loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب اردوی نفرین شده (مجموعه ترس و لرز)

5 / 5
موجود شد خبرم کن

درباره‌ی کتاب اردوی نفرین شده (مجموعه ترس و لرز)

کتاب اردوی نفرین شده از مجموعه‌ی ترس و لرز، اثر آر. ال. استاین با ترجمه‌ی شهره نورصالحی توسط نشر پیدایش به چاپ رسیده است. در داستان این جلد سارا به همراه برادرش آرون قرار است به اردوی تابستانی کُلدلِیک بروند. این اردو مخصوص ورزش‌های آبی است و بچه‌ها در دریاچه‌ای که در کنار اردوگاه وجود دارد انواع ورزش‌های آبی را می‌آموزند. سارا دختری وسواسی است که ترجیح می‌دهد به دور از چنین مکان‌هایی باشد و تنها شنا کردن در یک استخر تمیز را ترجیح می‌دهد.

بر خلاف او برادرش هر ساله به چنین اردوهایی می رود و عاشق گذران وقت در طبیعت است. پدر و مادر سارا او را امسال اجباراً به چنین اردویی فرستاده اند تا کمی از حالت وسواس گونه ی او کاسته شود. سارا به محض ورود به اردو با هم اتاقی هایش به مشکل می خورد و پس از مدت کوتاهی در اردو متوجه ی دختری به نام دلا می شود که در واقع یک روح است و قبلاً در همین اردوگاه کشته شده است. سارا تصمیم می گیرد اردوگاه را ترک کند اما ... .

"ترس و لرز" نام مجموعه ای است که تمام جلدهای آن در ژانر وحشت نوشته شده اند و در هر جلد برای قهرمانان داستان ها که تمام آن ها دختران و پسران نوجوان می باشند حوادث وحشتناکی رخ می دهد و ماجراهایی عجیب به وقوع می رسد. در انتهای برخی جلدها بلیطی به شخصیت اصلی کتاب داده می شود که خود را به پارک وحشت برساند و در آن جا با چند نوجوان دیگر که همانند خودشان به آن مکان عجیب دعوت شده اند مواجه می شوند و اتفاقات دیگری برایشان رقم می خورد.

بخشی از کتاب اردوی نفرین شده (مجموعه ترس و لرز)

دنبال صدا رفتم تا سالن اجتماعات. چشمم به دختری افتاد که روی پله ها کز کرده بود.

صدا زدم: «آهای! من دنبال یک آدم می گشتم! می تونی بهم کمک کنی؟»

انگار نه انگار که مرا دیده، به آواز خواندن ادامه داد. متوجه شدم دارد سرود اردوی کلدلیک را با صدای ضعیف و ملایمش می خواند.

موهای بور روشن وبلندش دور صورتش ریخته بود. صورت قشنگی داشت؛ ظریف و رنگ پریده. خیلی رنگ پریده بود.

تی شرت بی آستین سفید و شلوار کوتاه سفید پوشیده بود. دانه های برف رویمان می افتاد. من از سرما می لرزیدم. اما انگار او اصلا متوجه سرما نمی شد.

موقع خواندن، سرش را به این طرف و آن طرف خم می کرد. چشم های گرد و آبی اش را به آسمان دوخته بود.

جلوش ایستادم. دانه های برف را از پیشانی ام کنار زدم.

تا وقتی آوازش تمام نشد، رویش را به من نکرد. آن وقت بهم لبخند زد و گفت: «سلام سارا!!» موقع حرف زدن هم صدایش مثل آواز خواندنش لطیف بود.

-از ... اسم منو از کجا بلدی؟

لبخندش بازتر شدو گفت: «منتظرت بودم. اسم من دلاست.»

بی اختیار گفتم: «دلا ... من یخ زدم.»

از جایش بلند شد. برگشت و چیزی را از پشت پله ها برداشت.

یک ربدوشامبر حوله ای سفید.

حوله را انداخت روی شانه های لرزان من. دست هایش آن قدر سبک بودند که تقریبا حسشان نکردم. بهم کمک کرد کمر ربدوشامبر را ببندم. بعد یک قدم رفت عقب و دوباره لبخند زد: «من منتظرت بودم. سارا!!!» صدایش مثل آه، مثل نجوا بود.

-چی گفتی؟ منتظر ...؟

سرش را تکان داد. «من نمی تونم بدون تو زندگی کنم. یک یار لازم دارم.»

