کتاب قلب نارنجی فرشته به قلم مرتضی برزگر در نشر چشمه به چاپ رسیده است.
قلب نارنجی فرشته، اولین مجموعه ی داستانی مرتضی برزگر است که با جوایز متعددی که از آن خود کرد، نشان داد وی توانایی بسیاری در نوشتن دارد. او می تواند با داستان های خود هم نظر منتقدان سرسخت و دلزده از آثار سخیف را جلب کند و هم دل خوانندگان کتاب در بازار بی رونق کتابخوانی را بدست آورد. عمده ی مضامینی که برزگر در این مجموعه بکار برده است، مرگ و کودکی است. همچنین اگر ویژگی داستان کوتاه خوب را پایان جذاب آن بدانیم، یعنی چیزی که خواننده را سوق می دهد تا خواندن را ادامه دهد، برزگر به خوبی از عهده ی آن برآمده و پایان هایی جالب برای داستان هایش انتخاب کرده است. گویی در انتهای هر داستان به خواننده جایزه ای ویژه می دهد و خواننده نیز برای بدست آوردن هدیه اش، داستان را تا آخر با شوق و ذوق می خواند. در «قلب نارنجی فرشته» ما با نویسنده ی باهوشی سر و کار داریم که پیچیدگی های ذهنی اش را به قلم آورده و در قالب بازی با زندگی شخصیت هایش، انتقام و جست و جو برای یافتن گم شده ها به مخاطب ارائه می کند. این مجموعه شامل ده داستان کوتاه با عناوین: این یک داستان نیست، کشور بیست و هفتم، بیست تومان آزادی، آقای نویسنده ی عزیز، اشتباهی، این پای من نیست!، روایت نابهنگام مردی که مرده بود، چراغی برای شاه، اتوپسی و رانده شده است.
فهرست
- این یک داستان نیست
- کشور بیست و هفتم
- بیست تومان آزادی
- آقای نویسنده ی عزیز
- اشتباهی
- این پای من نیست!
- روایت نابهنگام مردی که مرده بود
- چراغی برای شاه
- اتوپسی
- رانده شده
برشی از متن کتاب
اگر از این جا برگردم خودم را تحویل می دهم، اما می خواهم بدانی بیشتر دلم می خواست یک جوری خودم را خلاص کنم. نه عرضه داشتم از روی پشت بام بپرم، نه جرئت داشتم با تیغ رگ هایم را بزنم. حتا دلش را نداشتم که یک مشت قرص بدهم بالا. دو سه باری هم رفتم مترو، چشم انداختم به قطاری که می آمد. دلم می خواست بپرم جلوش. نشد. نتوانستم. باید یکی را پیدا می کردم هلم بدهد. روژان اگر بود، هلم می داد. اگر بود... اگر نمی کشتمش. حالا لابد پیش خودت می گویی این هم یکی دیگر از خالی بندی های ما داستان نویس ها است. عادت کرده ایم به تعریف هر راست و دروغی که به ذهنمان می رسد. یاد گرفته ایم قصه هامان را جوری بگوییم که همه چیز راست به نظر برسد... مهم نیست. چند روز دیگر که خبر محاکمه ام را توی روزنامه ها خواندی باورت می شود. آن وقت قیافه است حسابی دیدنی است. می دانم که من مثل تو نویسنده ی معروفی نیستم. می دانم که اسمم تیتر یک روزنامه ها نخواهد شد. نهایتش می نویسند نویسنده ی گمنام به قتل زنش اعتراف کرد. یا خانه ی پرش، عکسم را با لباس زندان و دست بند چاپ می کنند توی صفحه ی حوادث، روی چشم هام نوار سیاه می زنند و زیرش با حروف درشت می نویسند «اعترافات یک نویسنده». این که این ها را، این جا، توی این ساعت برایت می نویسم، یک دلیلش حرف های آن روزت است که گفتی «تو نویسنده ی خوبی می شی.» صاف نگاه کردی تو چشم هام و این را گفتی. کنار اسمم هم به علاوه کشیدی. آن روز بیشتر از خودم بدم آمد. از این که توانسته بودم توی نویسنده را هم بازی بدهم؛ همان طور که دور و بری هام، فامیلم، دوست هام و حتا خواننده های فیس بوکی ام را گول زده ام.
(مجموعه داستان) نویسنده: مرتضی برزگر انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب قلب نارنجی فرشته - برزگر
دیدگاه کاربران