محصولات مرتبط
کتاب مرد سوم نوشته گراهام گرین با ترجمه ی محسن آزرم در نشر چشمه به چاپ رسیده است.
داستان درباره نویسندهای آمریکایی به نام "مارتینز" میباشد که برای دیدن دوست دوران کودکیاش "هری لایم" به اتریش می رود؛ اما متوجه میشود که دوستش همان روز در یک تصادف رانندگی کشته شده است. مارتینز در مراسم خاکسپاری لایم، با دو افسر انگلیسی که پروندههای مشکوک را پیگیری میکنند ملاقات میکند. یکی از این دو افسر، به مارتینز میگوید که هری لایم در بازار سیاه دارو دست داشته و قاچاقچی بوده است. مارتینز که برای دیدن دوست قدیمیاش به این سفر آمده بود و حالا مجبور است دست خالی برگردد، برای خداحافظی به منزل آنا، همسر دوستش میرود؛ هنگام خروج از آپارتمان آنا، سایهای را در درگاه میبیند که وقتی نور رویش میافتد، هری لایم دیده میشود. لایم فرار میکند و مارتینز، داستان را برای افسران پلیس تعریف میکند، آنها اقدام به نبش تابوت میکنند و مشخص میشود کسی که دفن شده، کارمند بیمارستانی است که برای لایم پنی سیلین قاچاق میکرده است. پلیس از تاثیرات مخربی که این پنی سیلینهای قاچاق، بر روی کودکان بیمار گذاشته، برای مارتینز میگوید و او تصمیم میگیرد در دستگیری لایم، به افسران پلیس کمک کند. داستان این کتاب کمی پس از پایان جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد؛ در زمانی که قاچاق دارو به یکی از شغلهای پردرآمد تبدیل شده بود و قاچاقچیها با به خطر انداختن جان مردم، به فکر به دست آوردن پول بیشتر بودند. مرد سوم، فیلمنامهای است که بر اساس آن در سال 1949 فیلمی به کارگردانی "کارول رید" و با بازی "جوزف کاتن" ساخته شد و بسیار مورد توجه عموم مردم و منتقدان قرار گرفت. این فیلم با دوبله فارسی، در کشور ایران نیز، طرفداران بسیاری دارد. این سناریو، چه فیلم باشد چه کتاب، داستانی خارقالعاده است که بدون شک، از دست دادن آن، کار عاقلانهای به نظر نمیرسد.
برشی از متن کتاب
هنوز هم اگر یکی از اتباع بریتانیا رضایت بدهد که فقط آن پنج پوند انگلیسی را، که خرج کردنش بیرون این کشور ممنوع است، با خودش ببرد، اجازه سفر دارد، ولی اگر رولو مارتینز دعوتنامهای از لایم، به نیابت دفتر بینالملل آورکان، به دستش نمیرسید، اجازه ورود به اتریش را، که هنوز کشوری اشغال شده بود، پیدا نمیکرد. لایم پیشنهاد کرده بود مارتینز چند مقاله درباره مراقبت از آوارههای بینالمللی بنویسد و مارتینز هم با این که کار اصلیاش این نبود، پیشنهاد لایم را قبول کرده بود. بابت این کار میتوانست از یک جور تعطیلات استفاده کند و، حقیقتش، بعد