loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب مجموعه قصه های حسن کچل (6 جلدی)

5 / -
موجود شد خبرم کن

درباره کتاب قصه های حسن کچل 

این اثر شامل 6 داستان می باشد که هر یک به صورت جلدهای جداگانه نیز به چاپ رسیده اند.  شخصیت حسن کچل از دیر باز در قصه ها و فرهنگ عامیانه ی ایران زمین جای داشته است و داستان های بسیاری بر اساس نام او نوشته می شود. ماجراهای این کتاب از جایی آغاز می شود که در زمان های قدیم زنی به نام " رقیه خاتون " که پس از سالها انتظار خداوند به او فرزند پسری داده بود زندگی می کرد که کودکش یک فرق اساسی با دیگر بچه ها داشت او کچل بود و حتی یک تار مو هم روی سرش نداشت.

حسن کچل در دوران کودکی بسیار بی قرار بود و مرتب گریه می کرد، به حدی که صدای گریه هایش تمام همسایه های محله را اذیت می کرد. او کم کم بزرگ شد و وقتی با بچه های هم سن و سالش مشغول بازی می شد، آن ها او را به خاطر کچلی اش مسخره می کردند، حسن هم کم کم از این وضعیت خسته شد و تصمیم گرفت دیگر از خانه بیرون نرود و با بچه ها بازی نکند. پس از مدتی او به قدری تنبل شده بود که مادرش مجبور بود ظرف غذایش را هم جلوی رویش بگذارد، و حتی گاهی به صورت دراز کش غذا می خورد. رقیه خاتون که از تنبلی پسرش خیلی کلافه بود با مشورت یکی از همسایگان ترتیبی داد تا حسن مجبور شود به بیرون خانه برود همزمان با خروج حسن کچل مادرش در خانه را بست تا دیگر او نتواند وارد خانه شود. حسن مجبور می شود دنبال کار بگردد و ... . تصویرگری کتاب را " هامون " به انجام رسانده و این اثر برای گروه سنی ب و ج مناسب می باشد.

برشی از متن کتاب قصه های حسن کچل 


در زمان های قدیم، زن جوانی بود به اسم «رقیه خاتون». رقیه خاتون، زنی بود مثل همه زن ها. او هم دلش می خواست که پسری داشته باشد؛ اما سال ها گذشته بود و هنوز بچه ای نداشت. روزها آمدند و رفتند؛ تا این که خداوند به رقیه خاتون پسری داد. پسری خوشگل، مثل قرص ماه؛ اما سر این پسر، مثل پوست هندوانه صاف صاف بود. اصلا مو نداشت. رقیه خاتون، اسم پسرش را «حسن» گذاشت. حسن یک فرقی با بچه های دیگر داشت: همه بچه ها وقتی به دنیا می آیند، یک خرده گریه می کنند و بعد آرام می گیرند؛ اما حسن تا بیست و چهرا ساعت یک سره گریه کرد. بعد، درست سر بیست و چهار ساعت، یک دفعه آرام گرفت و به خواب رفت.

حسن خوابید و خوابید. وقتی بیدار شد، سر شب بود. او که حسابی خوابیده و سرحال آمده بود، دوباره گریه اش را از سر گرفت و تا صبح یک سره گریه کرد و دوباره، هوا که روشن شد، به خواب رفت. تا دوسالگی، کار حسن همین بود: روزها می خوابید و شب ها یک سره جیغ می کشید و گریه می کرد. همسایه ها که از سرو صدای حسن به تنگ آمده بودند، می آمدند دم خانه رقیه خاتون و گله و شکایت می کردند. رقیه خاتون هم می گفت: «چه کارش کنم؟ بچه است دیگر ... بهانه ی پدرش را می گیرد.» آخر مدت ها بود که پدر حسن به مسافرت رفته اما برنگشته بود. وقتی حسن دوساله شد، مادرش او را می گرفت تا راه رفتن را یادش بدهد، اما حسن دوست نداشت که روی زمین صاف راه برود. مادرش را می کشید می برد لبه ی ایوان، یا روی دیواره ی حوض. گاهی هم بالای دیوار کوتاه باغ ها راه می رفت. حالا دیگر حسن سرگرمی خوبی پیدا کرده بود و گریه نمی کرد. رقیه خاتون تا می آمد چشم روی هم بگذارد، می دید بچه اش نیست. کجا بود؟ بالای دیوار بلند حیاط همسایه! یا بالای دیوار باغ «خان نایب.» -خواهر جان جلو بچه ات را بگیر.

خدای نکرده می افتد و دست و پایش می شکند. -چه کارش کنم همسایه؟ بچه است دیگر! و باز فردای آن روز: -وای ... حسن نیست! فکر می کنید حسن کجا بود؟ بله؛ بالای دیوار قلعه! -بچه به این کوچی آن بالا رفته چه کار کند؟! -بگو چه طوری رفته آن بالا! -وقتی افتاد پایش شکست، دیگر نمی رود. چند روز بعد باز حسن غیبش زد. هرچه مادرش گشت، پیدایش نکرد؛ تا این که نزدیک غروب، یکی از زن ها دید که یک چیز توی حوض قلعه افتاده. وقتی آن را بیرون کشید دید یک بچه است. بچه انگار خفه شده بود. خوب که نگاه کردند، از سر کچلش فهمیدند حسن است. زن پاهای حسن را گرفت، آویزانش کرد و زد به پشتش. به اندازه ی یک لگن آب از توی شکم حسن بیرون آمد. بعد حسن نفسی کشید و شروع کرد به دویدن. از آن روز حسن دیگر بالای دیوار نمی رفت؛ اما افتاده بود دنبال گنجشک ها و فاخته ها و کلاغ ها و حتی لک لک ها.

کارش شده بود خراب کردن لانه ی پرنده ها و برداشتن تخم ها و کشتن جوجه های شان. غیر از پرنده ها، بچه ها هم وقت بازی آسایش نداشتند. -فرار کنید بچه ها، حسنی آمد. -مادر ... خفه شدم. بعدازظهر بود و بچه ها بازی می کردند. یک هو حسن پیدایش شد. یکی از بچه ها گفت: «وای! حسن کچل آمد!» از این حرف، بچه ها زدند زیر خنده و فرار کنان داد کشیدند: -کچل کچل کلاچه؛ روغن کله پاچه! -حسن کچل ها،ها؛ حسن کچل ها،ها ...  

(کتاب هاب فندق) به روایت: حسین فتاحی تصویرگر: عامون انتشارات: افق

 


مشخصات

  • مترجم حسین فتاحی
  • نوع جلد جلد سخت (گالینگور)
  • قطع خشتی
  • نوبت چاپ 13
  • سال انتشار 1379
  • تعداد صفحه 96
  • انتشارات افق
  • شابک : 9789646742178


نظرات کاربران درباره کتاب مجموعه قصه های حسن کچل (6 جلدی)


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب مجموعه قصه های حسن کچل (6 جلدی)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل