معرفی کتاب ماجراهای جاودان در فلسفه
"ماجراهای جاودان در فلسفه" کتابی در حیطه ی تاریخ فلسفه می باشد که شرح سرگذشت 30 فیلسوف مشهور و شناخته شده را در برگرفته و حکایت هایی پر ماجرا را در رابطه با آن ها، روایت می کند. این اشخاص، از جمله افرادی هستند که بر گسترش و تحول علم و دانش فلسفه نقش به سزایی را ایفا کرده و با ارائه ی نظریاتی ارزشمند، تاثیری ژرف را بر حیات آدمی بر جای گذاشته اند. به طور کلی، فلسفه علمی است که به دنبال پاسخ هایی مناسب و منطقی برای پرسش های مطرح در جامعه بوده و همواره اعتقادات و عقاید رایج در میان مردم را مورد شک و تردید قرار داده، آن را از زوایای مختلفی بررسی و تحلیل نموده و تفاسیر قابل تاملی را ارائه می دهد.
در همین راستا، مولف با هدف آگاه ساختن و آشنایی عموم مردم با فلسفه، ماجراهایی جذاب را از زندگی فیلسوفانی هم چون "امپدوکس"، "پولس قدیس"، "کنفوسیوس"، "ارسطو"، "افلاطون" و بسیاری دیگر را بیان می نماید. وی ضمن سخن گفتن از جزئیات و مراحل زندگی آن ها، نوع نگرش، عقاید و هم چنین، اشتباهاتشان را نیز مورد بحث قرار داده و در نتیجه خواننده را مجذوب کتاب کرده و تا پایان با خود همراه می سازد.
برشی از متن کتاب ماجراهای جاودان در فلسفه
اورلیوس و اپیکتتوس دو مظهر شهامت فلسفه ی رواقی اورلیوس (121 – 180 میلادی) اپیکتتوس (در حدود 60 – 120 میلادی) مارکوس اورلیوس امپراتور و اپیکتتوس غلام، دو نمونه ی برجشته ی فلسفه ی رواقی هستند – فلسفه ای که با شهامت سرنوشت را پذیرا می شود. این دو تن که از دو قطب مخالف تقدیر انسانی به راه افتادند، در یک نقطه به هم رسیدند. آدمی ممکن است اسیر شادی های خود باشد و هم می تواند در غل و زنجیر شاد و سرخوش بگذراند. امپراتور از اوج رفعت و جلال به پایین نگریست و در دل هر شادی و شعفی، رنج و غم نهفته دید و غلام از حضیض خفت و خواری سربلند کرد و دید حتی در دل رنج و غم هم می توان سراغ شادی و سرور گرفت. ولی هر دو اتفاق داشتند که؛ خردمد از این دگرگونی، از این شکوه و خواری و شادی و رنج پا فراتر دارد و آرامش روح خویش را ذدر کنج خلوت زندگی خاص خود باز می یابد.
با این همه، این امپراتور بود که به آسودگی و فراغ خاطر مکتب رواقی، سخت احتیاج داشت نه غلام؛ زیرا اورلیوس ناگزیر بود به مردم طریق کشتار و خون ریزی بیاموزد ولی اپیکتتوس می توانست به آن ها تعلیم دهد چگونه زندگی کنند. این دو تن که از نامداران مکتب رواقی هستند یکی آقای مردم بود ولی ناشاد و دیگری آقای نفس خویش بود اما شادمان و خرسند. مارکوس اورلیوس وظیفه ای بر عهده داشت که با روحیه اش به هیچ روی سازگار نبود. شاهزاده ای که از جنگ و جدال نفرت داشت و می خواست فیلسوف شود. شیوه ی زندگی سقراط و کلبی ها، این فیلسوفان بی باکی که راستی و درستی را بر جمع کردن مال و ثروت، رجحان نهاده بودند، در جانش آتشی برافروخته بود.
نظرات کاربران درباره کتاب ماجراهای جاودان در فلسفه
دیدگاه کاربران