آن تصادف دابلین و آن یکی تصادفی که در آمستردام افتاده بود، به چند روز تعطیلات هم نیاز داشت. از زنها درست مثل (( تصادف)) دوری میکرد؛ این از آن چیزهایی بود که اتفاق میافتاد، بدون آنکه خودش بخواهد. به چشم یک مامور بیمه نمیشود جلو این جور اتفاقها را گرفت. پاش که به وین رسید، لاغر و نحیف بود و مدام از روی شانه، پشت سرش را میپایید؛ بابت این عادتش مدتی بهش شک داشتم، تا اینکه فهمیدم میترسد شش نفر، یک دفعه، بهش حمله کنند. سر بسته بهم گفت خودش را انداخته توی دردسر و، البته، این هم راه دیگری بود برای تعریف کردن داستان. کار اصلی رولو مارتینز نوشتن داستانهای وسترن دم دستییی بود که به اسم مستعار باک دکتر چاپ میشدند. کتابهایش خوانندههای زیادی داشت، ولی پول زیادی به جیبش نمیرفت. اگر لایم بهش نگفته بوده که خرج و مخارجش را از یک بودجه تبلیغاتی سری میدهد، از پس خرج و مخارج وین بر نمیآمده. میگفت لایم میتوانسته از آندکوپنهای کاغذی بهش بدهد که تنها پول رایج در هتلها و باشگاههای انگلیسی است و از یک پنی تا رقمهای بالاتر قیمت گذاری شده، بنابراین، مارتینز فقط با آن پنج پوند بی استفاده پا به وین گذاشته بود. در فرانکفورت که هواپیمای لندن یک ساعتی آنجا توقف کرده، اتفاق عجیبی افتاده. مارتینز نشسته در رستورانی آمریکایی و همبرگرش را گاز میزده (شرکت هواپیمایی دست ودلبازی کرده و به ازای یک رسید غذایی به مسافرهاش داده که شصت و پنج سنت قیمتش بوده.) که مردی آمده طرف میزش. از نیم متری هم فهمیده یارو روزنامهنویس است. یارو پرسیده: شما آقای دکسترید؟ مارتینز هم دیگر قیافه نگرفته و گفته: خودمم. یارو گفته: از عکستان که جوانتر به نظر میرسید. نظری چیزی ندارید؟ من نمایندهی روزنامهی نیروهای محلیام. دوست داریم بدانیم راجعبه فرانکفورت چی فکر میکنید. -من فقط ده دقیقه است پا تو این شهر گذاشتهام. یارو گفته: همین هم کفایت میکند. راجعبه رمانهای آمریکایی نظری ندارید؟ مارتینز گفته: نمیخوانمشان. روزنامهنگار به مردی اشاره کرده که موهاش خاکستری بوده و با دندانهای جلو آمدهاش داشته تکهای نان میبلعیده. گفته: طنزنویس مشهور بداخلاق. فکر میکنید ایشان جناب کاری باشند؟ -نه؛ کدام کاری؟ -جی. جی . کاری؛ طبعا. -هیچوقت اسمش را هم نشنیدهام. -شما رماننویسها هم که هیچوقت تو باغ نیستید. بهم گفتهاند باهاش مصاحبه کنم. و مارتینز دیده که یارو طول اتاق را طی کرده و رفته طرف کاری کبیر که تکه نانش را گذاشته بوده روی میز و حالا با یکی از آن لبخندهای ساختگی، که به درد صفحهی اول روزنامه میخورده، بهش خوشآمد گفته.