بر و بر نگاهش کردم و سعی کردم منظورش را بفهمم.

-بقیه کجا هستند؟ کجا رفتند؟ چرا فقط تو اینجایی؟ دلا، چرا زمستون شده؟

با چشم های آبی اش نگاه تیزی بهم کرد و گفت: «تو حاضری یار من بشی ... درسته، سارا؟» موهایش دور صورت رنگ پریده اش می درخشید.

چندبار پلک زدم و آمدم بگویم: «نمی فهمم ....»

«خواهش می کنم به سوال هام جواب بده.» با آن چشم های عجیبش بهم التماس کرد «تو یار من می شی، مگه نه؟ من خیلی وقته منتظرم، سارا!»

-ولی، دلا ...

دوباره شروع کرد به آواز خواندن.

دست هایم را تو جیب ربدوشامبر فرو کردم. هنوز هم می لرزیدم. دست خودم نبود. گرم نمی شدم.

چرا سرود اردو را این طور با غصه می خواند؟ چرا سوال هایم را جواب نمی دهد؟

اسمم را از کجا می داند؟ چرا می گوید منتظر من بوده؟

به التماس گفتم: «دلا خواهش ...»

همان طور که آواز می خواند، روی هوا شناور شد و از پله ها رفت بالا. موهایش تو نور خاکستری می درخشید. وقتی حرکت می کرد، مه رقیق اطرافش حلقه می زد.

وقتی متوجه شدم بدنش شفاف است و می توانم از پشتش همه چیز را ببینم، با صدای بلند گفت: «آوو!»

-دلا ...؟

بالای پله ها شناور ماند و با صدایش که مثل نجوا ملایم بود به آوازش ادامه داد.

-دلا ...؟

آوازش را قطع کرد و بهم لبخند زد. دانه های برف موهای بورش را پوشانده بود و مه هنوز دورش حلقه می زد.

دیوار سنگی سالن را از پشت او می دیدم.

به نجوا گفت: «سارا، تو دیگه یار من شدی. من یک یار لازم دارم. تو اردوی کلدلیک همه باید یار داشته باشند.»

بی اختیار از دهنم در رفت: «ولی تو ... مردی!»


نویسنده


درباره‌ی آر. ال. استاین

" آر. ال. استاین "، " رابرت لارنس استاین " نویسنده ی معروف آمریکایی در سال 1943 در شهر " کلموبوس " در ایالت اوهایو به دنیا آمد. نویسندگی را از نه سالگی، با نوشتن لطیفه و داستان های فکاهی برای همکلاسی هایش آغاز کرد. اولین کتاب او «راه و رسم مسخرگی و خنداندن دیگران» نام داشت. استاین ادبیات ترسناک را در سال 1986، با کتاب «وعده ملاقات با یک غریبه» که در مجموعه خیابان وحشت بود و در سال 1989 به چاپ رسید، شروع کرد. او در سال 1992 مجموعه ترس و لرز «goosebumps» را نوشت. حدود 120 عنوان از کتاب های این مجموعه به 32 زبان زنده ی دنیا ترجمه شده، میلیون ها نسخه از آن ها در آمریکا به فروش رفته و برای سه سال متوالی عنوان پرفروش ترین نویسنده ی آمریکایی را برای این نویسنده به همراه داشته است. او بارها تصمیم گرفت نوشتن این مجموعه را متوقف کند، اما هر بار نوجوانان از تو تقاضا کردند تا به نوشتن ادامه دهد.

  • نویسنده: آر. ال. استاین
  • مترجم: شهره نورصالحی
  • انتشارات: پیدایش

درباره آر. ال. استاین نویسنده کتاب کتاب اردوی نفرین شده (مجموعه ترس و لرز)

رابرت لارنس استاین ملقب R.L. Stine، نویسنده پرفروش کتاب کودکان در 8 اکتبر 1943 واقع در «ایالت اوهایو» متولد شد. تمام مخاطبان کتاب، این نویسنده مشهور را با رمان کودک و نوجوان، آن هم از نوع دلهره‌آورش، می‌شناسند؛ البته می‌توان چند آثار نیز برای بزرگسالان در میان نوشته‌های او مشاهده کرد. ...

نظرات درباره کتاب اردوی نفرین شده (مجموعه ترس و لرز)


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب اردوی نفرین شده (مجموعه ترس و لرز)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل