loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب روایت عاشقانه‌ای از مرگ در ماه اردیبهشت

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب روایت عاشقانه‌ای از مرگ در ماه اردیبهشت

نمایش‌نامه‌ی "روایت عاشقانه‌ای از مرگ در ماه اردی‌بهشت"، داستان زندگی عاشقانه‌ی رستم و چگونگی آشنایی او با تهمینه را از بعدی تازه برای مخاطب تشریح می‌کند و حکایت متفاوتی را در اختیار خواننده قرار می‌دهد.

این نمایش‌نامه توسط پنج شخصیت به نمایش درمی‌آید. "رستم"، "تهمینه"، "شهربانو"، "زن جادو" و "رخش". همان‌طور که می‌دانید رستم، پهلوان پرآوازه‌ی شاهنامه است و تهمینه نیز طی اتفاقی و برای مدتی کوتاه همسر رستم در شاهنامه می‌باشد.

شهربانو، مادر تهمینه است. او زنی سرسخت و جسور می باشد که بر "سمنگان دژ"، فرمانروایی می‌کند. سمنگان دژ، قلعه ای است که تمامی افراد آن را زنان تشکیل می‌دهند. زنانی زره پوش و کلاه خود به سر که هیچ لطافت زنانگی ندارند و شمشیر و کمان به دست می‌گیرند. این زنان از تمامی مردان متنفر هستند و از آن‌ها دوری می‌کنند. عشق و ازدواج، در این قلعه، امری بیهوده و بی‌معنی تلقی می‌شود و مردانی که وارد آن شوند، به سرنوشت مبهم و شومی دچار می‌گردند.

زن جادو، خواهر شهربانو است. این زن، با کمک تاس‌هایش، به پیش‌گویی زندگی آینده‌ی افراد می‌پردازد. نظرات و عقاید او و شهربانو با یک‌دیگر بسیار متفاوت است. بر خلاف شهربانو و سایر زنان سمنگان دژ، زن جادو، از پوشیدن زره و سایر لباس‌های خشن و مردانه، خودداری می‌کند. او سال‌ها پیش، به دلیل امتناع از اجرای قوانین سمنگان دژ، به فردی مطرود تبدیل شد و از قلعه اخراج گردید. وی پس از طرد شدن از قلعه در بیرون از سمنگان دژ، سکونت گزید.

اصل ماجرای روایت عاشقانه‌ای از مرگ در ماه اردی‌بهشت، از جایی آغاز می‌گردد که رستم در نتیجه‌ی نقشههای شوم شهربانو، به دام عشق تهمینه گرفتار می‌شود. این عشق و دلداگی، رستم و رخش را با دردسرهایی بسیار بزرگ مواجه میسازد.

 

بخشی از کتاب روایت عاشقانه‌ای از مرگ در ماه اردیبهشت

رستم: مار و عقرب و رطیل به پاهایت بزنند... بمیری و خاکی نباشد تو را در خود کند... تیر به حلقت بنشیند... گرفتار کفتارها شوی... به بیابانی بیافتی که آب در آن نباشد... رشک و شپش و کنه بیافتد به جانت... در علفزار جز گزنه ننشیند به زبانت.

زن جادو: خیری نبردی از مردانگی و زره که شده‌ای پیرزنی و نفرین می‌کنی؟

رستم: با مردانگی و شمشیر نمی‌توان با بخت کج جنگید. بخت کج دشنام می‌خواهد و نفرین.

زن جادو: به آن روز نکبت دشنام می‌کنی که زاده شدی؟

رستم: به آن روز که بخت، این اسب چموش به آخور من گذاشت.

زن جادو: همه‌ی نیک‌بختی‌ات همان اسب بود، وگرنه این همه مردانگی‌ات، نیمی از این یال و کوپال را هم به منزل نمی‌تواند ببرد.

رستم: حیف آن همه محبت و مهر که کردم به او.

زن جادو: بیش‌ترش را می‌گیرد از هر انسان شریفی.

رستم: نمی‌دانم با من چه می‌کند این جادوی «سمنگان دژ»

زن جادو: حرفی نزن.