فهرست
- چند کلمه دربارهی گراهام گرین
- مقدمهی گراهام گرین
- مرد سوم
- مؤخرهی مترجم
نویسنده: گراهام گرین مترجم: محسن آزرم انتشارات: چشمه
مشخصات
- نویسنده گراهام گرین
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 2
- تعداد صفحه 159
- انتشارات چشمه
گراهام گرین
گراهام گرین کیست؟
گراهام گرین، نویسنده داستان کوتاه، نمایشنامه و رمان، روزنامهنگار و منتقد ادبی و سینمایی انگلیسی است که رمانهای او در قرن بیستم، علت عمده شهرت او است. در این مطلب قصد داریم تا کمی بیشتر درباره زندگینامه گراهام گرین سخن بگوییم. اگر از علاقهمندان به آثار گراهام گرین و مطالعه رمان خارجی هستید، این مطلب میتواند برای شما جذاب باشد.زندگینامه گراهام گرین
هنری گراهام گرین در دوم اکتبر 1904 در «برکمستد» در «هرتفوردشر» انگلستان دیده به جهان گشود. در بیوگرافی گراهام گرین آمده که او چهارمین فرزند خانواده هشت نفره «چارلز» و «ماریون گرین» است. پدرش در همان شهر رئیس مدرسهای بود؛ گراهام تحصیلات خود را از مدرسه پدر آغاز کرد و سپس برای خواندن رشته تاریخ، به آکسفورد رفت. اولین داستانهای او در ژانویه 1921، در روزنامه عصر لندن و اولین مجموعه شعر او، با نام «آوریل سرایی»، در سال 1925 و در آخرین سال حضورش در آکسفورد به چاپ رسید. او پس از فارغالتحصیلی از آکسفورد مدتی را برای روزنامههای مختلف و بهعنوان معلم خصوصی کار میکرد. سفرهای او به کشورهای مختلفی در اروپا و مکزیک از سال 1934 آغاز شد. او در زمان جنگ جهانی دوم تا سال 1944، در وزارت اطلاعات انگلستان خدمت میکرد. پس از جنگ جهانی، گرین، سفرهای خود را مجدداً از پیش گرفت و به کشورهای دیگری مانند چین، کوبا، تاهیتی، ویتنام و... سفر کرد. نتیجه سفرهایش، سفرنامه و داستانهایی بود که از او منتشر شد. او در سال 1927 با ویوین داریل-براونینگ ازدواج کرد که حاصل این ازدواج، کاتولیک شدن گرین و دو فرزند با نامهای لوسی و فرانسیس بود. گرین در همان سالهای ابتدایی عمر نویسندگیاش، بهعنوان نویسندهای بزرگ در ژانرهای جدی و هیجانی شناخته شد. او در دهه 1950، بهعنوان یکی از برترین نویسندگان دوران خود شناخته شد و در سالهای 1966 و 1967، نامزد دریافت جایزه نوبل ادبی شد؛ همچنین در سال 1941، جایزه هاثورندن، 1968 جایزه شکسپیر و در سال 1981، جایزه اورشلیم را دریافت کرد.مطالعهی بیشتر: آثار و زندگینامه ریچارد باخ
مرگ گراهام گرین
گراهام گرین به تاریخ سوم آپریل 1991 در سن 86 سالگی، براثر سرطان خون، دیده از جهان فروبست و در گورستان کورسو در کانتونوو سوئیس به خاک سپرده شد.کتاب های گراهام گرین
- کتاب انسان و درونش
- کتاب عمل
- کتاب ترن استانبول
- کتاب شایعه در شب
- کتاب سفر بیبازگشت
- کتاب این میدان جنگ است
- کتاب انگلستان من را ساخت
- کتاب اسلحهای برای فروش
- کتاب سفر بدون نقشه
- کتاب صخره برایتون
- کتاب مأمور معتمد
- کتاب جادههای بیقانون
- کتاب قدرت و جلال
- کتاب وزارت ترس
- کتاب جان کلام
- کتاب مرد سوم
- کتاب پایان رابطه
- کتاب بیست و یک داستان
- کتاب آمریکایی آرام
- کتاب بازنده همه چیز میگیرد
- کتاب آلونک گلدان
- کتاب مأمور ما در هاوانا
- کتاب فصل بارانی
- کتاب یک مورد سوخته
- کتاب در جستجوی یک شخصیت
- کتاب مقلدها
- کتاب سفرهایم با خاله جان
- کتاب یک نوع زندگی
- کتاب کنسول افتخاری
- کتاب عامل انسانی
- کتاب ضیافت یا دکتر فیشر ژنوی
- کتاب راههای فرار
- کتاب عالیجناب کیشوت
- کتاب شنایی با کلیات: داستان یک درگیری
- کتاب مرد دهم
- کتاب باخت پنهان
- کتاب آخرین کلمه
- کتاب مرد سوم
- کتاب بت شکسته
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران