loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب مگس ها | ژان پل سارتر

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
85,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب مگس ها ژان پل سارتر

کتاب مگس‌ها اثر ژان پل سارتر با ترجمه‌ی مهدی روشن‌زاده توسط نشر ثالث به چاپ رسیده است. نمایشنامه «مگس ها» در سال 1942، در بحبوحۀ حملۀ آلمان نازی به فرانسه، منتشر شد. در آن دوره این نمایشنامه سیاسی تلقی شد و سر و صدای زیادی به پا کرد. داستان اقتباسی از افسانه‌ی «الکترا» می‌باشد و در سه پرده روایت می‌شود. «الکترا» دختر آگاممنون و کلامنتسترا است. هنگامی که آگاممنون از جنگ تروآ باز می‌گردد، همسرش «کلامنتسترا» به کمک اژیست، معشوقه‌اش، او را به قتل می‌رساند و آن دو قدرت را در دست می گیرند.

اژیست پس از آن که بر تخت ‌پادشاهی می نشیند الکترا را به کنیزی گرفته، و دستور قتل «اورست» برادر الکترا را صادر می کند. اژیست برای فرار از گناه خود، مردم را سرگرم خرافه‌پرستی می‌ سازد. الکترا برای نجات جانِ برادر خود، اورست را فراری می دهد و از خانه دور می کند.

در نمایشنامۀ «مگس‌ها»، داستان در پردۀ اول در میدان «آرگوس»‌، شهری تاریخی در یونان قدیم آغاز می‌شود و صحنه‌ای را نشان می‌دهد که پیرزنان سیاه‌پوشی در حال حرکت، سرود‌خوان به دور مجسمه‌ای می‌چرخند؛ امروز، روز جشن مردگان است و دو شخصیتِ «اورست» (همان اورستس) و «لوپداگوگ» تازه به شهر آرگوس وارد شده‌اند و شروع به گفت‌و‌گو می‌کنند.

هنگامی که اورست به آرگوس قدم می‌گذارد، اژیست پادشاه شده است و خواهرش الکترا نیز به عنوان خدمتکار او در قصرش حضور دارد. در پردۀ دوم می‌خوانیم که چطور الکترا با جمعیت دربارۀ آزادی و پدر خود سخن می‌گوید و اورست نیز مردم را به اعتراض و طغیان دعوت می‌کند، اما ژوپیتر مانع از آن می‌شود. در این داستان شخصیت‌هایی مانند الکترا و اورست نشان‌دهندۀ آزادی‌خواهی و شجاعت هستند.

بخشی از کتاب مگس ها؛ نشر ثالث

ژوپیتر      ناله و شکایت کن: تو شاهی هستی همانند همه شاهان

اژیست      تو کی هستی؟ اینجا چه می‌کنی؟

ژوپیتر      مرا به جا نمی‌آوری؟

اژیست      از این‌جا بیرون برو، یا به نگهبانان دستور می‌دهم کتکی مفصل به تو بزنند.

ژوپیتر      مرا به جا نمی‌آوری؟ با این وجود مرا دیده‌ای. در عالم رویا بود. حقیقت آن است که من چهره‌ای مخوف‌تر داشتم. ( رعد، آذرخش، ژوپیتر چهره‌ای هراسناک به خود می‌گیرد.) این‌طور نبود؟

اژیست      ژوپیتر!

ژوپیتر      بالاخره معما حل شد. (دوباره خندان می‌شود، به مجسمه نزدیک می‌گردد.) این منم، هان؟ آیا اهالی آرگوس این گونه‌اند که هرزمان خواسته‌ای دارند،‌به یاد من می‌افتند؟ خب معلوم است، به ندرت ممکن است که خدایی نظاره‌گر تمثالِ خود، رو در رو باشد. (مکث) چقدر زشتم! با این حساب نباید زیاد دوستم داشته باشند.

اژیست     از شما ترس دارند.

ژوپیتر      بسیار عالی! هیچ نیازی نیست که محبوب همه باشم. آیا تو خودت، مرا دوست داری؟

اژیست     از من چه می‌خواهید؟ آیا به قدر کافی مکافات پس نداده‌ام؟

ژوپیتر      نه به قدر کافی!

اژیست      بر سرِ این نقش، نابود می‌شوم.

ژوپیتر      مبالغه مکن! تو به اندازه کافی سالم و تندرستی، چاق و فربه نیز هستی. من تو را از این بابت سرزنش نمی‌کنم، وانگهی. این چاقی از پیه آوردنی است که مناسب شاهان است و برای آن‌ها لازم می‌آید،‌اگر پیه نباشد، پیه‌سوز هم نیست. تو هنوز می‌توانی بیست سال عمر کنی.

اژیست      هنوز بیست سال!

ژوپیتر      آرزو داری بمیری؟

اژیست      آری.

ژوپیتر      اگر کسی با شمشیر برهنه به این‌جا داخل شود، آیا تو سینه‌ات را پیش می‌آوری؟

اژیست      نمی‌دانم.

ژوپیتر      خوب گوش کن؛ اگر تو اجازه بدهی که سرت چون گوساله‌ای بریده شود، در آن صورت،‌به طرزی عبرت‌انگیز مجازات شده، و شاه ابدی تارتار خواهی شد. این هم ان چیزی است که آمده‌ام به تو بگویم.

اژیست      آیا کسی خیال کشتن مرا دارد؟

ژوپیتر      این‌طور به نظر می‌آید.

اژیست      الکتر؟

ژوپیتر      کسی در همان حد و اندازه.

