محصولات مرتبط
کتاب کله ی اسب نوشته ی جعفر مدرس صادقی است که توسط نشر مرکز به چاپ رسیده است.
"سه گانه ی کسرا" مجموعه ای سه جلدی است که داستان پرکششی از زندگی کارمندی به نام کسرا را روایت می کند. کسرا در گیرودار انقلاب هنگامی که در حال قدم زدن در خیابان بوده، بی دلیل دستگیر می شود. پس از آزادی بلافاصله با "حسین" که ادعا می کند آخرین بازمانده ی گروه تروریستی ای است که سینما رکس آبادان را به آتش کشید، آشنا می شود. کسرا که خود نیز درگیر مشکلات شخصی و خانوادگی است و متهم به خیانت به همسرش، ناگزیر درگیر جریانات عجیب و دردسرسازی می شود.
در جلد دومِ "سه گانه ی کسرا" یعنی "کله ی اسب"، کسرا بی هدف و بی انگیزه در پارک ها پرسه می زند که با دختری کُرد آشنا می شود. دختر برای درمان برادرش به تهران آمده و خانوادهاش در درگیری های استقلال طلبانه ی کردستان فعالیّت دارند. این دختر کرد تبار در طی داستان میشود هدفِ سفرهای گاه و بی گاه و بی هدف کسرا. کسرا از شهری به شهر دیگر سفر می کند؛ امّا نه برای رهایی موقت از درگیری ها و مسئولیت هایش، کسرا مقصود این سفر را جبهه و نهایتاً مرگ ترسیم کرده است و قصد دارد با کشته شدن در جبهه سفر خود را با پایان برساند. نویسنده با عبور دادن داستان از مسیر این وقایع تاریخی -همچون انقلاب، درگیری های کردستان و نهایتاً جبهه و دفاع مقدس- قصد داشته تا دِین خود را نسبت به تاریخ ادا کرده و مردم را تا حدودی با آن آشنا کند.
درواقع هنر داستان نویسی، یعنی همین چیزی که در آثار آقای مدرس صادقی می بینیم؛ اینکه با صراحت و شیوایی، قصه بگویی، خواننده را مجذوب کنی و وادارش کنی کلامت را بی وقفه دنبال کند و در عین حال نظرات و دیگاهت را در لا به لای سخنانت برای مخاطبت مطرح کنی؛ آن هم نظراتی در زمینه های خشکی مثل سیاست. در نهایت، اگر از خواندن رمان های ایرانی لذت می برید و در عین حال می خواهید از تاریخ و سیاست بیشتر بدانید، آثار این نویسنده از بهترین گزینه های پیش روی شماست.
برشی از متن کتاب
کسرا از در بیمارستان که بیرون آمد، نفس راحتی کشید. چند قدم دورتر، برگشت به پشت سرش نگاه کرد و وقتی که دید کسی دنبالش نمیآید، باز هم نفس راحتی کشید. به پارک که رسید، آهسته تر قدم برداشت. پاهاش را روی ریگفرش خیابان کشید و روبان قرمز جهان را دور مچ دستش گره زد و ناگهان زد زیر خنده. چند نفر برگشتند به او نگاه کردند. شاید خیال میکردند به سرش زده. به این خیال آنها هم خندید. خنده اولش به خودش بود که توی بیمارستان از پیرهمردها ترسیده بود و خیال کرده بود میخواهند آنجا زندانیاش کنند. اوّل وقتی که پیرهمرد دومی گفته بود بهتر است همانجا بماند. بعد، وقتی که پیرهمرد اوّلی او را برده بود دم در. و بعد، وقتی که دیده بود در قفل است. چهقدر ترسیده بود! بیهوده! و رفتار آنها چهقدر محترمانه بود! چه بیمارستان خوبی بود! جهان حق داشت. جهان! چه اسم خوبی! چند بار تکرار کرد. جهان. جهان. جهان. چقدر بهش میآمد. پهلوی باغچهی گرد پایین خیابان ریگفرش اصلی، از یک مرد عینکی که داشت از روبهرو میآمد پرسید «آقا، اسم این گلها چیه؟» مرد عینکش را پایین کشید، از بالای عینک نگاهی به گلهای باغچه انداخت و بدون معطلی گفت «سیکلمه، جانم.» رفت جای بازی بچهها. همان جا ایستاد که روز اوّلی که جهان را دیده بود ایستاده بود. پهلوی سُرسُرهها. چند دقیقهای ایستاد. اما بچهها دیگر سرخوش و سرحال نبودند. یا او اینطور خیال میکرد. دیگر مثل آن روزی نبود که وقتی بچهها را نگاه میکرد به چیزه دیگری فکر نمیکرد. حالا بچهها را که نگاه میکرد، به یاد جهان میافتاد. به یاد این میافتاد که سه روز با جهان دوست بود و توی این سه روز هیچ کاری نکرده بودند- سوار الاکلنگ هم نشده بودند. فقط سوار تخته سنگی شده بودند که با اینکه بزرگ بود، اما برای دو نفر هم جا به اندازهی کافی نداشت. به یاد کلّههای از ته تراشیده افتاد، به یاد کلّهی اسب، به یاد درخت های همرو، به یاد باغ صبا، به یاد کُردستان، به یاد جنگ، به یاد دفترچهی خاطرات، به یاد سطل آشغال، به یاد بیمارستان، به یاد زنش... بعد، به یاد شمارهای افتاد که توی جیبش بود. مردّد بود. از جهان خبری نداشت. چه عیبی داشت تلفن میکرد؟ رفت تا تلفن های راه دور. از سیگار فروش نزدیک کابین پول خُرد گرفت و رفت توی همان کابینی که جهان آن روز رفته بود. مثل جهان درِ کابین را باز گذاشت و مثل جهان گوشی را برداشت و از روی کاغذی که به دیوارهی کابین بود کُد را خواند و مثل جهان شماره گرفت و مثل جهان به گوشهی کابین تکیه داد و وقتی که از آن طرف صدای بوق شنید، در کابین را بست. صدای مردی گفت«بله.» کسرا گفت «با جهان کار دارم. جهان اونجاست؟» شنید مرد به کسی گفت «با جهان کار داره.» و صدای دخترانهای گفت «با جهان؟» و بعد، همان صدای دخترانه از نزدیک گفت «با کی کار داری.» کسرا گفت «با جهان؟» صدای دخترانه گفت «جهان کیه؟» «جهان. جهان اونجا نیست؟» «نه. ما جهان نداریم.»
صفحات 93 و 94
نویسنده: جعفر مدرس صادقی انتشارات: مرکز
جعفر مدرس صادقی
جعفر مدرس صادقی کیست؟
جعفر مدرس صادقی نویسنده، ویراستار و مترجم معاصر ایرانی در 29 اردیبهشت ماه سال 1333 در اصفهان متولد شد. تالیف چندین رمان، مجموعه داستانهای کوتاه و ویرایش برخی از متون کلاسیک فارسی او را به چهره شناختهشدهای در بین علاقهمندان ادبیات تبدیل ساخته است. معروفترین اثر جعفر مدرس صادقی رمان گاو خونی است. در ادامه، نگاهی به آثار و بیوگرافی جعفر مدرس صادقی خواهیم داشت.
زندگینامه جعفر مدرس صادقی
جعفر مدرس صادقی در اصفهان متولد شد، تحصیلات ابتدایی و دبیرستانش را در اصفهان گذراند و در سال 1351، با قبولی در دانشگاه، برای ادامه تحصیل راهی تهران شد. در تهران وارد کار مطبوعات شد و فعالیت خود را با گزارشنویسی برای روزنامه اطلاعات آغاز کرد. در سال 1353 به روزنامه آیندگان رفت و در آنجا به کار ترجمه، معرفی و نقد کتاب در بخش فرهنگ و ادب این روزنامه مشغول شد. مدرس صادقی همواره به مطالعهی آثار ادبی علاقهمند بود و گاهی مطالبی نیز مینوشت. اولین داستان کوتاه او در سال 52 و در سن 19 سالگی در ماهنامه رودکی منتشر شد. مدرس صادقی در کنار کار مطبوعات، نوشتن را نیز دنبال میکرد. اولین مجموعه داستانی او با عنوان بچهها دیگر بازی نمیکنند در سال 1356 و اولین رمان او با نام نمایش در سال 1359 منتشر شد. تا اینکه با انتشار رمان گاو خونی در سال 1362 به شهرت رسید. رمان گاوخونی در سال 1374 به زبانهای انگلیسی، عربی و کردی ترجمه شد و بارها به تجدید چاپ رسید. همچنین فیلمی با همین عنوان به اقتباس از این اثر در سال 1383 توسط بهروز افخمی ساخته شد. این فیلم در جشنواره بینالمللی فیلم کن و بعدها در جشنواره بینالمللی فیلم ونکوور و چند جشنواره بینالمللی فیلم در آسیا به نمایش درآمد. از دیگر آثار ترجمه شده جعفر مدرس صادقی به زبان انگلیسی میتوان به رمان کله اسب اشاره کرد. مدرس صادقی نویسنده بیش از 17 رمان و 6 مجموعه داستان کوتاه است. او علاوه بر داستاننویسی در حوزه ترجمه و ویرایش متون کلاسیک ادبیات فارسی نیز فعالیت کرده و کتابی تحت عنوان اندر آداب نوشتن نیز منتشر ساخته است. سبک داستاننویسی مدرس صادقی بهصورت گزارشنویسی و خالی از توصیفات اضافی است. او در بند واقعنمایی نیست و پدیدهها و وقایع شگفت نیز در آثار او به چشم میخورد. سبک نوشتاری روان و ساده او خواننده را غرق اثر کرده و امکان تصور فضای داستان را به راحتی فراهم میکند. کتابهای خاطرات اردیبهشت، بهشت و دوزخ، آن طرف خیابان و بیژن و منیژه از دیگر آثار جعفر مدرس صادقی هستند.
مطالعهی بیشتر: آثار و زندگینامه مصطفی مستور
کتاب های جعفر مدرس صادقی
- کتاب گاو خونی
- کتاب سه استاد
- کتاب اندر آداب نوشتن
- کتاب سه توپ
- کتاب بالن مهتا
- کتاب کنار دریا، مرخصی و آزادی
- کتاب ناکجا آباد
- کتاب شریک جرم
- کتاب سرزمین عجایب
- کتاب بهشت و دوزخ
- کتاب وقایع اتفاقیه
- کتاب قسمت دیگران
- کتاب کله اسب
- کتاب کافهای کنار آب
- کتاب شاه کلید
- کتاب بیژن و منیژه
- کتاب آن طرف خیابان
- کتاب سفر کسرا
- کتاب خاطرات اردی بهشت
- کتاب دیدار در حلب
- کتاب توپ شبانه
- کتاب من تا صبح بیدارم
- کتاب روزنامه نویس
ترجمه های جعفر مدرس صادقی
مدرس صادقی علاوه بر نویسندگی در حوزه ترجمه آثار ادبی نیز فعالیت داشته است. از آثار ترجمه شده او میتوان به لاتاری، چخوف و داستانهای دیگر، هفت داستان کوتاه از شرلی جکسون، آن تایلر، آن بیتی، جان آپدایک، ریموند کارور، توبیاس وولف و کازوئو ایشی گورو و نیز ترجمه چندین مقاله اشاره کرد.
ویرایش متن آثار ادبی جعفر مدرس صادقی
علاقه مدرس صادقی به ادبیات کهن ایرانی سبب شده که او در کنار نویسندگی به تصحیح متون ادبی کلاسیک بپردازد. او بیش از 12 کتاب از آثار کلاسیک ایران همچون ترجمه تفسیر طبری، مقالات شمس، تاریخ بیهقی، عجایب نامه، مقالات مولانا، تاریخ سیستان، سیرت رسولالله، سرگذشت حاجی بابای اصفهانی،سفرنامهی ناصر خسرو و.... را ویراستاری و تصحیح کرده است.
خرید کتاب های جعفر مدرس صادقی از کتابانه
برای مشاهده لیست کتاب های جعفر مدرس صادقی میتوانید به فروشگاه اینترنتی کتاب کتابانه مراجعه نمایید. کتابانه امکان دسترسی سریع، آسان و خرید مجموعه کاملی از بهترین آثار مدرس صادقی را برای علاقهمندان به رمانها و داستانهای جذاب ایرانی در سراسر کشور فراهم ساخته است. در هر کجای کشور که هستید، کتابهای موردعلاقه خود را با بهترین قیمت در کتابانه سفارش دهید و در سریعترین زمان در مکان دلخواهتان تحویل بگیرید.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران