کتاب مرغ هایی که طلسم شدند (مرغدانی پرماجرا)
- انتشارات : چکه
- مترجم : سید محمدمهدی شجاعی
محصولات مرتبط
کتاب مرغ هایی که طلسم شدند از مجموعه ی مرغدانی پرماجرا نوشته ی کریستیان ژولی بوآ توسط نشر چکه به چاپ رسیده است.
در سالیان دور در کشور فرانسه پادشاهی به نام " آرتور " فرمانروایی می کرد که جنگجویان زیادی را در ارتش خود فراهم کرده بود. آن ها در هنگام جنگ لباسی از جنس آهن می پوشیدند و کلاه خودی آهنی نیز بر سر می گذاشتند که به " شوالیه " یا " شهسوران میزگرد " مشهور بودند. در این کتاب کودکان در حین خواندن ماجرای مرغ ها با شوالیه ها آشنا می شوند. ماجرا از جایی شروع می شود که در مرغداری قحطی شده و هیچ دانه ای برای خوردن وجود ندارد. پدر و مادر جوجه ها برای پیدا کردن غذا لانه را ترک کرده اند، اما با گذشت چند روزی از رفتنشان هیچ خبری از آن ها نیست، بنابراین جوجه ها کم کم نگران می شوند و تصمیم می گیرند به دنبال آن ها بروند. در بین راه دیگر مرغ و خروس ها را می بینند که دچار همین وضع هستند و همگی از هیولایی صحبت می کنند که سری به شکل پرنده و تنه ای مانند مار دارد و با چشمانش زهرش را می ریزد و کسی که در برابر او قرار گیرد خشک و بی حرکت می شود و تنها صدای آواز خروس می تواند او را نابود کند. جوجه ها به سمت قصری که محل زندگی این هیولا است حرکت می کنند و در بین راه به جنگجوی آهنین برخورد می کنند و با او همراه می شوند و ... تصاویر کتاب را " کریستین هانریش " به تصویر کشیده و این اثر برای گروه سنی ب و ج مناسب است. " مرغدانی پرماجرا " نام مجموعه ای است به زبان فرانسوی که به فارسی ترجمه شده و در هر یک از جلدهای آن کودکان دبستانی در حین خواندن داستانی که حوادث آن را مرغ های ساکن در یک مرغداری و دیگر حیوانات مزرعه رقم می زنند با یکی از چهره های مشهور علمی، ادبی و یا تخیلی - داستانی آشنا میشوند و اطلاعاتی از آن ها به دست میآورند. شیوه بیان و معرفی شخصیت ها که مابین داستانی زیبا و روان که به سادگی توسط چند مرغ بیان می شود در کنار تصاویر رنگی و شاد از ویژگی های این مجموعه است.
برشی از متن کتاب
درمرغدانی قحطی شده است! دیگر هیچ دانه ای باقی نمانده است تا جوجه ها به آن نوک بزنند. مرغ ها و خروس ها به دنبال دانه، به زمین های کشاورزی رفته اند. پرآبی، مرغ ماهی خوار هم مراقب جوجه هاست. جوجه ها منتظر پدر و مادر خود هستند. آن ها خیلی گرسنه اند. اما یک دانه کپک زده ی جو پیدا کرده اند که می خواهند آن را با هم تقسیم کنند. وقتی می خواهند با آرامش و ادب دانه را تقسیم کنند ... یک مهمان سرزده از راه می رسد و غذای لذیذ آن ها را صاحب می شود. حنایی و نوک دراز سعی می کنند دانه را پس بگیرند، اما نا امیدی روی مرغدانی سایه انداخته است. یکی از جوجه ها می گوید: «همه از گرسنگی می میریم.» با آن که کسی از خروسک انتظار نداشت کاری بکند، او رو به جوجه ها کرد و گفت: «دوستان! من می دانم از کجا می شود گندم پیدا کرد. دنبال من بیایید! بیایید دنبال دانه برویم.» حنایی از خودش پرسید: «چه کار بکنیم؟ باید دنبال آن ها برویم یا منتظر بابا و مامان باشیم؟» فرفری گفت: «طوفان نزدیک است صدایش را می شنوید؟» نوک دراز با ناله گفت: «این صدای قار و قور شکم من است.» بعد اضافه کرد: «خواهر کوچولو خبری نیست؟ کسی توی جاده نیست؟» حنایی گفت: «گردوغبار می بینیم. یک خروس و چندتا مرغ به طرف ما می آیند. جانیم جان! بابا و مامان برگشتند.» اما خوشحالی آن ها زیاد طول نکشید. چون آن ها ریش قرمز پیر و خانواده اش بودند که از قحطی فرار می کردند. ریش قرمز گفت: «مزرعه ی ما را غارت کردند. وحشتناک است. ذخیره ی دانه را از چنگمان درآوردند.» حنایی آب دهانش را قورت داد و پرسید: «پدر و مادر ما را ندیدید؟» ریش قرمز جواب داد: «کوچولو! آخرین باری که آن ها را دیدم به طرف مهمان سرای خروس عینکی می رفتند.» پرآتشین، سفید پر و خاله مرغه، چندساعت راه رفتند. اما حتی یک دانه هم پیدا نکردند. سفید پر گفت: «عجب مصیبتی! همه مزرعه های گندم از بین رفته است. این جا چه خبر است؟» ناگهان صدایی حرف او را قطع کرد: «ساکت! زود از این جا دور شوید!» پرآتشین با تعجب گفت: «تاج خروسی تو هستی؟ توی این مترسک کهنه چه کارمی کنی؟» -هیس ساکت! جانور خیلی به اینجا نزدیک است. -منظورت کدام جانور است؟ تاج خروسی که پرهایش از ترس می لرزید، گفت: «همان جانوری که تمام منطقه را گرفته است. غول عجیب و غریبی که همه ی مرغدانی ها و انبارهای دانه را غارت کرده است.» ...
نویسنده: کریستیان ژولی بوآ تصویرگر: کریستیان هاینریش ترجمه ی: سیدمحمد مهدی شجاعی انتشارات: چکه
مشخصات
- مترجم سید محمدمهدی شجاعی
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 1
- تعداد صفحه 48
- انتشارات چکه
نظرات کاربران درباره کتاب مرغ هایی که طلسم شدند (مرغدانی پرماجرا)
دیدگاه کاربران