loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب سایه وحشت 1 (چرا از زنبورها می‌ترسم)

5 / -
موجود شد خبرم کن

درباره‌ی کتاب سایه وحشت 1 (چرا از زنبورها می‌ترسم)

کتاب چرا از زنبورها می‌ترسم اولین جلد از مجموعه‌ی سایه وحشت، اثر آر. ال. استاین با ترجمه‌ی رویا خادم‌الرضا توسط نشر ویدا به چاپ رسیده است. کتاب چرا از زنبورها می‌ترسم روایتگر داستانی هیجان‌انگیز و خارق‌العاده از تغییرات زندگی پسری دوازده ساله به اسم ”گری لاتز” است. شرایط زندگی گری خیلی سخت و آزار دهنده است، تقریباً او از همه چیز می‌ترسد و هیچ کس او را به حساب نمی‌آورد.

همه بچه ها و هم سن و سالانش فکر می کنند او پسری دست و پا چلفتی ست و بچه هایی هم که فکر می کنند کمی از دیگر هم سن و سالانشان هیکلی تر هستند و حس قلدرانه ای دارند، علاقه مند کتک زدن گری هستند و او هر وقت که آن ها را می بیند یک فصل کتک می خورد. از این ها گذشته حتی خواهر کوچک ترش ” کریستی ” هم از او خوشش نمی آید و سعی می کند همیشه راهی پیدا کند تا او را بترساند، بعد هم قاه قاه بخندد.

از خواهر گری هم که بگذریم باید گفت که او هیچ دوستی ندارد و تنها سرگرمی اش بازی های کامپیوتری انلاین است و فقط طی انجام بازی کامپیوتری، دیگر از گربه ی خواهرش و حشره ها، علی الخصوص زنبور ها نمی ترسد. گری واقعا از دیدن زنبور ها وحشت دارد و از شانس بدش هم همسایه آن ها پشت خانه شان یک زنبور داری بزرگ و پر از زنبور دارد و از آن جایی که می داند گری از زنبور ها می ترسد همیشه سعی می کند زنبور هایش را سمت گری راهی کند و از ترساندن گری لذت ببرد.

همه ی این ها دست به دست هم می دهند تا گری از زندگی ای که دارد ناراضی باشد و دعا کند تا اگر شده حتی برای مدت کوتاهی جایش را با کسی عوض کند و از قضا روزی که داشت با کامپیوترش بازی می کرد پیامی آنلاین با مضمون این که سازمانی می تواند جای اشخاص را به مدت یک هفته با یکدیگر عوض کند، برایش فرستاده شد. برای گری خیلی هیجان انگیز بود که بتواند این کار را انجام دهد و تصمیم گرفت فردا بعد از مدرسه به آدرسی برود که این پیام را فرستاده بودند. آدرس این سازمان خیلی به مدرسه گری نزدیک بود و فردای آن روز گری با مسئول این سازمان ملاقات کرد و اطلاعات دقیقی به دست آورد.

این سازمان می توانست جای گری را با هر پسر یا دختری که گری انتخاب کند تعویض کند و جسم و ذهنش را در بدن آن فرد بگذارد، به گونه ای که هیچ کس متوجه نشود و در عوض جسم و ذهن آن فرد هم در بدن گری قرار بگیرد و به جای آن زندگی کند. این معامله برای گری که از زندگی خودش خسته شده بود بهترین اتفاق ممکن بود و او را در انجام تصمیمش راسخ تر می کرد تا این که فردی پیدا شد تا قبول کند به جای گری زندگی کند و زمان جا به جایی فرا رسید. اما گری بیچاره خبر نداشت که اتفاقاتی دست به دست هم می دهند تا جسم و ذهنش در بدن زنبوری قرار گیرد و ادامه ی زندگی خود را باید جای زنبوری کوچک زندگی کند و با مشکلات زندگی زنبور ها دست و پنجه نرم کند و...

بخشی از کتاب سایه وحشت 1 (چرا از زنبورها می‌ترسم)

نور سفید رنگ شدید و کور کننده ای جلوی چشمانم فلاش شد. سعی کردم فریاد بزنم اما نفسم در گلویم شکست. نور روشن و روشن تر شد و بعد در استخری از سیاهی غرق شدم.

یک جای کار اشکال داشت.

رنگ ها برگشتند. اما هنوز همه چیز محو بود. تقلا کنان سعی کردم روی اجسام دقیق شوم اما نمی توانستم آن ها را واضح ببینم. بدن جدیدم هم درست نبود و من به پشت دراز کشیده بودم و احساس کردم نور کم و کمتر می شود.

آیا این واقعاً بدن بلند قد و عضلانی درک دیویس بود؟

مطمئناً این طور نبود.

از خودم پرسیدم که این حقه است؟ آیا عکسی که نشانم داد تقلبی بود؟ طرف از آن چه در عکس نشان دادند کوتاه تر بود؟

دستم را دراز کردم تا شکمم را لمس کنم. اما دستم هم عجیب و غریب شده بود!

خیلی کوچک بود و بازویم هم گویی می توانست از چند جا خم شود! چه اتفاقی افتاده بود؟ از ترس به خودم لرزیدم. چرا این قدر احساس عجیبی داشتم؟

هنگامی که بالاخره بدنم را لمس کردن فریاد کشیدم: ” وای! اه... ” پوست صاف و نرم بود و با لایه ی نازکی از موی کرک مانندی پوشیده شده بود. سعی کردم فریاد بزنم: ” کمک. خانم کارمن. کمک. یک اشکالی پیش آمده است. ” اما صدایم هم اشکال داشت. خیلی نازک و ریز شده بود. مثل صدای یک موش کوچک. به شکم چرخیدم و سعی کردم بلند شوم. دست هایم را باز کردم تا تعادلم را حفظ کنم و هنگامی که متوجه شدم پاهایم روی زمین نیستند آه کشیدم. من در حال پرواز بودم‌.

با صدای جیرجیرکی ام فریاد زدم: ” چه اتفاقی برایم افتاده است؟ ”

به جلو پریدم و محکم با در قفسه ی لیوان های آشپزخانه برخورد کردم.

” آی. کمک ”

بازو های عجیب و غریبم را به اطراف حرکت دادم. و متوجه شدم که می توانم جهت پروازم را کنترل کنم.

چند عضله ی عجیب در پشتم احساس می کردم که حرکت می کردند.

عضلاتم را امتحان کردم و به طرف پنجره ی آشپزخانه پریدم. خسته و داغان روی لبه ی پنجره فرود آمدم. سرم را به طرفی چرخاندم و ناگهان از ترس نفسم بند آمد. تصویر هیولای بی نهایت ترسناکی روی شیشه افتاده بود. جانور دو چشم درخشان بزرگ داشت و مستقیم به من زل زده بود.

سعی کردم جیغ بکشم اما بیشتر از آن ترسیده بودم که بتوانم صدایی تولید کنم. تصمیم گرفتم فرار کنم. پاهایم را تکان دادم و دویدم. هیولای روی شیشه ام دوید. ایستادم و به شیشه ی پنجره نگاه کردم. هیولا هم ایستاد و به من زل زد. گفتم: ” اه... نه. خواهش می کنم. نه. خواهش می کنم حقیقت نداشته باشد. ” دست دراز کردم و سعی کردم جلو ی چشمانم را بگیرم. جانور هم همین کار را کرد. ناگهان حقیقت وحشت انگیز را فهمیدم.



  • نویسنده: آر. ال. استاین
  • مترجم: رویا خادم‌الرضا
  • انتشارات: ویدا

درباره آر. ال. استاین نویسنده کتاب کتاب سایه وحشت 1 (چرا از زنبورها می‌ترسم)

رابرت لارنس استاین ملقب R.L. Stine، نویسنده پرفروش کتاب کودکان در 8 اکتبر 1943 واقع در «ایالت اوهایو» متولد شد. تمام مخاطبان کتاب، این نویسنده مشهور را با رمان کودک و نوجوان، آن هم از نوع دلهره‌آورش، می‌شناسند؛ البته می‌توان چند آثار نیز برای بزرگسالان در میان نوشته‌های او مشاهده کرد. ...

نظرات درباره کتاب سایه وحشت 1 (چرا از زنبورها می‌ترسم)


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب سایه وحشت 1 (چرا از زنبورها می‌ترسم)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل