کتاب هالیوود | چارلز بوکفسکی

درباره‌ی کتاب هالیوود

این رمان را می‌توان شرح حالی از "بوکوفسکی" دانست؛ زمانی که او به درخواست یکی از کارگردانان مشغول نوشتن یک فیلمنامه بوده است. فیلمنامه موضوعی آزاد دارد که انتخاب آن بر عهده نویسنده است.

"بوکوفسکی" در داستان، حقایق ساخت یک فیلم را در هالیوود بازگو می کند و به این می پردازد که چگونه فیلمنامه "خراباتی" را نوشت. داستان فیلمنامه "خراباتی" سرگذشتی از "بوکفسکی" را برایمان نمایان می کند. زمانی که او یک بَد مستِ دائم الخمر بوده است. کتاب از زبان طنز و گیرایی برخوردار است که می توان این خصلت ها را تقریبا به تمامی آثار "بوکوفسکی" نسبت داد.

در کتاب، نامهایی از اشخاص مشهور آورده شده که تغییر کرده اند اما برخی دیگر به همان صورت آورده شده اند. البته تشخیص نام ها، کار بسیار مشکلی نیست اما مترجمِ اثر، نام اصلی تمام کسانی که در داستان حضور دارند را به همراه نام مستعارشان در انتهای کتاب آورده است. بسیاری کتاب عامه پسند "بوکوفسکی" را بهترین اثر او می دانند، اما "هالیوود" به لحاظ ادبی جایگاه خود را دارد و مطالعه آن خالی از لطف نیست.

بخشی از کتاب هالیوود

" توی بارِ موسو روی پیشخان یله داده بودم. سارا رفته بود دست شویی. از موسو خوشم می آمد، دقیقاً از خود بار، ولی از غرفه ای که در آن نشسته بودم خوشم نمی آمد. به اسم جای جدید می شناختندش. جای قدیمی آن طرف بود و ترجیح می دادم آن جا غذا بخورم. تاریک تر و ساکت تر بود. خیلی وقت پیش عادت داشتم به جای قدیمی بروم و آن جا غذا بخورم، ولی کم پیش می آمد چیزی سفارش بدهم. به صورت غذا نگاه می کردم و به شان می گفتم که هنوز انتخاب نکرده ام و پشت سر هم مشروب سفارش می دادم. بعضی زن هایی که خودم به این جا می آوردم خیلی خوش نام نبودند و همان طور که ته لیوان ها را بالا می آوردیم، دعواهای پر سر و صدای مان شروع می شد و به دنبالش هم فحاشی و دمر شدن لیوان ها و سفارش دوباره. معمولاً کرایه  تاکسی شان را می دادم و به شان می گفتم گورشان را گم کنند و بعد خودم به تنهایی نوشیدن را ادامه می دادم. بعید می دانم هیچ وقت پولی را که به شان می دادم خرج تاکسی کرده باشند. ولی بهترین چیز بار موسو این بود که وقتی بعد از آن همه گندکاری دوباره بر می گشتم باز هم با آغوش باز از من استقبال می شد. خیلی عجیب بود "

کتاب هالیوود اثر چارلز بوکوفسکی با ترجمه‌ی کتابهای پیمان خاکسار توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

نویسنده

"هاینریش چارلز بوکوفسکی"، نویسنده و شاعر آمریکایی است که در سال 1920 و در شهر "آندرناخ آلمان" متولد شد. مادرش یک آلمانی اصیل، و پدرش یک دو رگه آلمانی – آمریکایی بود. در سال 1923 و پس از جنگ جهانی اول که اقتصاد آلمان رو به ورشکستگی رفته بود، خانواده "بوکوفسکی" به "بالتیمور" آمریکا مهاجرت کردند. پس از گذشت مدتی و پس انداز مقداری پول، آن ها "بالتیمور" را به مقصد "لس آنجلس"، در جایی که خانواده پدری "بوکوفسکی" زندگی می کرد، ترک کردند. "چارلز بوکوفسکی" دوران دبیرستان خود را در لس آنجلس به اتمام رساند و پس از آن دو سال از وقت خود را صرف تحصیلات دانشگاهی در همان شهر کرد. او در دانشگاه به تحصیل در رشته های ادبیات، هنر و روزنامه نگاری پرداخت. وی در سن 23 سالگی، نخستین داستان کوتاه خود را که «عواقب یک یادداشت بلندِ مردود» نام داشت، در مجله ای به چاپ رساند. "بوکفسکی" چند سالی را در اداره پست مشغول به کار بود. او در کنار این کار هم شعر می گفت و هم داستان هایی می نوشت. اما بعد از آن که قراردادی با نشریه ی "جان مارتین" منعقد کرد، بی وقفه به نوشتن می پرداخت. "جان مارتین" قرار را بر آن گذاشت تا در قبال دریافت داستان و دست نوشته های "چارلز" ماهانه مبلغ 100 دلار برای او حواله کند. نخستین داستانی که پس از عقد این قرارداد به چاپ رسید، "پستخانه" نام داشت. این رمان در واقع حاصل تجربیاتی بود که از پستخانه ی محل کار "بوکوفسکی" سرچشمه می گرفت. "بوکفسکی" سرانجام در سال 1994 میلادی، چند ماه پس از انتشار آخرین رمانش، بر اثر سرطان ریه درگذشت. برخی دیگر از آثار این نویسنده عبارت اند از:  1. هزار پیشه.  2. زن ها.  3. ساندویچ ژامبون.  4. موسیقی آب گرم.  5. هالیوود.  6. زیباترین زن شهر.  7. داستان های جنون معمولی.  "بوکفسکی" سرانجام در سال 1994 میلادی، چند ماه پس از انتشار آخرین رمانش، بر اثر سرطان ریه درگذشت.

• نویسنده: چارلز بوکفسکی
• مترجم: پیمان خاکسار
• انتشارات: چشمه