کتاب آگراندیسمان و چند داستان دیگر نوشته خولیو کرتاثار و ترجمه امید نیک فرجام در نشر چشمه به چاپ رسیده است.
این کتاب مجموعهای از چند داستان کوتاه است که ماجراهای تکاندهندهای دارند. معروفترین داستان این کتاب یعنی "آگراندیسمان" در مورد عکاسی است که زندگیاش به پوچی رسیده است. او بهطور اتفاقی در پارکی از یک زن و شوهر عکس میگیرد و پس از ظاهر کردن عکسها، متوجه صحنه قتلی در تصویر میشود و شب برای پیدا کرن جسد به پارک برمیگردد. او جسدی پیدا نمیکند و وقتی دوباره به سراغ نگاتیوها میرود، تصویر جسد، در نگاتیوها هم وجود ندارد. آگراندیسمان، در اصطلاح به بزرگ کردن عکس با دستگاه مخصوص گفته می شود که ارتباط این اصطلاح با داستان زمانی مشخص میشود که عکاس، برای کشف تصویر جسد در نگاتیو، به سراغ این دستگاه مخصوص میرود و عکس را بزرگنمایی میکند. با اقتباس از این داستان، در سال 1966 فیلمی با همین نام، با کارگردانی "میکل آنجلو آنتونیونی" ساخته شد که با اقبال بسیار خوبی نیز مواجه شد. برخی از داستانهای این مجموعه کاملا رئال هستند و در فضاهایی نقل میشوند که کاملا از یکنواختی به دور هستند و امکان ندارد خواننده در حین خواندن داستانها احساس خستگی کند. همچنین وجود راویان متفاوتی که قصه ها را روایت میکنند، علت دیگری است که میتوان به عنوان عامل جذابیت این مجموعه، از آن نام برد. توصیف داستانهای تکاندهنده ی این مجموعه کار سادهای نیست، اما اگر بخواهیم جملهای در مورد کتاب بگوییم که حق مطلب را بهخوبی ادا کند؛ باید گفت که آگراندیسمان و چند داستان دیگر، شاهکاری در دنیای ادبیات است که حداقل برای یک بار، باید آن را خواند و از خط به خطش نهایت لذت را برد.
برشی از متن کتاب
ناگهان به فکرم میرسد که اصلا چرا مجبورم تعریفش کنم، اما اگر آدم بخواهد فکر کند که چرا کارهایی را میکند که میکند، اگر آدم فکر کند که چرا دعوت کسی به ناهار ار قبول میکند (حالا یک کبوتر دارد پروازکنان میگذرد و به نظر من گنجشک میآید) یا چرا وقتی کسی جوک بامزهای برایمان تعریف میکند بلافاصله حسی مثل قلقلک در شکممان پیدا میشود و تا به دفتر آن طرف سالن نرویم و آن را برای دیگران تعریف نکنیم خیالمان راحت نمیشود؛ بعد از تعریف کردنش بلافاصله حس خوبی پیدا میکنیم، راضی و خوشحال میشویم و میتوانیم برگردیم سر کارمان. چون به گمان من کسی این را توضیح نداده است، که حقیقتا بهترین کار این است که تعارف را کنار بگذاریم و تعریفش کنیم، چون با همه حرفها هیچکس از نفس کشیدن یا پوشیدن کفشهایش شرمنده نیست؛ اینها کارهایی است که همه میکنیم و وقتی اتفاق غریبی میافتد، وقتی آدم عنکبوتی در کفشش پیدا میکند یا نفس میکشد و حس پنجره شکسته بهش دست میدهد، آن وقت است که اتفاقی را که دارد میافتد باید تعریف کند، باید آن را برای همکارها یا دکترش تعریف کند. آه، آقای دکتر، هر نفسی که میکشم... همیشه تعریفش کنید، همیشه خود را از شر آن قلقلک شکم که آزارتان میدهد خلاص کنید. و حالا بالاخره قرار شد تعریفش کنیم، بگذارید اول نیمچه نظمی به قضیه بدهیم. از پلکان این خانه در روز یکشنبه 7 نوامبر حدود یک ماه پیش پایین خواهیم رفت. پنج طبقه را پایین میرویم و بعد در این روز یکشنبه به آفتابی قدم میگذاریم که فکر نمیکردیم در نوامبر پاریس ممکن باشد، با اشتیاق فراوان به گشتن، دیدن، عکس گرفتن. میدانم که سختترین کار قرار است یافتن راهی برای تعریف کردنش باشد و از تکرار حرفهای خودم باکیام نیست. سخت خواهد بود چون هیچکس واقعا نمیداند کیست که تعریفش میکند.
فهرست
- اکسولوتی
- خانهتسخیر شده
- بت جزایر سیکلاد
- نامه به خانمی جوان در پاریس
- گل زرد
- امتداد پارک
- رو به آسمان شبانگاه
- حیواننامه
- دروازههای بهشت
- آگراندیسمان
- پایان بازی
- در خدمت شما
- جوینده
- حربههای پنهان
- کرتاسار در آینه آثارش
نویسنده: خولیو کرتاثار ترجمه: امید نیک فرجام انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب آگراندیسمان و چند داستان دیگر
دیدگاه کاربران