محصولات مرتبط
خرید کتاب چهل سالگی نوشته ناهید طباطبایی
داستان این کتاب درباره زنی به اسم آلاله است که در آستانه چهل سالگی قرار دارد و حالا، درست زمانی که در حال رسیدن به این سن حساس میباشد، افکارش مشوش شده و حس میکند از تمام آرزوهای دور و درازش جا مانده است. فرهاد، همسر آلاله، بهگونهای شخصیتپردازی شده است که در تمام طول داستان او را یک مرد با درک و شعور بالا میبینیم که این درک بالا درست زمانی که سر و کله هرمز، مردی که حدود بیست سال پیش عشق سابق همسرش بوده پیدا میشود، بیشتر به چشم میآید. نویسنده با ارائه شخصیت مردی که تلاش میکند حامی و باشعور باشد و همسرش را در قفس پنهان نمیکند الگویی از یک مرد خوب را به جامعه معرفی کرده است. این کتاب که چندین بار تجدید چاپ شده، یکی از موفقترین رمانهای کوتاهی است که در دو دهه اخیر به چاپ رسیده است. با اقتباس از این کتاب در سال 1388 فیلم سینمایی با همین نام توسط "علیرضا رئیسیان" و با بازی "محمدرضا فروتن" و "لیلا حاتمی" روی پرده سینما رفت که با اقبال خوبی هم روبهرو شد. نثر روان و ساده کتاب، هرگز شما را دچار سردرگمی نمیکند و تا انتها میدانید که با چه نوع داستانی روبهرو هستید. روایتهای زنانه این رمان تنها مناسب زنان نیست، این رمان، بهگونهای است که تمام افراد میتوانند از خواندن آن لذت ببرند. داستان ریتم منظمی دارد و واژه خوشبختی را از نگاهی دیگر تعبیر میکند، خواندن این کتاب به تمام کسانی که هنوز دنیا را به طور کلی خاکستری نمیبینند توصیه میشود.
برشی از متن کتاب
به اداره که برگشت ظهر بود. سبکتر شده بود. بلوزش را به خانم شیرازی نشان داد و منتظر شد تا او طبق معمول بگوید گران خریدی اما او ابروهایش را درهم کشید و گفت: نگفتی میروی خرید. آلاله فهمید که خیط کرده. گفت: رفتم جایی کار داشتم، این بلوز را هم خریدم دو هزار تومان. خانم شیرازی نگاهی به بلوز انداخت و گفت: گران خریدی. آلاله خندید. خانم شیرازی همیشه از این که به او بفهماند در خرید کردن ناشی است، لذت میبرد. بعد با هم ناهار خوردند. بعد از ناهار سرش را به بایگانی کردن نامههایش گرم کرد. تا ساعت چهارونیم باید در اداره میماند و میخواست به هیچ چیز فکر نکند. وقتی چای بعد از ناهار را آوردند، با خانم شیرازی روی مبلهای وسط اتاق نشستند تا مثل هر روز چایشان را با خرما بخورند. آلاله موقع خوردن اولین جرعه چای نگاه کنجکاو خانم شیرازی را دید و فهمید به زودی یکی از آن گپهایی که با چند سوال شروع میشد و بعد میرفت و میرفت تا بالاخره از یک جایی سردرآورد و این بستگی به خانم شیرازی داشت که چطور موضوع صحبت را ادامه بدهد. آلاله در این زمینه هیچ استعدادی نداشت. در واقع ترجیح میداد شنونده باشد، چون میدانست خانم شیرازی احتیاج دارد با کسی حرف بزند و با آلاله راحت بود. سالها هم اتاقی بودن به او آموخته بود که آلاله میتواند دوست بسیار خوبی باشد و او را درک کند. خانم شیرازی جرعهای چای نوشید و شروع کرد: -یک دو سه روزی است که حالت چندان خوش نیست؟ آلاله فکر کرد همیشه از من شروع میکند تا به خودش برسد و جواب داد: -تو که میدانی من پاک خلم. -نه جدی میگویم، اگر فرهاد را نمیشناختم فکر میکردم او اذیتت میکند و یا نکند شقایق مشکلی پیدا کرده؟ -نه بابا، بیچارهها! -خوب، پس چی؟ آلاله که از کنجکاوی لجش گرفته بود یک دفعه هوس کرد او را دست بیندازد. حالا که قرار بود گپ بزنند بهتر بود یک کمی هم تفریح کند. فنجانش را گذاشت روی میز ، چند ثانیه به خانم شیرازی زل زد و وقتی دید حسابی منتظر است گفت: -راستش از پیری میترسم! خانم شیرازی یکدفعه منفجر شد: -چی؟ از پیری میترسی؟ خحالت بکش. یکی نداند فکر میکند که حالا شصت سالشه.
نویسنده: ناهید طباطبایی ناشر: چشمه
مشخصات
- نویسنده ناهید طباطبایی
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 17
- تعداد صفحه 90
نظرات کاربران درباره کتاب چهل سالگی - ناهید طباطبایی
دیدگاه کاربران