معرفی کتاب سال های بخصوص
"سال های بخصوص" کتابی در حوزه ی مستند سازی می باشد. مولف که خود تهیه کننده، نویسنده و کارگردان مستندهای اجتماعی است با به کارگیری از تجربیات و علم خویش در این زمینه، مطالبی بسیار خواندنی را به مخاطب ارائه می دهد. وی ابراز می کند که در تمامی فیلم سازی هایش در جست جوی نمایش حقایق بوده و در این راستا کوشش فراوانی را صرف نموده است.
نویسنده در طول متن این اثر، به بیان و تشریح خاطرات و لحظات خویش در حین ساختن فیلم های "نان بلوچی"، "اجاره نشینی"، "یک سفر صیادی"، "زعفران"، "ملاخدیجه و بچهها"، "مکرمه خاطرات و رویاها" و "زینت یک روز بخصوص" می پردازد و از مشکلات و مباحثی سخن می گوید که در این راه با آن ها مواجه شده و سپس، سوال های احتمالی راجع به هر یک از این فیلم ها را پاسخ می دهد. "مختاری" کلیه ی محتوای این کتاب را در دو بخش، مربوط به دوره های قبل از انقلاب و ابتدای پیروزی آن و هم چنین دهه ی هفتاد و بعد از آن طبقه بندی نموده و از شرایط، دشواری ها و ناکامی های مربوط به این سال ها می گوید.
وی معتقد است که دلیل رکود و عقب ماندگی ایران در سال های ابتدایی، گران بودن تجهیزات مورد نیاز جهت فیلم سازی و مقاومت تلویزیون در برابر این گونه از فیلم ها و هم چنین سانسورهای سلیقه ای مدیران دولتی است که هم چنان این دو عامل پایانی، پابرجا بوده و مانعی بزرگ برای پیشرفت و ترقی این حوزه محسوب می گردد. به طور یقین می توان گفت، "سال های بخصوص"، برای دوستداران و علاقه مندان به مستند و مستندسازی، لحظاتی لذت بخش آفریده و رضایت مندی آن ها را به همراه خواهد داشت.
برشی از متن کتاب سال های بخصوص
به سوی مستندسازی یک سر طناب را به تیر برق و سر دیگر را به نرده ی کنار دروازه بستم، ملحفه ها و رو بالشی های بسته بندی شده را روی طناب آویزان کردم، برگه ای که قیمت ها را با شماره های درشت نشان می داد طوری کنارشان گذاشتم که به چشم بیاید و رفتم توی ژیان منتظر مشتری نشستم. چند روزی بود این جا بساط می کردم درست کنار دروازه ی «شهربازی» و سر راه بچه ها که پدر و مادرها به سوی وسایل بازی می کشیدند. که گاه مادرها پا سست می کردند و نگاهی به ملحفه ها و قیمت های روی برگه می انداختند و می رفتند. ملحفه فروشی سرمایه نمی خواست. وقتش هم دست خودم بود. در انتظار مشتری دورتر از بساط می نشستم رهگذران را تماشا می کردم یا کتاب می خواندم.
معمولا عصرها تا آخر شب بساط می کردم. پنج شنبه جمعه ها ساعت کاری ام دراز تر و میزان فروشم بیش تر بود. بعضی وقت ها هم جلوی بازار صفویه بساط می کردم. بسته های ملحفه و روبالشی را نرگس خواهر لیلی به من می داد. نرگس و یکی دو تا از دوستانش «پاک سازی بسته» شده بودند. حالا کارشان این بود که با مختصر سرمایه ای پارچه می خریدند، ملحفه می دوختند و بسته بندی شده به شوهر نرگس می دادند تا به فروشگاه ها بدهد. روزهای اوج پاک سازی ها بود کارمندان قدیمی به دلایل متفاوت پاک سازی می شدند. نرگس وقتی شنید من نگران پاک سازی شدنم، گفت «امتحان کن هر چند تا می خوای ببر، هر چی بالاتر از قیمت ما فروختی مال خودت» دو سال پیش - سال 1357 - همین موقع در پاریس بودم برای دوره ی فوق لیسانس سینما اسم نوشته بودم، به کلاس های دانشکده ی سینمایی پاریش هشت می رفتم و در سینما تک فیلم می دیدم.
(ناکامی و کامیابی های مستندسازی) نویسنده: ابراهیم مختاری انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب سال های بخصوص
دیدگاه کاربران