ماندگار شدن است. اومون را، با یک ادبیات دلچسب و دوستداشتنی، نمونه بارزی برای نمایش این ویژگی است.
برشی از متن کتاب
مشخصا ارتباط غریبی هست میان الگوهای عمومی زندگی و جریان اتفاقات پیش پا افتادهای که هر انسانی در زندگی روزمره درگیرش است و اهمیتی برایشان قائل نیست. حالا میتوانم بهوضوع ببینم که روند زندگی من از پیش تعیین شده بود، حتا پیش از آنکه جدا به این فکر کنم که دوست دارم زندگیام چگونه پیش برود. حتا تجلییی از زندگیام به شکلی یاده برابر چشمانم آمد. شاید پژواکی بود از آینده. یا شاید چیزهایی که به نظرمان ساده پژواک آینده میآیند دانههایی هستند که در همان لحظه بر خاک زندگی میافتند و وقتی به گذشته نگاه میکنیم فکر میکنیم پژواکی از آینده شنیدهایم. تابستان بعد از کلاس هفتم گرم و پر گرد و غبار بود. یادم میآید. نیمهی اولش به دوچرخهسواری در یک بزرگراه خارج از مسکو گذشت. پشت دوچرخه کورسیام یک جور جغجغه وصل کرده بودم. یک تکه کاغذ ضخیم چند بار تا زده بودم و با گیرهی لباس بسته بودمش به بدنه. راه که میرفتم گیر میکرد به پرههای چرخ و صدایی شبیه صدای موتور هواپیما ایجاد میکرد. وقتی بارها و بارها از شیب خیابان آسفالت با سرعت پایین میرفتم تبدیل به هواپیمای جنگندهای میشدم که راه را بر هدفش میبست. جنگندهام بیشتر وقتها یک هواپیمای شوروی نبود و این تقصیر من نبود؛ اوایل تابستان شنیدم کسی ترانهی مضحکی میخواند که یک جملهاش این بود؛ به نرمی یک گلوله میغرد فانتوم من در آسمان پاک و آبی. باید اعتراف کنم که ترانه خیلی مسخره بود. ولی باعث شد تا عمق وجودم منقلب شوم. دیگر چیزی یادم میآید؟ "رد دودی میبینم در آسمان... خانهام در تکزاس دور است..." و یک پدر بود یک مادر و کسی به اسم مری، یک آدم حقیقی، چون در شعر از او اسم برده شده بود. اواسط جولای برگشتم مسکو و بعد پدر و مادر میتیوک در اردوی راکت برایمان جا رزرو کردند. یک اردوی عادی بود برای بچههای جنوب، شاید کمی از بقیه اردوها بهتر. فقط چند روز اولی را که آنجا گذراندیم خوب یادم هست، ولی دقیقا تمام اتفاقاتی که بعدها اهمیت پیدا کرد طی همان چند روز افتاد. من و میتیوک در قطار بین واگنها میدویدیم هر چه بطری پیدا میکردیم میانداختیم توی توالت. از آن منفذ کوچک به سرعت رد میشدند و میافتادند روی ریل و بیصدا منفجر میشدند. آن آهنگ مسخره که از ذهنم بیرون نمیرفت باعث شده بود به این بازی ساده به عنوان نبردی برای آزادی ویتنام نگاه کنم.
خرید کتاب اومون را چشمه
کتاب اومون را نوشته ویکتور پلوین با ترجمه پیمان خاکسار در نشر چشمه به چاپ رسیده است. برای خرید میتوانید به سایت کتابانه مراجعه نمایید.
نویسنده: ویکتور پلوین ترجمه: پیمان خاکسار
نظرات کاربران درباره کتاب اومون را | ویکتور پلوین
دیدگاه کاربران