اژیست      کی؟

ژوپیتر      اورست.

اژیست      آه! (مکث) بسیار خوب، قاعده‌اش همین است، چه می‌توانم بکنم؟

ژوپیتر      «چه می‌توانم بکنم؟» (درحالی که تغییر لحن می‌دهد.) بی‌درنگ دستور بده جوان بیگانه‌ای که خود را فیلب می‌نامد توقیف کنند. باید که او را به همراه الکتر در سیاهچالی بیندازند ـ آن‌وقت است که تو را اجازه خواهم داد تا آن‌ها را در آن‌جا از خاطر ببری. بسیار خوب! منتظر چی هستی؟ نگهبان‌های خود را صدا بزن.

اژیست      خیر.

ژوپیتر      آیا عنایت خواهی فرمود تا دلایل امتناع خود را به من بگویی؟

اژیست      من خسته‌ام.


نویسنده


درباره‌ی ژان پل سارتر

ژان پل سارتر به سال 1905 در پاریس زاده شد. پدرش که افسر نیروی دریایی فرانسه بود دو سال پس از تولد کودک در هند و چین (ویتنام) درگذشت. مادر به خانه پدری بازگشت و ژان پل به سرپرستی پدربزرگِ مادری که معلم زبان فرانسه بود بزرگ شد. کودک نزد پدربزرگ، تنها مرد خانه، بسیار عزیز بود. مادر همسر دیگری نگرفت جز هنگامی که پسرش به سن دوازده رسید. ژان پل در این محیط، هم در میان کتاب و هم در میان زندگی بورژوایی، بزرگ شد. تأثیر این دوران و این شیوه زندگی در اندیشه او بسیار است: (من هیچ گاه احساس مالکیت نکردم، زیرا یا در خانه پدربزرگ بودم یا در خانه ناپدری، هیچ گاه در خانه خودم نبودم. نیازهای زندگی ام را دیگران رفع می کردند.) بعدها در سراسر زندگی خود، چه هنگام تهی دستی چه هنگامی که از بابت کتاب های خود حق تالیف کلان می گرفت، هرگز درصدد اندوختن پول برنیامد: (هیچ وقت هیچ چیز نداشتم، ولی از ناداری رنج نبرده ام.) در دامان این زندگی با شیوه زندگانی بورژوایی، (بورژوای مطمئن از امنیت و تکلیف ها و به ویژه از حقوق خود)، آشنایی کامل یافت. انتقاد تند از این نحوه زندگی را، تا آن جا که مربوط به دوره کودکی است، در داستان (کودکی کارفرما) (ما در مجموعه داستان های دیوار) می بینیم و دنباله آن را در رمان تهوع و زندگی نامه کودکی ژان پل را در کتاب واژه ها. از هشت سالگی چیزهایی شبیه رمان می نوشت و پیش از آن قصه هایی به تقلید از لافونتن مشق می کرد. در هفده سالگی با دوستش پل نیزان مجله ای به راه انداخت به نام مجله کوچک بی عنوان. سپس وارد دانش سرای عالی پاریس شد که گذراندن امتحان آن سخت دشوار است. در آن جا فلسفه خواند و با سیمون دوبووار آشنا شد. در سال 1925 با خواندن کاپیتال و ایدئولوژی آلمانی با اندیشه مارکس آشنایی یافت. به سال 1929، پس از پایان تحصیلات، در شهر لهاور معلم فلسفه شد. در این زمان بیشتر آثار کافکا و رمان های آمریکایی و حتی داستان های پلیسی می خواند. از سال 1931 زندگی ادبی و فلسفی اش تکوین یافت. زیاد می خواند و زیاد می نوشت. در بندر لهاور طرح رمان تهوع را ریخت، اما پیش از نوشتن آن رمانی به نام شکست و چند اثر تحقیقی نوشت و به ناشران داد که هیچ کدام را قابل چاپ ندانستند. نخستین نمایشنامه او نیز به نام باریونا هیچ گاه چاپ نشد. در سال های 1933 و 1934 در برلین به مطالعه فلسفه هوسرل و هایدگر پرداخت. پدیدارشناسی هوسرل توجهش را جلب کرد و بر اساس آن درصدد برآمد تا به دنبال روان شناسی فروید و برای اصلاح آن (روانشناسی ترکیبی) را بنیاد نهد. معتقد بود که اندیشه بورژوایی و روان شناسی فروید (تحلیلی) و (تفردی) است، یعنی به موجب آن (فرد آدمی، این جزء جامد و تجزیه ناپذیرِ حاملِ طبیعت بشری، چون یک نخود در کیسه نخود قرار دارد: محدود، در بسته و ارتباط ناپذیر... بنابراین اصل، بشر بشر است، همچنان که دایره دایره است: یک بار برای همیشه. بر طبق این نظر فرد آدمی، چه بر تخت شاهی چه بر روی خاک، فطرتاً همان است که هست.)

  • نویسنده: ژان پل سارتر
  • مترجم: مهدی روشن‌زاده
  • انتشارات: ثالث

درباره ژان پل سارتر نویسنده کتاب کتاب مگس ها | ژان پل سارتر

ژان پل سارتر (Jean-Paul Sartre)، فیلسوف، نمایشنامه‌نویس و نویسنده فرانسوی بود که در قرن بیستم میلادی معروف شد. او بنیان‌گذار مکتب وجودگرائی و یکی از شخصیت‌های برجسته جنبش فلسفی اگزیستانسیالیسم بود. ...

نظرات درباره کتاب مگس ها | ژان پل سارتر


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب مگس ها | ژان پل سارتر" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل