کتاب هورتون جوجه از تخم در می آورد (قصه های یک جورکی 11)
- انتشارات : افق
- مترجم : رضی هیرمندی
محصولات مرتبط
کتاب هورتون جوجه از تخم در می آورد، یازدهمین جلد از قصه های یک جورکی نوشته ی دکتر زیوس و ترجمه ی رضی هیرمندی توسط نشر افق به چاپ رسیده است.
روزی از روزها، پرنده ای تنبل به نام مِی زی بالای یک درخت، در لانه روی تخماش نشسته بود. او از یک جا نشستن خسته شده بود و دلش می خواست کس دیگری به جای او روی تخم بنشیند تا او بتواند کمی تفریح کند. یک روز فیلی به نام هورتون از کنار لانهی او می گذشت که می زی با خواهش و تمنا از او خواست چند ساعت به جایش روی تخم بنشیند تا خودش کمی استراحت کند. بعد از کلی خواهش، هورتون قبول کرد و به می زی قول داد تا برگشتن او از روی تخم تکان نخورد! اما نشستن یک فیل بالای درخت و در لانهی یک پرنده کار آسانی نبود! او با سعی زیاد درخت را خم کرد و چند ستون زیر آن گذاشت؛ بعد با سختی زیاد خودش را بالا کشید و خیلی آرام روی تخم نشست! ساعت های زیادی گذشت، اما خبری از می زی نشد. روزها و هفته ها گذشت و هورتون همچنان سر قولش ماند و از روی تخم تکان نخورد! پاییز رسید و هوا سرد شد هورتون باز هم همانجا بالای درخت ماند و تخم پرنده را گرم نگه داشت تا اینکه...
مجموعهی فوق در 15 جلد مختلف با عناوینی چون "اگه سیرک دست من بود"، "هیچ وقت گفته بودم چقدر خوشبختی؟"، "هورتون جوجه از تخم درمی آورد"، "فکرش را بکن این ها را در خیابان مالبری دیدم" و... برای کودکان به چاپ رسیده است. هر یک از کتاب های این مجموعه قصهی کوتاه بامزه و جذابی دارد که با لحنی آمیخته به طنز و در فضایی خلاقانه و گاه فانتزی روایت شده است. تصاویر جذاب و طنز آلود، هم خوانی مناسبی با فضای قصه ها و کاراکترهای مجموعه دارد و بر جذابیت اثر می افزاید.
برشی از متن کتاب
در همین احوال فیلی از آنجا می گذشت به نام هورتون پرندهی تنبل لبخند زد و گفت: "سلام! می بینم که کاری نداری، من هم که به استراحت احتیاج دارم پس بی زحمت تشریف بیار توی لانه، جای من روی تخم بنشین." فیل خندید و گفت: "به حق حرف های نشنیده! من که نه بالی دارم، نه پری. چه جوری روی تخم پرنده ای مثل تو بنشینم؟ نه، با عقل جور در نمی آید، سرکار خانم. تخم پرنده، کوچکه، من هم که خیلی گنده ام." پرنده گفت: "جیک جیک، چه حرف ها خودم هم می دانم شما کوچک نیستی، آقا ولی مطمئنم که بی دردسر از پس این کار برمی آیی. آرام می نشینی روی تخم. همین و بس. چقدر شما ماهی! بیا آقا. بیا جون من." فیل گفت: "گفتم که نمی توانم، سرکار خانم." پرنده التماس کرد: "خواهش ش ش می کنم! زود برمی گردم، آقا. قول می دهم، از آن قول های حسابی. جای دوری نمی روم که! تا چشم به هم بزنی برگشته ام." فیل گفت: "حالا که اصرار می کنی، باشه. می خواهی بروی مرخصی؟ خب، بپر برو. من جای تو روی تخم می نشینم، حواسم هست نشکند. حرف من حرفه، قول من قوله." می زی گفت: "جیکو!" و چهچهه زنان پر زد و رفت. فیل زیر لب گفت: "اوممم... اول از همه، بگذار ببینم چه کار می توانم بکنم... اول باید زیر درخت پایه بزنم تا محکم تر بشود. کمِ کم یک تن وزن دارم." بعد با احتیاط نرم و آهسته از تنهی درخت چهار دست و پا بالا رفت همان جا که تخم کوچولو بود. آن وقت هورتون فیله لبخند زد: "حالا خوب شد." و گرفت نشست، نشست و نشست و باز هم نشست... فیل بینوا تمام روز همین طور نشست و تخم را گرم نگه داشت... تمام شب، در طوفان های وحشتناک نشست. رگبار بارید و رعد غرید و برق برقید! آخرش...
(کتاب های فندق) نویسنده: دکتر زیوس مترجم: رضی هیرمندی انتشارات: افق
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران