معرفی کتاب مگنس چیس و چکش ثور
این اثر جلد دوم از مجموعه ی " مگنس چیس " و در ادامه ی داستان " مگنس چیس و اساطیر آسگارد " می باشد. کتاب مملو از اساطیر حوزه ی اسکاندیناوی بوده و بر اساس باورهای آنان شکل گرفته است. در افسانه ها آمده، روح دلیرانی که در مبارزات کشته شوند توسط " والکری ها " ،ایزد بانوانی که بر فراز میادین نبرد در حال پرواز هستند، انتخاب و برای مبارزه در سپاه " اودین " انتخاب می شوند، این ارواح به تالار " والهالا " برده می شوند و تا زمان فرا رسیدن جنگ نهایی در آن جا زندگی می کنند.
مگنس چیس یکی از این کشته شدگان بوده و حالا باید به بوستون باز می گشت، تا ملاقاتی با یکی از والکری ها به نام " سمیرا " داشته باشد. در این ملاقات مگنس به وسیله ی بزی که " اوتیس " نام دارد و در خدمت پادشاه " ثور " است، آگاه می شود چکش پادشاه که مدتی قبل به سرقت رفته بود هنوز پیدا نشده است و این مسئله برای سرزمین های نُه گانه خطری بزرگ به شمار می آید، بدون او نُه سرزمین دچار جنگ و خونریزی و در نهایت نابود خواهند شد.
ارتش غول ها که حدس می زنند چکش ثور گم شده است در حال آماده کردن سپاهی بزرگ و حمله به قلمرو پادشاه ثور هستند، و اگر این اتفاق روی دهد دنیای واقعی هم نابود خواهد شد.
اوتیس به مگنس می گوید که چکش در " پراوینس تاون " در مخفیگاه مردگان نگه داری می شود، اما به محض این که می خواهد اطلاعاتی بیشتری به مگنس دهد به وسیله تبری که به سمتش پرتاب می شود، می میرد. مگنس به دنبال قاتل اوتیس می رود اما موفق نمی شود او را دستگیر کند و تنها نقابی که به شکل گرگ است در ذهن او باقی می ماند. آن ها متوجه می شوند تنها کسی که قادر به پیدا کردن چکش است فردی به نام " لوکی " که دشمن قسم خورده ی پادشاه ثور است می باشد و ... این اثر برای سنین بالای 14 سال مناسب می باشد.
برشی از متن کتاب مگنس چیس و چکش ثور
بیست و هشت همین حالا سفارش دهید و یک حلقه ی نفرین شده هم دریافت کنید! البته که پدر منتظر بود. او توی اتاق نشیمن قدم می زد و نوشیدنی طلایی رنگش را از یک جام نقره ای می نوشید. اینگی هم گوشه ای ایستاده بود و منتظر بود نوشیدنی روی زمین بریزد. وقتی وارد شدیم، آقای آلدرمن به طرفمان برگشت؛ چهره اش سرد و خشمگین بود. «کجا بودی ...» فک متساوی الساقینش افتاد. گمان کنم انتظار نداشت ما را خیس از عرق، پوشیده از علف وشاخه های شکسته ببیند و کفش های گل آلودمان ردی از کثافت را روی زمین مرمر سفیدش به جا بگذارد.
قیافه ی آقای آلدرمن یکی از بهترین پاداش هایی است که به عمرم گرفته ام؛ به خوبی مردن و رفتن به والهالا. هارتستون کوله اش را با صدای جرینگ جرینگ خفه ای به زمین انداخت. به زبان اشاره گفت: پرداخت ... کف دستش رو به بالا بود و یک انگشتش را به سمت پدرش حرکت داد؛ انگار سکه ای را به طرفش می اندازد. هارت طوری این حرکت را انجام داد که توهین آمیز به نظر می رسید. خوشم آمد. آقای آلدرمن فراموش کرد که زبان اشاره را به رسمیت نمی شناسد.
پرسید: «پرداخت؟ ولی چه جوری ...» «بیا طبقه ی بالا تا نشونت بدیم. باید فرش پوست هیولا رو بپوشونیم.» به اینگی نگاه کردم که با چشم های گرد، پشت سر آلدرمن ایستاده بود و آرام آرام لبخندی روی صورتش می نشست. آه! باور کنید هیچ صدایی شیرین تر از صدای ریختن مهره های مونوپولی روی پوستین وجود ندارد ... هارتستون کوله پشتی اش را سروته کرد و دور قالی راه رفت و سیلی از طلا روی آن سرازیر کرد. چهره ی آلدرمن، بیشتر از قبل رنگ پریده شد. اینگی که کنار در ایستاده بود، بالا و پایین می پرید، هیجان زده دست می زد و اصلا حواسش نبود که بابت این امتیاز ویژه، پولی به اربابش نپرداخته است.
وقتی آخرین تکه های طلا هم از کیسه خارج شد، هارتستون قدمی به عقب برداشت و کیسه خالی را به زمین انداخت. به زبان اشاره گفت: ورگیلد پرداخت شد. آقای آلدرمن حیرت زده به نظر می رسید. او نگفت، آفرین پسرم، یا آخ جون، پولدارتر شدم! یا به خزانه داری جن ها دستبرد زدی؟ زانو زد و کپه ی طلا را بررسی کرد؛ سکه به سکه، خنجر به خنجر، گفت: «بینشون سگ ها و قطارهای مینیاتوی هست ... جرا؟» سرفه ای کردم. «گمونم صاحب قبلیش بازی های رومیزی رو دوست داشته، بازی های رومیزی از جنس طلای خالص.» «هوم!» الدرمن به بررسی ادامه داد تا مطمئن شود کل سطح قالی پوشیده شده است.
هرچقدر می گذشت، چهره اش بیشتروبیشتر درهم می رفت. «برای بدست آوردن این، از ملک خارج شدی؟ چون من بهت اجازه نداده بودم ...» گفتم: «نه خیر! شما مالک جنگل پشت حیاط پشتی هستین؛ مگه نه؟» اینگی گفت: «بله که هستن.» اربابش چپ چپ نگاهش کرد و او با عجله اضافه کرد: «چون، امممم ... آقای آلدرمن خیلی شخصیت مهمی هستن.» گفتم: «ببینین قربان! مشخصه که هارتستون موفق شده. قالی کاملا پوشیده شده. بهتره قبول کنین.» ...
نویسنده: ریک ریوردان مترجم: آرزو مقدس انتشارات: پرتقال
نظرات کاربران درباره کتاب مگنس چیس و چکش ثور
دیدگاه کاربران