گوش می‌دهد و تاس‌هایش را می‌ریزد.

زن جادو: دو سیاه و دو سیاه... کوس و کرنا و اسب... چهار سیاه و چهار سیاه... سواران بسیار... پنج سیاه و پنج سیاه... بیرق و درفش و علامت.

شهربانو هراسان می‌آید با شمشیری در دست‌هایش.

شهربانو: آمدند... رسیدند پشت دیوارهای «سمنگان دژ». سواران با اسب‌های سیاه و زره‌های نیلگون.

زن جادو: شش سیاه و شش سیاه... جنگ.

رستم: اسب، اسب من کجاست؟

رخش: آسمان خاکستری... زنان ایستاده زیر آسمان... در باره‌ها... گیسوان رها در باد... گل می‌کشند... سنگ می‌زنند بر سنگ... صدا می‌ریزد از باره‌ها... اسب‌های بسیار در دشت... بی‌قرار از صدا... می‌چرخند... شیهه... می‌ایستند روی دو پا... تیره می‌شود آسمان از تیر... چرخش دروازه‌ها بر پاشنه... صدایی از خشکی و فرسودگی... سواری می‌گذرد از دروازه... رستم، رستم کجاست؟

زن جادو: هنوز از دروازه‌ی سمنگان دژ بیرون نیامده به قلب سواران زد. چون گردباد می‌پیچید میان‌شان. و چون برگ‌های پاییزی بر خاک‌شان می‌ریخت. شمشیری در یک دست و گرزی در دست دیگر. خون می‌بارید از آسمان و دشت.

شهربانو: و اینک تقدیر سمنگان دژ. بر آن دشت بنگرید. او می‌کشد و سمنگان دژ رها می‌شود از هراس جنگ و قحطی و مرگ. نیمی از تقدیر همین بود. او بیاید تا سمنگان دژ بر جای بماند... کشتگان را به خاک نکنید که این...

کتاب روایت عاشقانه ای از مرگ در ماه اردیبهشت اثر محمد چرمشیر در نشر نی به چاپ رسیده است.

 

برشی از متن کتاب


رخش: ضجه و شیهه و فریاد غبار و بارش مهی از خاک بیرق هایی لرزان در آسمان سایه هایی در آمد و گریز شتک خون و خاک و بخار سری با خود پَر می زند در آسمان تیری می جهد از کمان زوزه تیر اسبی لیسه می کشد بر روده بیرون ریخته خویش برق آفتاب بر شمشیری که فرو می کوبد مردانی زره پوش و خود بر سر میان غبار و خاک تیغ می زنند شمشیرها بر آسمان اسبان در بخار و عرق کف می ریزد از دهان شان زمین مردابِ خون و عرق و مُردار رستم رستم کجاست؟ رستم: اسب اسب من کجاست؟ بخوانیدش بیاید اسب من مرا ببرد از مردابِ این خاک و این خون. تا بشوید دست های مرا از این خون با آب دهانش. و من پاک کنم -با یالش -این عرق این خون از چشم هایم. شمشیری بیاور برایم ای اسب. که این شمشیر نه می درد تنی را نه جدا می کند سری را اسب اسب من کجاست؟ رخش: خورشید در طشتی پر خون غبار می ریزد بر زمین بیرقی نیست در آسمان بوی زخم -بوی آتش بوی دود نه فریادی نه شیهه اسبی مُردار اسب و زره تیرهایی در سینه در چشم در کاسه سر کفتارها می رسند از راه رستم رستم کجاست؟ رستم: اسب اسب من کجاست؟ بخوانیدش بیاید اسب من که می خواهم پاک کنم جهان از دیر از جادو از بد سرشت که می شنوم هنوز صدای شمشیرهاشان که صیقل می خورد و بوی اسب هاشان که مهمیز می زنند . بیا ای اسب با تیری در کمان برای سینه های شان و شمشیری برای دریدن شکم های شان و گرزی برای کوفتن بر سرهای شان چه کار می کنی تو ای اسب؟

 

 

نویسنده


محمد چرم شیر  در سال 1339 در تهران به دنیا آمد و پس از گذراندن دوران متوسطه سال 1358 وارد دانشکده هنرهای دراماتیک تهران شد و در رشته ادبیات نمایشی مشغول به تحصیل شد. او که شغل اصلی اش معلمی بود‌، خود در راه فراگیری تئاتر سال‌ های جوانی زندگی را هم چنان مانند دانش آموخته به دنبال آموختن  این هنر بود. "خداحافظ" نخستین  نمایش نامه چرم ‌شیر بود که او را به جامعه تئاتر معرفی کرد، این نمایش در سال 1364 در دانشگاه اجرا شد و سپس آذر 66 توسط حسین جعفری در تالار قشقایی  به صحنه رفت و در همان سال خاص ‌ترین نمایش نامه او "مسیح هرگز نخواهد گریست" را مرحوم جمشید اسماعیل ‌خانی در تالار چهار‌سو به صحنه برد و‌ نمایش نامه چرم ‌شیر برای اولین بار به صورت جدی مطرح شد. محمد چرم‌ شیر هرچند به خاطر نگارش خاص خود توانست خیلی سریع جایگاه ویژه ‌ای در تئاتر ایران پیدا کند؛ اما او را باید به عنوان  پرکار‌ترین و پر‌اثر‌ترین نمایش نامه ‌نویس ایرانی هم معرفی کرد. صدها نمایش نامه، داستان و فیلم نامه‌ نوشت که برخی حتی به چاپ هم نرسیده است. محمد چرم‌ شیر همچنین در زمینه اقتباس و بازخوانی نمایش نامه ‌ها‌ی خارجی و شاهکارهای ادبیات و رمان‌ های جهان برای اجرا در صحنه نیز  نویسنده ‌ای پیشگام بوده و بسیاری از تئاتر‌های قابل توجه ایران با بازخوانی و اقتباس او  به صحنه رفته است. محمد چرم شیر بیش از صد نمایش نامه نوشته است. وی پنجاه و چهار نمایش نامه چاپ شده دارد و نمایش نامه ‌هایش به زبان ‌های انگلیسی آلمانی و فرانسوی ترجمه و در کشورهای ایران، آلمان، انگلستان، فرانسه، سوئد، ایتالیا و آمریکا اجرا شده‌ اند. چند نمایش نامه او عبارت است از: می بوسمت و اشک، باد اسب است، قهوه قجری، رقص مادیان ها، آسمان روزهای برفی، شیش و بش، می خواستم اسب باشم، کبوتری ناگهان، در مصر برف نمی بارد، آرامش در حضور دیگران، عرق خورشید اشک ماه، یادگاری ها، کبوتری ناگهان، بیتل ها، یک دقیقه و سیزده ثانیه و... .

(دور تا دور دنیا نمایشنامه 18) نویسنده: محمد چرم شیر انتشارات: نی

 


مشخصات

  • نویسنده محمد چرمشیر
  • نوع جلد شومیز
  • قطع جیبی
  • نوبت چاپ 7
  • سال انتشار 1403
  • تعداد صفحه 99
  • انتشارات نشر نی
  • شابک : 9789641850526

درباره محمد چرمشیر نویسنده کتاب کتاب روایت عاشقانه‌ای از مرگ در ماه اردیبهشت

محمد چرمشیر کیست؟ «محمد چرمشیر» یکی از پرکارترین نویسندگان معاصر ایرانی است که حضور فعّالی در عرصه تئاتر داشته و نمایش‌های متعددی براساس نوشته‌های او روی صحنه رفته‌اند. او همچنین به عنوان مدرس دانشگاه و «دراماتوژ» (ویراستار ادبی نمایشنامه) هم فعالیت کرده است. بخش بزرگی از زندگی و فعالیت‌های هنری چرمشیر به تئاتر اختصاص داشتند و چندین نمایشنامه وی از جمله کتاب رقص مادیان‌ها، کتاب شیش و بش و کتاب روز رستاخیز در قالب …

نظرات کاربران درباره کتاب روایت عاشقانه‌ای از مرگ در ماه اردیبهشت


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب روایت عاشقانه‌ای از مرگ در ماه اردیبهشت" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل