کتاب کنسرت آقای خرس | پرتقال

درباره کتاب کنسرت آقای خرس

روزی روزگاری در جنگلی سرسبز و زیبا بچه خرسی چیزی را در جنگلشان می بیند که تا به حال ندیده بود و با احتیاط نزدیکش می شود و وقتی پنجه هایش را رویش می کشد ناگهان صدای ترسناکی از آن شی بلند می شود و بچه خرس را فراری می دهد. اما خرس کوچولو خیلی کنجکاو بود و روز ها، ماه ها و سال های پی در پی ای باز هم میامد و این شی عجیب را می دید. تا وقتی که دیگر خرس کوچولو، بزرگ شد و دیگر هم از صدای آن شی عجیب نترسید و در عوض با لمس آن، صدا های دل نشینی می ساخت و احساس خوش بختی می کرد. آن صداهایی که از شی عجیب می آمد او را از جنگلی که همیشه در آن جا بزرگ شده بود دور می کرد و به جایی خارق العاده می برد. کم کم خرس های دیگر هم صدای آن شی را می شنیدند و می دیدند که خرس قهوه ای باعث می شود این صدا ها از آن شی عجیب بیرون بیاید و هر شب جمع می شدند تا به آن صدا ها گوش کنند. کمی بعد دختری همراه با پدرش به جنگل آن ها آمد و برایشان توضیح داد که آن شی عجیب ...

داستانی که قسمتی از آن تعریف شد توسط این کتاب که کاملاً مصور و تمام رنگی است و تصویرگری بسیار زیبا دارد روایت شده است. تصویرگری این کتاب نامزد دریافت بیش از دَه جایزه ی معتبر و برنده ی جایزه واتراستونز با عنوان بهترین کتاب تصویری سال 2016 شناخته شده است و جلدی سخت با ورقه های گلاسه دارد و تصاویر موجود آن، آن قدر به زیبایی با داستان تلفیق شده است که بی شک مخاطب را وادار می کند تا مدتی به تصاویرش خیره شوند و از داستان زیبا و جذابی که پایانی خارق العاده دارد لذت ببرند.

بخشی از کتاب کنسرت آقای خرس

وقتی خرس مشغول نواختن بود احساس خوشبختی می کرد. آهنگ دل نشین او را از جنگل بیرون می برد و در رؤیای سرزمین عجیب و شگفت انگیز غرق می کرد! چیزی نگذشت که باقی خرس های جنگل مجذوب صدایی شدند که از آنجا می آمد. هر شب جمعیت زیادی جمع می شدند تا به آن صدای جادویی گوش کنند که از خرس و چیز عجیب بلند می شد. و بعد، یک شب، دختری همراه پدرش از آن طرف ها گذشت. آن ها به خرس گفتند که آن چیز عجیب ” پیانو ” است و به صدایی که از آن بیرون می آید ” موسیقی ” می گویند. ” با ما به شهر بیا! شهر پُر از موسیقی است. آن جا می توانی با پیانو های بزرگ برای صد ها نفر بنوازی و صدا های زیبا بشنوی؛ آن قدر زیبا که موی بدنت را سیخ کند. ” این ها را دختر و پدرش گفتند. خرس می دانست که اگر از جنگل برود، خرس های دیگر دلشان برای او تنگ می شود. اما او آرزو داشت دنیای آن طرف درخت ها را ببیند، موسیقی های زیبا تری بشنود و هر روز بهتر از روز قبل پیانو بنوازد. و خیلی زود... نام خرس روی تابلو های بزرگ و درخشان شهر بزرگ درخشید...

کتاب کنسرت آقای خرس نوشته ی دیوید لیچفیلد و ترجمه ی پیام ابراهیمی توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

• نویسنده: دیوید لیچفیلد
• مترجم: پیام ابراهیمی
• انتشارات: پرتقال